به گزارش رکنا، غروب یکی از شبهای گرم بهار زمانی که مادر در خانه سرگرم درست کردن شام بود نمیدانست که پسرش وحید در پشت بام با بستن طناب مرگ برمیله ای که از دیوار آویزان بود چه فکری در ذهنش رژه می رود.
ناگهان صدای یکی از همسایه های روبرو که در بالکن ایستاده بود به اوج رسید و با صدا کردن وحید چه کار میکنی ؟!مادر را هراسان به حیاط خانه کشاند .
مادر درحالیکه صدایش در گلویش حبس شده بود وحید را صدا میزد اما وحید صدای او را نمی شنید تا اینکه پدر از اتاق بیرون آمد و با دیدن طنابی که از پست بام آویزان است رنگش پرید همسایه ها در کوچه جمع شده بودند وحید فریاد میزد میخواهم خودم را بکشم تا راحت شم پدر دیگر از زجر های شما خسته شدم هنوز صحبت های وحید ادامه داشت که مشاور خودش را به معرکه رساند آسمان دیگر تاریکی را درخودش جای داده بود وحید نشسته بر لبه ی دیوار پشت بام.
مدام صحنه های تلخی را که تجربه کرده بود تعریف میکرد گاهی چشمان اش پرمی شد و گاهی قهقه میزد مادر اشک ریزان التماس میکرد تا وحید دست از کاری که برایش تصمیم گرفته است بردارد اما انگار وحید دیگر چیزی را نمی شنید .مشاور سعی کرد با آرام کردن وضع متشنج که در حیاط و کوچه ایجاد شده به سراغ وحید رفت .وحید در همان لحظه اول آب پاکی را ریخت و گفت نمیخواهم حرف های شما را بشنوم کسی نمیداند که چه بر سرمن آمده او با دستش پدرش را نشانه گرفت و گفت این مرد از بچگی مرا آزار داده از کتک هایش از اینکه حق هیچ کاری را نداشتم خسته شدم او بارها مرا از خانه بیرون کرد حالا چطور نگران جان من هست.
وحید بعد از گفتن این جملات آتشین لحظاتی چشمانش پر از اشک شد تا اینکه مشاور توانست با شنیدن حرفهای وحید او را متقاعد کند تا دست از خودکشی بردارد.
وحید ساعتی بعد با کمک ماموران کلانتری از لبه دیوار پشت بام به پایین آمد.
وحید. وقتی در مقابل میز مشاور نشست در اظهاراتش مدعی شد که از سن ۱۲ سالگی زمانیکه پدرم بامن بدرفتاری میکرد به دوستان ناباب خیابانی رو آوردم وبعد از مدتی به مواد مخدر رو آوردم بعد از مدتی که اعتیاد من به گل برای پدرو مادرم آشکار شد با التماس های مادرم زود که به کمپ ترک اعتیاد رفتم تازه وارد سن ۱۶سالگی شده بودم وقتی ترک کردم و به خانه برگشتم رفتارهای خشونت بار پدر با من ادامه داشت وقتی خودرویش را ساعتی برداشتم و در محل چرخیدم مرا به شدت کتک زد و بیرون کرد هر بار به هر دلیلی بامن رفتار بدی داشت تا جایی که از دست کارهایش به سراغ شیشه رفتم تا به بیخیالی برسم
حالا هم تصمیم داشتم خودکشی کنم تا ابد راحت شوم از این رفتارهای خصمانه پدرم…وقتی از سر کنجکاوی وعلاقه خودروی پدر را برداشتم وقتی برگشتم پدرم درحد مرگ مرا زد وبعد مرا ازخانه بیرون انداخت
این رفتارش باعث شد که بیشتر به سراغ مواد بروم…من چند کلاس بیشتر درس نخواندم چون علاقه ای به درس نداشتم درهمان سالهای اول راهنمایی ترک تحصیل کردم این کارم باعث شد مدام چوب سرزنش وبه رخ کشیدن پسر فک وفامیل که درس میخوانند بر روی سرم مانند چماق کوبیده شود ازاین رفتارها خسته شده بودم هیچ برنامه ای برای خودم نداشتم وتقریبا دیگر حتی آرزویی در ذهنم نبود
