به گزارش رکنا، در اسفند ماه سال 1402 زن جوانی جسد همسرش بهرام را به بیمارستان منتقل کرد و مدعی شد که وی هنگام خواب دچار ایست قلبی شده است. در ادامه بلافاصله کادر درمانی عملیات احیا را آغاز کردند و دقایقی بعد اعلام کردند که مرد 35 ساله فوت کرده است. از آنجایی که مرگ وی مشکوک اعلام شد، با حضور پلیس در بیمارستان و دستور قضایی، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد.
کارشناسان پزشکی قانونی پس از بررسی جسد اعلام کردند: مرگ بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن رخ داده است.
با اعلام گزارش پزشکی قانونی، فرضیه جنایت و تحقیقات برای شناسایی نویسنده یا نویسندگان تقویت شد. قتل در دستور کار افسران قرار گرفت. با توجه به اینکه مشخص شد این زوج اختلافات زیادی بین آنها دارند، تحقیقات از همسر مقتول آغاز شد و او در نهایت لب به قتل شوهرش با همدستی پسر عمویش نادر اعتراف کرد.
وی در توضیح این ماجرا گفت: بهرام معتاد به مواد مخدر بود و من هر کاری کردم تا او را ترک کنم اما نتوانستم. از رفتارش خسته شده بودم. به او گفتم طلاقم دهد اما او قبول نکرد تا اینکه به نادر گفتم، او قبلاً خواستگار من بود. از او خواستم مرا از دست بهرام نجات دهد.
با اعتراف صریح این زن، نادر 25 ساله نیز دستگیر شد و به قتل بهرام اعتراف کرد.
پس از تکمیل تحقیقات، نادر به قتل و مریم به عنوان معاونت در جرم معرفی و پرونده برای رسیدگی به شعبه 12 دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد. .
رضایت والدین در دادگاه
متهمان قبل از طرح این پرونده موفق به کسب رضایت والدین شدند و در جنبه عمومی جرم محاکمه شدند.
در ابتدای این دیدار نادر در جایگاه قرار گرفت و گفت: من عاشق مریم بودم اما خانواده هایمان اجازه ازدواج به ما نمی دادند. وقتی با بهرام ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد، فکر می کردم خوشحال است تا اینکه قلبم را شکست و گفت به خاطر اعتیاد و رفتار بد شوهرش به دنبال طلاق است. وقتی از من کمک خواست، دلم برایش سوخت و به او قول دادم که کمکش کنم. روز حادثه به عنوان مهمان به منزل ایشان رفتم. حدود نیمه شب بود که مریم از من خواست نقشه قتل را اجرا کنم. کمی برنج به من داد و خودش پای شوهرش را گرفت. دستمال را دور دهانش پیچیدم و خفه اش کردم. چند دقیقه بعد با اورژانس تماس گرفت و گفت که شوهرش دچار ایست قلبی شده است. چند دقیقه منتظر ماندیم اما چون آمبولانس نرسید بهرام را سوار ماشینم کردیم تا به کسی مشکوک نشود و او را به بیمارستان رساندیم.
قاضی از متهم پرسید: با توجه به علاقه ای که به عروست داشتی، قبل از قتل رابطه پنهانی داشتی؟
متهم گفت: من با او کاری نداشتم. حتی الان هم از کاری که کردم پشیمانم و با سختی های زیادی توانستم رضایت پدر و مادرم را جلب کنم.
بعداً مریم در جایگاه قرار گرفت و گفت: بهرام همیشه به من بی احترامی می کرد و به خاطر اعتیادش به من و پسرم آسیب می رساند. وقتی احساس کردم به تنهایی نمی توانم از شر آن خلاص شوم، از پسر عمویم کمک خواستم. من اتهام کمک به قتل را قبول دارم، اما از اتفاقی که افتاده پشیمانم.
در پایان جلسه قضات برای صدور حکم به شور آمدند و با توجه به فوت اولیای دم، دم نادر را به سه سال و مریم را به شش ماه حبس با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند.
کامران علمدهی