به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از پاییز سال گذشته آغاز شد. ماموران پلیس آگاهی از فرار یک سارق از منزلی در خیابان مختاری خبر دادند. تیراندازی به سمت همسایه ها حرکت کرد و سپس با موتور سیکلت همدستش از محل متواری شد. جوانی به نام سهراب که هدف گلوله خونین قرار گرفته بود به بیمارستان منتقل شد اما ساعتی بعد به دلیل شدت خونریزی جان باخت و پزشکان علت آن را اصابت گلوله به ناحیه ران اعلام کردند.
ردیابی سارقان فراری
پس از مرگ سهراب خانواده وی شکایت کردند و تحقیقات پلیسی برای یافتن ردی از سارقان فراری آغاز شد.
ماموران در اولین گام تحقیقات به بررسی تصاویر دوربین های مداربسته اطراف خیابان مختاری پرداختند و با پرسیدن شماره پلاک سارقان توانستند یکی از سارقان به نام سعید را دستگیر کنند.
سعید صاحب موتور سیکلت گفت: آن روز من و دوستم و پدرم با موتور سیکلت خود در حال عبور از خیابان مختاری بودیم که متوجه خانه ای در طبقه دوم آپارتمانی شدیم که چراغ آن خاموش بود. در آن لحظه تصمیم به سرقت گرفتیم. قبلاً با هم وارد چند خانه شده بودیم.
وی ادامه داد: با موتور سیکلتم در خیابان منتظر ماندم و پدرم از بالکن طبقه اول بالا رفت و به طبقه دوم خانه رسید. اما دقایقی بعد پدرم را دیدم که ترسیده از ساختمان خارج شد و چند همسایه در تعقیب او بودند. پدرم شروع به تیراندازی کرد و بلافاصله سوار موتور من شد و با هم فرار کردیم. قرار نبود کسی در این حادثه بمیرد.
با اطلاعاتی که به لطف همدستش در اختیار ماموران قرار داد، پدرام 37 ساله نیز شناسایی و دستگیر شد که به تیراندازی خونین حین فرار اعتراف کرد.
در دادگاه
دو سارق سابقه دار پشت میز محاکمه در اتاق پنجم دادگاه کیفری استان تهران بودند. در ابتدای این دیدار پدر و مادر متوفی خواستار قصاص شدند. وقتی پدرام در مقابل داوران حاضر شد، این کار را کرد. اتهام قتل عمد را قبول نمی کند.
وی گفت: من و دوستم سعید از کرج به تهران آمده بودیم و در خیابان ها به دنبال فرصتی مناسب برای سرقت می گشتیم، چراغ های روشن نشده طبقه دوم یک ساختمان توجهم را جلب کرد، سعید در موتورسیکلت منتظرم بود. و از بالکن پریدم.” به طبقه دوم رسیدم و مجموعه ای از نقره و اشیای قیمتی را در خانه پیدا کردم. آنها را بردم اما از پله ها که بیرون آمدم با همسایه ها مواجه شدم. آنها شروع به داد و فریاد کردند و من که ترسیده بودم، اسلحه را بیرون آوردم و به آنها گفتم دنبال من نروند. از ساختمان خارج شدم اما مقتول بدون توجه به هشدار من به دنبال من دوید. به پایش شلیک کردم تا نگذارم دنبالم بیاید. اما یکی از تیرها به طور تصادفی پس از برخورد به زمین پریده و روی پای همسایه فرود آمد.
وی ادامه داد: باور کنید اصلا نمی خواستم او را بکشم، ترسیده بودم و فقط می خواستم فرار کنم. در حین فرار به عقب نگاه کردم و بی هدف شلیک کردم.
قاضی گفت: اگر قصد کشتن همسایه ها را نداشتی چرا گلوله هوایی شلیک نکردی؟
که متهم پاسخ داد: آنقدر ترسیده بودم که فقط به فرار فکر می کردم. باور کنید به پای همسایه شلیک کردم و پایش را هدف نگرفتم. تیر کمانه کرد و متاسفانه به هدف اصابت کرد.
سپس سعید در برابر قضات حاضر شد و اتهام معاونت در قتل را نپذیرفت.
گفت: من در این قتل دخالتی نداشتم. من و دوستم فقط می خواستیم دزدی کنیم. می دانستم پدرم اسلحه در جیب دارد، اما او اصلاً قصد شلیک نداشت. وقتی دیدم پدرم با ترس از خانه بیرون می دوید و همسایه ها شروع به تعقیب او کردند، به او رسیدم و هر دو با موتورسیکلت فرار کردیم.
در پایان جلسه قضات برای صدور حکم وارد دادگاه شدند.