افزونه پارسی دیت را نصب کنید Tuesday, 19 November , 2024
0

فاجعه خانوادگی/ مردی که با همسرش ازدواج کرد و چهار نفر را کشت

  • کد خبر : 438369
فاجعه خانوادگی/ مردی که با همسرش ازدواج کرد و چهار نفر را کشت

آفتاب نیوز: این مرد که اصالتاً عراقی بود وقتی متوجه شد همسرش معصومه با مردی به نام ابراهیم رابطه دارد نقشه وحشتناکی اندیشید. طرحی که قربانیان آن دو فرزند و همسر و خواهر شوهرش بودند. متهم که اسماعیل نام داشت، بچه ها را به گمان اینکه مال او نیستند سر برید. پرونده این فاجعه هولناک […]

آفتاب نیوز:

این مرد که اصالتاً عراقی بود وقتی متوجه شد همسرش معصومه با مردی به نام ابراهیم رابطه دارد نقشه وحشتناکی اندیشید. طرحی که قربانیان آن دو فرزند و همسر و خواهر شوهرش بودند. متهم که اسماعیل نام داشت، بچه ها را به گمان اینکه مال او نیستند سر برید.

پرونده این فاجعه هولناک در سال ۱۳۸۲ در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد.

اسماعیل متهم ردیف اول این پرونده که در 30 بهمن 1381 دستگیر شد، به قتل دو پسرش امیرمهدی 6 ساله و عماد 11 ساله و همچنین قتل دو پسر متهم شده است. افراد دیگر، ابراهیم و فاطمه. در این پرونده، معصومه 31 ساله متهم ردیف دوم نیز به داشتن رابطه نامشروع و مسئول قتل فاطمه، ابراهیم و 2 فرزندشان متهم شد.

متهم ردیف سوم متهم به قتل ابراهیم، ​​غلامحسین نام داشت و کشاورز و تبعه افغانستان بود. همچنین مرد 47 ساله دیگری به نام جعفر نیز در قتل ابراهیم که متهم چهارم این پرونده بود، دست داشت.

امیرمهدی فرزند اسماعیل و معصومه به کم خونی مبتلا بود و به همین دلیل معصومه فرزندش را از ورامین به تهران می آورد و نزد پزشک می برد. در این دیدارها با مسافری به نام ابراهیم آشنا شد و ابراهیم از او خواستگاری کرد.

معصومه نیز در پاسخ به این درخواست، ازدواج خود را مخفی کرد و گفت که مجرد است و امیرمهدی پسر برادرش است. به این ترتیب رابطه ابراهیم و معصومه آغاز شد و این روابط ادامه یافت تا اینکه علی پسر 14 ساله معصومه از این موضوع مطلع شد و موضوع را به اطلاع پدرش رساند. اسماعیل پس از اطلاع از رابطه پنهانی همسرش با ابراهیم، ​​از معصومه توضیح خواست. معصومه منکر رابطه با مسافر شد و گفت: اسماعیل انگشتری به او داد و او آن را فروخت و انگشتری دیگر برای اسماعیل خرید که خلاصه رابطه آنها در اینجا خلاصه می شود.

اسماعیل پس از شنیدن سخنان همسرش، با اینکه همچنان به او مشکوک بود، از او خواست که با ابراهیم قراری بگذارد تا به امامزاده داوود برود. در ادامه مقرر شد خود اسماعیل نیز در این جلسه حضور داشته باشد و خود را عموی معصومه معرفی کند. به این ترتیب 3 زن و مرد به امامزاده داوود رفتند و در راه بازگشت اسماعیل به خواب رفت تا مخفیانه به سخنان همسرش و ابراهیم گوش دهد. اینجا بود که متوجه شد رابطه معصومه و ابراهیم فراتر از توانش است. همسر بیان کرد.

به این ترتیب اسماعیل که به همه چیز پی برده بود، معصومه را نقشه کشید و به او گفت که قرار است از ابراهیم انتقام بگیرد. برای همین به همسرش گفت: به خواستگاری ابراهیم جواب مثبت بده. معصومه نیز همین کار را کرد و پس از پاسخ مثبت به خانه پدر و مادر ابراهیم رفت و حدود 2 ماه در آنجا زندگی کرد تا اینکه سرانجام پدر و مادر مقتول با ازدواج پسرشان با معصومه مخالفت کردند و گفتند چون او خانواده ای ندارد، یکی نخواهد داشت اجازه بده بگذار این عروسی برگزار شود.

در آن زمان معصومه که مدعی بود پدرش در دبی کارخانه دارد، به خانواده ابراهیم گفت که عمویش ساکن ورامین است. به این ترتیب شوهر این زن به عنوان عمویش به خانه پدر و مادر ابراهیم رفت و پس از مشاجره، سرانجام معصومه و ابراهیم با هم ازدواج کردند، اما از آنجایی که این زن مدعی بود هنوز ازدواج نکرده است، نتوانست شناسنامه خود را برای دادن ارائه کند. عقد قرارداد این بار او طرحی اندیشید و کپی شناسنامه خود را دستکاری کرد و به همراه ابراهیم نزد سردفتر رفتند اما سردفتر از ازدواج با آنها خودداری کرد اما زن و مرد این موضوع را پنهان کردند و به آنها اعلام کردند. پدر و مادر ابراهیم که ازدواج کرده بودند. آنها با یکدیگر ازدواج کردند.

