رویداد۲۴: ابوالفضل فاتح نوشت: هدف از تفاهمات استراتژیک چین، برساخت شبکهای جهانی از همکاریها برای گسترش «سپهر نفوذ»، هژمونی و تضمین قدرت این کشور در سه حوزهی اقتصادی، سیاسی و نظامی تا سال ۲۰۵۰ است.
پشت نقاب سرمایه گذاریهای عظیم اقتصادی و سیاسی چین در کشورهای مختلف جهان، یک کشور معصوم نخوابیده است.
چین در تفاهم با اعراب، تنشی بی دلیل با ایران را دامن زده که میتواند ناشی از تغییری استراتژیک باشد.
اقدام چین این پیام را تداعی میکند که «چین جدید» یک قدرت بی خطر، غیر مداخله گر و به واقع «تنش پرهیز» نیست و تفاهمهای استراتژیک با این کشور، چندان هم پایدار تلقی نمیشود. همچنین پیامی روشن، مهم و زنگ خطری برای ایران و احتمال و جا ماندن از تحولات سریع جاری در منطقه.
از مهمترین نقاط مثبت چین در میان سایر قدرتهای جهانی، آن بود که در سابقهی این قدرت، تجاوز یا حمایت از متجاوز به ایران وجود نداشت. چینیها با همه محاسباتی که در سیاست خارجی خود دارند، در این خصوص مرتکب خطایی با تاثیر بلند مدت شده اند. صرف نظر از برخورد آموزندهای که در این مرحله باید با آنان صورت بگیرد، در آینده نیز باید با آنها حساب شدهتر مواجه شد.
چین جدید، در جستجوی توسعهی «نظم چینی» برای جهان و منطقه، اگر مصلحت بداند یا فرصت پیدا کند، گویی از تنشهای خودساخته پرهیز ندارد و صرفا منافع خود و البته قدرت ملی و توان استراتژیک طرف مقابل را از مهمترین ملاکهای ارزیابیهای خود قرار خواهد داد
تعریض اخیر به ایران، صرفا ناشی از سیاستهای «چین جدید» نیست، ناشی از ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران و نیز دریافتی است که چینیها از نیاز ایران تحت تحریم به چین پیدا کرده اند.
در طراحی سیاست خارجی کشور، نه دفاتر قوی مطالعات استراتژیک غرب شناسی و شرق شناسی در کشور دیده میشود و نه مسندها و تریبونهای سیاست خارجی در اختیار نخبگان تراز اول است. سیاست خارجی کشور، نظیر سیاست داخلی از فقر راهبرد منسجم و دوراندیشانه و همچنین فقر نخبگی عمیقا رنج میبرد. در حالی که درک عمق استراتژیک در سیاست خارجی از عهدهی هر کسی بر نمیآید و با چند شعار، سیاست خارجی ساخته و پرداخته نمیشود.
چگونه چینیها که شریک استراتژیک ایران نام گرفته بودند، باید بتوانند، فرصت طلبانه در منطقه حضور پیدا کنند و نه تنها ایران را شریک ندانند، بلکه با بی مهری به ایران، بساط خود را پهن کنند و در خلیج فارس جولان دهند؟ اشکال کار کجاست؟ فقط فرصت طلبی و چند جانبه گرایی چینی هاست؟ خطاهای استراتژیک داخلی و خارجی و جاماندگی سیاست خارجی ایران نیست؟ این هم توطئه آمریکاست؟
کشور از حالت توازن هم در عرصهی داخلی و هم بین الملل خارج شده، و تحریمهای چند ده ساله توان ملی کشور را به شدت تنزل داده است. باید روشن شده باشد که بدون اتکاء به قدرت اقتصادی که از مولفههای نخست در برقراری امنیت ملی است (که روابط گسترده با جهان و دسترسی به بازارها شرط لازم آن است) و جمهوریت و فرهنگ و مولفههای دیگر «قدرت نرم»، اتکاء تک بعدی به «قدرت سخت نظامی» با همه اهمیتش در منطقه خاورمیانه کافی نیست. این نگاهی است که رهبران کشور در تحلیل سقوط شوروی داشتند. حال چه شده است که آن تحلیلها فراموش شده است؟
این که ما نمیتوانیم با قدرتها مذاکره کنیم یک اتهام و توهین به نخبگان ایران و یک فرصت سازی برای رقیبان است. چرا پس از ۴۳ سال نمیتوانیم؟ خواهید گفت آنها قابل اعتماد نیستند. آری، مگر چین قابل اعتماد بود؟ مگر روسیه قابل اعتماد است؟ ترکیه که در اندیشه جابجایی مرزهای شمالی از طریق آذربایجان است، قابل اعتماد است؟
ایران در موقعیت راهبردی چهارراه جغرافیای سیاسی اقتصادی به عنوان یک فرصت بی نظیر قرار دارد، اما به شکل روزافزونی تلاشها متمرکز بر دور زدن این چهارراه است به جای عبور از این چهار راه میدانیم که در طول جنگ و دولت آقای مهئدس موسوی، با همه خصومتهای قدرتها، هرگز رابطه اقتصادی ایران با آمریکا و دول غربی و روسیه و چین و همچنین رابطه با ملتها قطع نشد.
واقعیتها فریاد میزند که در جهان پیچیدهی امروز اصرار بر سیاستهای تک بعدی گذشته، جواب نمیدهد. این گونه نیست که جهان یا سلطه گر است یا سلطه پذیر و تمام راه حلها به اعمال قدرت سخت در داخل یا خارج و یا قطع رابطه با فلان کشور ختم میشود. راه حلهای بینابینی هم وجود دارد و کشورهایی در جهان هستند که نه سلطه گرند و نه سلطه پذیر و در ارتباط متوازن با جهان زیست میکنند. به جای قهر با مردم، و به جای قهر با جهان، توافق در داخل و توازن در خارج، راه حلی است که فوریت دارد. آنگاه «چین جدید» و دیگر قدرتها، در جای صحیح خود قرار خواهند گرفت.