به گزارش رکنا، گاه گاه شیهه ی چند اسب بی شکیب سکوت دشت را در هم می شکست و سو سوی چند مشعل پرده سیاه شب را می درید و پیش می رفت.
دنبال عشق و آرامشی بودم که زندگی برایم بسازد و شادی و نشاط بیافریند اما با حیله و دروغ عمرم را تباه کرد.
یک صبح گرم و بسیار داغ هوا آرام بود ولی گرما از در و پنجره ها به هر زحمتی شده خود را به داخل اتاق می کشید گویی هوا هم از گرمی خودش به تنگ آمده بود و به دنبال ماوایی خنک بود ، با خود می اندیشیدم که در این سالهای تنهایی و سختی کشیدن پرندگانی که پشت پنجره می نشستند، گربه ای که گاه و بی گاه در حیاط خانه پرسه می زد و هر کدام به سهم خود بخشی از روز مرا پر می کردند اما من قدر آن روزها را ندانستم.
این وقایع مدام فکرم را درگیر کرده اند، با خودم می گویم که به خاطر یک عشق پوشالی همه چیز را خراب کردم.
دختری بنام حلما به واحد مشاوره و مدد کاری مراجعه کرد و اظهار داشت حال خوبی ندارد و احتیاج به کمک برای برگشتن به خانه دارد اما از ترس رفتار های اعضای خانواده نمیتواند تصمیم درستی بگیرد.
من ۱۶سال بیشتر ندارم و به خاطر شرایط حاکم در خانواده مجبور به فرار شدم. خانواده ای سخت گیر با محدودیت های زیادی که برایم قائل بودند حق هیچگونه اظهار نظری نداشتم باید به خواستهها و حرف های آنها توجه میکردم ، خسته شده بودم، بارها خودکشی کردم که نافرجام بود ، شاید خدا دوستم داشت اما دیگر نمیتوانستم فضای خانه را تحمل کنم ، یک روز خیلی گرم از خانه رفتم و الان 3 هفته میشود بیرون هستم ، ابتدا به قم رفتم اما ترسیدم به یکی از روستا های اطراف رباط کریم آمدم که یکی از دوستانم آنجا بود مرا با پسری آشنا کرد و دوست شدیم و تا حدودی به آرامش نسبی رسیدم . همه چیز برایم میخرید درکم میکرد احترام زیادی برای من قائل بود و من نهایت خوشبختی را احساس میکردم یک روز متوجه نشدم چطور وارد رابطه جنسی شدیم و همه چیز را خراب کرد و به زور به من تجاوز کرد ، حال نمیدانم چه سرنوشتی دارم و چه میشود لطفاً به من کمک کنید.
مراجع دختری ۱۶ساله است که در یک خانواده ضعیف به دنیا آمده است ، فرزند سوم خانواده است ، از دوران ابتدایی ترک تحصیل کرده است و شرایط مالی بدی دارد و در محدودیت و رفتار بدی بوده است ، ایشان فرصت ابراز وجود در زندگی خانوادگی را نداشته است ، خشونت خانوادگی و بدرفتاریها آزارشان میداد ، پایین بودن سطح تعلیمی فرد و خانواده ، نداشتن مهارت های زندگی ، عدم توجه به خواستههای فرد و عدم ارتباط صحیح با والدین ، ناتوانی فرد در رسیدن به مشکلات شخصی خود و احساس شکستهای مکرر در زندگی باعث فرار از خانه شده است .
نگاه کارشناسی
زهرا بیات کارشناس ارشد روانشناسی
برخورداری از پرورش سالم در خانواده که نخستین پایگاه تربیتی است به فرد این فرصت را میدهد که در اجتماع موفق و قابل احترام باشد ، خانواده محل آسایش و آرامش و آب راه کوچکی است که فرد را به اقیانوس جامعه پیوند میدهد ، پدر و مادر که در تربیت فرزندان به گونهای یکپارچه عمل میکنند و انتظارات تقریباً یکسان و مشخص دارند فرزند را در یک مرکز مدیریت واحد قرار میدهند ، رفتار صمیمانه اعضای خانواده میتواند مسیر صحیح را به فرزندان نشان دهد که در این مورد ملاحظه میشود با دیدن کوچکترین تخلف از فرزند واکنش شدید نشان داده شده و برخورد منطقی که از اصول مهم ایجاد صمیمیت است وجود ندارد ، امتیاز دادن و تشویق کردن فرزندان در قبال کارهای مثبت نقش ارزندهای در سازندگی آنها دارد که اینجا فقط رفتارهای پرخطر و برخوردهای فیزیکی دیده میشود ، خانواده وقت کافی در اختیار فرزند نگذاشته است و با فرد گفتگوی سالم و سازنده نداشته است و از دیدگاههای او بهره نگرفته است زیرا فرزند دارای فکر و عقیده است و باید به باورهای وی احترام گذاشت و رفتاری عادلانه داشت ، خانه محلی امن و پناهگاهی مستحکم برای فرد نبوده است در حضور وی مشاجره بوده و مدام از عیبها گفته شده ، سرزنشهای بسیار وجود داشته است ، به فرد مسئولیتی واگذار نشده است تا اهل
اندیشه ، کار و سازندگی شود ، به فرزند کمک نشده است تا درست بیندیشد و شوق بهتر شدن ، با لیاقت بودن ، پاکی و عفت در وجودش به وجود بیاورند و در نهایت برای فرار از شرایط و جستجوی لذتهای زودگذر با وعدههای فریبنده و دروغین دخترجوان فرار میکند و تسلیم خواستههای پسر میشود .
عوامل فردی چون عدم اعتماد به نفس (فاقد حس ارزشمندی) ضعف مهارتهای ارتباطی موثر حل مسئله و کنترل هیجان کمبودهای عاطفی ضعف خود کنترلی و عوامل خانوادگی مانندتعارض بین والدین و اختلافات خانوادگی مشکلات مالی در خانواده بیتوجهی به نیازهای روانی و عاطفی در خانواده عدم محبت سرزنش تحقیر کم سوادی والدین و تعارضات حل نشده در بروز چنین مشکلاتی تاثیر گذار است.