به این ترتیب مراسم عروسی مفصلی برگزار شد و اسماعیل نیز در این مراسم حضور یافت و به ابراهیم تلفن همراه و حلقه ای به همسرش هدیه داد و سپس به بهانه اینکه همسرش سرطان دارد و او باید از او مراقبت کند. بچه ها خداحافظی کردند و از تالار عروسی خارج شدند.

اسماعیل برای اجرای نقشه اش از معصومه خواست خواهر ابراهیم به نام فاطمه را فریب دهد و به او بگوید یکی از دوستان عمویش با او ازدواج خواهد کرد.

از طرفی قاتل به یکی از دوستانش به نام محمد 10 هزار تومان پول داد تا تظاهر به خواستگاری از فاطمه کند، اما پس از پایان مراسم ازدواج، پدر و مادر فاطمه و ابراهیم دوباره با این ازدواج مخالفت کردند تا اینکه سرانجام معصومه او با اطمینان از امکان این ازدواج با فاطمه ازدواج کرد. . او خوشحال است

به این ترتیب زن جوان علی‌رغم مخالفت اولیه خانواده‌اش، آنها را مجبور به ازدواج با محمد کرد.

بالاخره عروسی تشکیل شد و خانواده فاطمه برای دخترشان خانه ای آماده کردند، اما اسماعیل چند روز قبل از عروسی به فاطمه گفت که محمد به خانه او می آید. متهم سپس از دختر خواست تا برای ملاقات با محمد به خانه اش برود. بدین ترتیب فاطمه به خانه اسماعیل رفت; اما در آنجا خبری از محمد نبود و متهم در همان لحظه نقشه خود را عملی کرد و فاطمه را با چاقو کشت و جسد را تکه تکه کرد و در چاه انداخت. اما وقتی جنایت انجام شد عماد و امیرمهدی فرزندان قاتل شاهد جنایت بودند و همین موضوع باعث ترس اسماعیل شد.

متهم پس از قتل اول، یک شب ابراهیم را به بهانه یافتن گنج به مکانی خلوت کشاند و در آنجا یکی از دوستان اسماعیل به نام غلامحسین او را با کلنگ زد و سپس اسماعیل او را با چاقو کشت. سر بدن دو پسرش را که شاهد قتل اول بودند نیز کشت و سپس با معصومه به جمکران رفت و حدود یک ماه در آنجا مخفی شدند تا به دام افتادند.

این قتل ها در حالی اتفاق افتاد که معصومه از همه آنها آگاه بود و به شوهرش کمک می کرد.
پدر فاطمه و ابراهیم در جلسه دادگاه

وضعیت روحی والدین فاطمه و ابراهیم، ​​خواهر و برادری که قربانی توطئه اسماعیل شده بودند، به شدت آشفته بود. هر دو فرزندان خود را از دست داده بودند و با سناریویی روبرو بودند که در آن هیچ نقش و سرزنشی نداشتند. آنها عزادار فرزندان خود بودند و رسوایی در خانواده آنها رخ داده بود.

پدر فاطمه و ابراهیم در جلسه دادگاه گفت: 2 سال پیش (از زمان وقوع حادثه) پسرم به من گفت که قرار است با دختری به نام معصومه ازدواج کند اما از آنجایی که این دختر خانواده نداشت تا زمانی که اصرار کردیم با او مخالفت کردیم . از هر دو طرف پول زیادی دریافت کردیم، راضی بودیم و حتی یک جشن عروسی مفصل برای آنها ترتیب دادیم و اسماعیل پول این مهمانی را به ما داد، اما پسرم بعد از مراسم و فروش کادوها پول را پس داد.

پسرم با معصومه زندگی می کرد تا اینکه یک روز این زن به ما گفت پسر عمویش عاشق فاطمه شده و می خواهد با او ازدواج کند و با اینکه ابتدا مخالف بودیم با اصرار زیاد تسلیم شدیم تا اینکه چند روز مانده به عروسی دخترم. . او ناپدید شد و ما بلافاصله به ایستگاه پلیس محلی اطلاع دادیم. از طرفی چون می دانستیم فاطمه قصد رفتن به خانه اسماعیل را دارد به دیدنش رفتیم اما او گفت که از دخترم خبری ندارد و برخلاف قرار قبلی به خانه اش نرفته است.

یک ماه و نیم بعد از این اتفاق، پسرم ابراهیم نیز ناپدید شد. با معصومه رفت بیرون و دیگر برنگشت اما معصومه گفت از پسرم خبری ندارم و من نمی دانم چه بلایی سر 2 فرزندم آمده است. تا اینکه یک روز ماموران به خانه من آمدند و گفتند اسماعیل به کشتن آنها اعتراف کرده است.

ماجرا از این قرار بود که برادر اسماعیل که می دانست او دو فرزندش را کشته است به پلیس خبر داد و مأموران او را دستگیر کردند.

اسماعیل در بازجویی ها به قتل فاطمه و ابراهیم و قتل امیرمهدی و عماد نیز اعتراف کرد.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=438369

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.