به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، چهارم اسفند 1352 بود که حاج سید احمد خمینی فرزند امام خمینی (ره) پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان دعوت حق را پذیرفت. حاج احمد آقا که از مشاوران معتمد امام بود، پس از شهادت برادر بزرگوارش، تمام زندگی خود را وقف نهضت امام و اهتمام به ایشان کرد و به شاگردی در مکتب امام بزرگ شد.
به روایت جماران: مرحوم آیت الله محمد امامی کاشانی در خاطرات خود به این نکته اشاره کرده است:
مرحوم آقای حاج احمد آقا بعد از انقلاب در تمام مراحلی که مشاهده می کنیم در خدمت امام رضوان الله علیه بودند. و من در اینجا می توانم تعبیری داشته باشم و آن اینکه: آقای حاج احمد آقا نعمت بزرگی برای امام خدای متعال بود. نعمت بزرگی بود که بدون ایشان امام با مشکل مواجه می شد و کسی که نعمت بزرگی برای بنیانگذار جمهوری اسلامی است، مسلماً نعمت بزرگی برای انقلاب است. یعنی قبل از پیروزی انقلاب تماس هایی که می خواستیم با امام (ره) در فرانسه برقرار کنیم، از طریق تماس حاج احمد آقا بود. و همین مطالب را می گرفتند و به امام می رساندند و دقیقاً همان چیزی را که امام فرموده بودند تکرار می کردند. یعنی امین شخصاً به انقلاب وفادار بود. او ستون انقلاب بود، مدیر انقلاب بود و مدیر امام بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «او مباشر هر امتی است و درباره ابورافعی میگوید که او مباشر من است». ، آن درایت و آن عقل خاص و دید وسیعی که داشت تنها چیزی بود که مطالب را جمع کرد. می توانم به شما بگویم نقش ویژه ای که او داشت. او
او اولاً بسیار باهوش بود و نظرات امام را می دانست. با اشاره امام سخنان را فهمید. و این یک نعمت است. اینکه انسان باید آن توانایی را داشته باشد و آن درک را داشته باشد که اتفاقاتی که بین مردم و بین امام و بین اصحاب امام می افتد و چیزهایی که می خواهد اتفاق بیفتد باید از این طرف بگیرد و به دیگری بگوید. سمت. او
نکته دوم: حاج احمد آقا دلسوز بود. من فکر می کنم حاج احمد آقا نسبت به امام بسیار دلسوز بودند. او بسیار با محبت بود. یادم می آید یک بار عده ای در روزنامه علیه من نوشتند درباره پیگیری انتخابات. علیه شورای نگهبان نوشتند، اما نوک قلمشان به سمت من بود و به من توهین کردند. بعد آقای صافی آمدند شورای نگهبان و به محض ورود گفتند که خیلی به آنها توهین شده است. بحث شد که چه باید کرد و قرار شد شورای نگهبان نامه ای به امام بنویسد که در آن نامه بنویسد ما به وظایف خود عمل کرده ایم و هر چه شما دستور دهید اطاعت می کنیم. تو امام هستی، تو بر ما ولایت داری. و ما مطیع هستیم، اما آنچه در شرایط فعلی اتفاق می افتد این است. آن روز اوضاع خیلی وخیم بود، بحث بسیار تاسف باری برای شورای نگهبان بود، این نامه را نوشتند. دوازده نفر هم امضا کردند. و نامه چندین رکن داشت. یعنی سه مضمون در نامه وجود داشت.
یکی اینکه اعضای شورای نگهبان مطیع شما باشند. و ما به عقاید خودمان کاری نداریم. نظر شما هر چه باشد ما آن را به نفع کشور و نظام می دانیم. اکنون دستور شما اطاعت شده است و ما هر چه شما می گویید اطاعت می کنیم. ما فقط می خواستیم به شما خدمت کنیم. نامه را نوشتند و دوازده نفر از اعضای شورای نگهبان آن را امضا کردند. من مأمور شدم نامه را خدمت امام علی الله مقامه برسانم. نامه را گرفتم. خوب ظهر بود که شورای نگهبان بحث و نامه شان را بنویسد. نزدیک ظهر بود. من حرکت کردم، جماران آمد. دقیقا اذان ظهر بود. چند دقیقه از اذان ظهر گذشته بود. خوب هر چند امکان نداشت که یک نفر به همین صورت خدمت امام برسد. ساعت یک ربع بعد از ظهر است. غیرممکن بود. اما وقتی رسیدم به آقایانی که در دفتر امام بودند گفتم که با امام کار دارم و نامه دارم و بلافاصله رفتند. به من گفتند چه خبر است؟ گفتم بله این نامه است، لطفاً به امام بدهید. او
خداوند رحمتشان کند. گفتند: بخوانم؟ گفتم: آری شما که محرم هستید، اسرار را بخوانید. نامه را باز کرد و خواند. بعد گفتند امام دارد نماز می خواند، می رویم تا نمازش تمام شود. چند دقیقه ای گذشت و به دیدار امام رفتیم. گزارش دادم گفتم این یک نامه است. امام فرمودند با دقت بخوانید. نامه هم دست آقای حاج احمد آقا بود، به من گفتند می خواهد بخوانم. گفتم بخون آقای حاج احمد آقا شروع کرد به خواندن نامه برای امام. من هم چیزی نگفتم. بعد از اتمام نامه به امام گفتم آقا خیلی ها به ما توهین کردند. اگر به من و همه اعضای شورا دستور دهید، نظر ما این است، ما این خیابان ها را جارو می کنیم، این کار را می کنیم. سفارش شما سفارش ماست اما بدانید که آنها این کار را با ما کردند. تا این را گفتم امام خوب برخورد خاصی داشت. آقای حاج احمد آقا به من گفتند که آقای امامی! آهنربا در آن حالت است و … یعنی آهنربا عصبانی است من سکوت کردم. و بعد امام به من گفت که چیزی می نویسم و به احمد می دهم تا شب در تلویزیون بخواند. آن شب اعلامیه بسیار مهمی قرائت شد که الان کلمات آن را خوب به خاطر ندارم. تکرار می شود که هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است، زمانی که مجتهدین در مجلس بودند. و در عصر مشروطه بر مجلس نظارت کردند و علیه آنها اقدام کردند. هنوز اتفاقی نیفتاده که شما این حرف ها را علیه فقهای شورای نگهبان بنویسید. می دیدم از اول که خدمت امام رفتیم ایشان فرمودند: «یه چیزی می نویسم و به تو می دهم» احمد. منظورم دلسوزی حاج احمد آقا نسبت به امام است. او بسیار مراقب بود که ناراحتی ایجاد نکند. او
۲۷۲۷