افزونه پارسی دیت را نصب کنید Monday, 18 November , 2024
0

سقط جنین/ فشار مادرشوهر دوست دختر 21 ساله اش را نابود کرد!

  • کد خبر : 436507
سقط جنین/ فشار مادرشوهر دوست دختر 21 ساله اش را نابود کرد!

به گزارش رکنا، زن 21 ساله ای که برای شکایت از دخالت مادرشوهرش در زندگی اش به کلانتری مراجعه کرده بود، ماجرای خود را به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: من بودم. آخرین دختر و تنها دختر خانواده بود و بیشتر وقت خود را با دختر همسایه ای که با او معاشرت […]

به گزارش رکنا، زن 21 ساله ای که برای شکایت از دخالت مادرشوهرش در زندگی اش به کلانتری مراجعه کرده بود، ماجرای خود را به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: من بودم. آخرین دختر و تنها دختر خانواده بود و بیشتر وقت خود را با دختر همسایه ای که با او معاشرت داشت می گذراند. با اینکه در حاشیه شهر بودیم اما روزهای زیبایی پر از هیجان و انرژی را سپری کردم تا اینکه در دوران کودکی من بر اثر سانحه رانندگی نخاع پدرم قطع شد و مادرم مجبور شد با کار در خانه های مردم امرار معاش کند. انجام داد

وی ادامه داد: در این میان تنها خوشبختی من درس خواندن و مدرسه بود به طوری که دانش آموز ممتاز شدم و دبیرستان را گذراندم اما وقتی با خوشحالی در دبیرستان ثبت نام کردم ناگهان رویاها و آرزوهایم رنگ باخت و به اصرار مادرم. من به پیشنهاد یک جوان 24 ساله که شاگرد خواربار فروشی بود پاسخ دادم. «اصغر» جوان خوبی به نظر می رسید، اما خانواده اش وضع مالی خوبی نداشتند، به طوری که تنها شش ماه بعد از مراسم عقد، وارد خانه بخت شدم و آرزوی پوشیدن لباس عروس در دلم ماند و دیگر چیزی برایمان باقی نمی ماند. . ما جشن زندگی مشترکمان را آغاز می کنیم.

وی افزود: یک ماه بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که مادرشوهرم در چشمانم گرفتار شد و دسیسه های شوم و پنهان او آغاز شد. من و اصغر در اتاق 12 متری خانه مادرشوهرم زندگی مشترکمان را ادامه دادیم اما انگار به جای دوست دختر در آن خانه کارگر بودم. مادرشوهرم شلنگ قلیان را در دهانش می گرفت و در حالی که به پشتی خانه تکیه می داد، من را وادار می کرد ظرف ها و لباس های کل خانواده را بشورم، خانه را جارو بکشم و برای همه غذا درست کنم!

این زن بیان کرد: در واقع سرایدار بی مزد بودم و حتی اجازه نداشتم میوه و شیرینی بخورم! از طرفی تلخ زبان ها و نیش ها و کنایه های مادرشوهرم بیش از هر چیز دیگری مرا آزار می دهد. در این شرایط رفتار اصغر هم تغییر کرده بود. برای مخارج زندگی به من پول نمی داد. وقتی مریض شدم مجبور شدم با درمان های خانگی بهبود پیدا کنم وگرنه دکتر متخصصی وجود نداشت!

وی ادامه داد: خلاصه اینکه شوهرم در رامسر شغل سرایداری پیدا کرد و من فرصت خوبی برای فرار از زندگی با مادرشوهرم پیدا کردم. این بود که با خوشحالی اصغر را متقاعد کردم که به شمال کشور مهاجرت کند، چون درآمد آن شغل بسیار بیشتر از شاگردی در خواربارفروشی بود. وقتی در اتاق سرایداری زندگی مشترکمان را ادامه دادیم، تازه متوجه بارداری ام شده بودم و با وجود اینکه به دلیل شدت علاقه به بچه نمی توانستم در پوستم جا بیفتم، به شوهرم گفتم; اما با لمس سردش انگار نفس خوشبختی در سینه ام حبس شده بود.

به گفته این زن، وی عنوان کرد که در این شرایط اقتصادی چگونه می توانیم هزینه های یک کودک را تامین کنیم؟ در همان زمان کارفرما به دلیل بی احتیاطی و بی مسئولیتی اصغر در امور سرایداری ما را بیرون کرد و مجبور شدیم به خانه مادرشوهرم برگردیم. با اینکه از این موضوع خیلی ناراحت شدم اما وقتی مادرشوهرم به من متهم به رابطه نامشروع کرد و گفت باید جنینم را سقط کنم چون به من اعتماد ندارد و ممکن است عذابم داد…

وی خاطرنشان کرد: پس از شنیدن این سخنان دیگر تحمل این تهمت و بی عدالتی را نداشتم، به همین دلیل به کلانتری آمدم تا از دخالت شما در زندگی ام شکایت کنم تا انتخاب کنم اما ای کاش…
با دستور سرگرد احسان سبقبر، رئیس کلانتری شفای مشهد، تحقیقات تخصصی و اقدامات روانی با دعوت همسر و مادرشوهر این زن جوان به اداره مشاوره کلانتری آغاز شد.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=436507

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.