وحید دستانش را روی صورتش گرفت ودرحالی اشک صورتش را خیس کرده بود پدرو مادر هراسان وارد اتاق شدند پدر پسر را به آغوش،کشید و بلافاصله سیلی محکمی به وحید زد او گفت من پدرم اگر تو را کتک زدم دوستت دارم من خودم از کودکی کتک خوردم و این شیوه ای شده برای من من هرگز راضی به مرگ تو نیستم کدام پدر راضی می شود جگر گوشه اش جانش را از دست بدهد اگر تو راندم و کتک زدم فقط برای اصلاح تو بوده واین را از پدرم به ارث بردم …
مادر که از فریادهای پی درپی صدایش گرفته بود پسر را بغل کرد و گفت دیگر نمی گذارد کسی به تو اهانت کند …
نگاه کارشناسی
فخرآبادی کارشناس ارشد روانشناسی
تزلزل شخصیت افراد چه در خانواده و چه درمحیط های اجتماعی دیگر افراد را در شرایط خطرناکی قرار می دهد در این پرونده پدر بدنبال رفتارهای پرخاشگرانه ای که در کودکی تجربه کرده سعی دارد با همان شیوه پسر بازیگوش خود را که علاقه ای به درس ندارد تربیت کند اما در هر مرحله که پیش می رود نمی تواند او را آنطور که میخواهد تربیت کند مدام کتک میزند و فریاد میزند رفتاری که هر کسی در هرسنی ازآن گریزان است با چوب کتک نمیتواند کسی را تربیت کرد پسر نوجوان پس از تجربه این رفتارهای خشونت بار به دوستانی چند سال بزرگ تر ازخود که درگیر اعتیاد هستند پناه میبرد و آنها او را به کشیدن مواد برای بیخیالی تشویق میکنند وقتی وحید اعتیادش لو میرود پدر باز هم او را باکتک با خواهش های مادرانه راهی کمپ ترک اعتیاد میکند اما وقتی پسر نوجوان به خانه برمی گردد پدر او را رانده و هربار برسر هر چیزی او را از خانه بیرون میکند تا جایی که وحید به شیشه رو می آورد درواقع در این پرونده به طور مستقیم خود والدین زمینه گرایش بدعت های رفتاری و گرایش فرزندشان به اعتیاد را فراهم کرده اند.
پدرو مادر باید با آموزش مهارت های تربیتی سعی کنند با روش های درست با کودکان خود رفتار کنند سرزنش وکتک و تنبیه های بدنی روش درستی برای تربیت محسوب نمی شود از خانه گریزی کودکان و پناه بردن آنها به افراد غریبه نتیجه اینگونه روش های غلط تربیتی به شمار می رود.
رشد اعتماد بنفس فرزندان از خانه نشئت می گیرد کودکان در آغوش محبت والدین میتوانند به اعتماد به نفس دست پیدا کنند و در مسیردرست گام بردارند تا وقتی حلقه عاطفی و محبت در خانواده گم شود رفتارهای پرتنش بیشتر شده و مقدمات خانه گریزی فراهم خواهد شد. فرزندان بیشتر از هر چیزی حتی تامین مایحتاج مادی به دستان محبت آمیز پدرو مادر نیاز دارند موضوعی که والدین باید بیش از هرچیزی آن را به کار بندند. نکته دیگر موضوع مقایسه فرزندان با افراد دیگر است که این مساله نه تنها هیچ فایده ای ندارد بلکه نوجوان را در دریک چالش ضد صخصیتی قرار میدهد و پس از ربودن اعتیاد به نفسش او را در پرتگاه فردی پوچ گراقرار خواهد داد.بنابراین هیچ وقت کودکان خود را با سایر هم سن و سالهایش مقایسه نکنید.