تاریخ شفاهی (۲۶۳)
رضا نيازمند :
حالا من باید کشتی برای حمل پیدا میکردم چون کرایه حمل از قیمت مواد گرانتر بود. نمیدانم خدا از کجا آورد و یک کشتی قراضه نروژی که کاری جز حمل خاک بوکسید از او برنمیآمد پیدا شد. صاحب کشتی پول نداشت تا کشتی خود را برای رفتوآمد به استرالیا تعمیر کند. با او تماس گرفتم. حاضر شد که از بانک وام بگیرد و کشتی خود را تعمیر کند؛ بهشرط قرارداد حمل طویلالمدت و دریافت مبلغی پیشپرداخت. این همان بود که ما میخواستیم. IDCچون بهتر بلد بود، تمامکارهای حقوقی آن را کرد و ما مشکل حمل مواد اولیه را هم حل کردیم. البته من به تنهایی نمیتوانستم تمام این کارها را بکنم، کمک IDC و همکاری آنها به من دل و جرات میداد. من نه از دولت و نه از هیاتمدیره شرکت اجازه نگرفته بودم و آنها از موضوع اطلاع نداشتند. حالا مانده بود که به هیاتمدیره و رنولدز بگویم و این کار سختی بود چون در حقیقت اول باید از آنها قیمت میگرفتیم و حق تقدم با خرید از آنها بود. محمد یگانه هم به من گفت کار خلافی کردهای. ولی کار انجام شده بود و آنها هم به هیچوجه نمیتوانستند قیمتی نزدیک قیمت ما بدهند. گرچه رنولدز خیلی غرغر کرد، ولی حرفش به جایی نرسید و این مشکل هم حل شد.