به گزارش رکنا، مدتی پیش ماموران یکی از کلانتری های پایتخت در حین گشت زنی به زن و مرد جوانی که با خودروی پراید اقدام به حمل وسایل منزل از ویلا می کردند مشکوک شدند.
ماموران به جوانان مراجعه کردند و به آنها گفتند که در حال جابجایی وسایل خود هستند. اما پس از طی مراحل قضایی ماموران وارد منزل شدند. خانه ای به هم ریخته، در یکی از اتاق هایش، مرد جوانی بیهوش با دستان بسته دراز کشیده بود. بلافاصله ماموران با اورژانس تماس گرفتند و مرد جوان راهی بیمارستان شد. همزمان این زوج سارق نیز دستگیر شدند.
بیهوشی به دلیل سرقت
مرد جوان پس از بهبودی در بیمارستان گفت: با کامیونم در حال عبور از خیابان بودم که زن جوانی کنار جاده ایستاده بود و منتظر تاکسی بود. چون هوا تاریک بود و تاکسی در آن منطقه نبود، او را سوار کردم. در راه به من گفت که پرستار سالمندان است و دنبال کار می گردد. از آنجایی که مادرم بیمار است، از او خواستم به خانه ما بیاید تا در مورد مراقبت از مادرم صحبت کنیم.
وی ادامه داد: زن جوان به خانه ام آمد و برای پذیرایی نوشیدنی آوردم اما نمی دانم کی و چگونه با ریختن ماده بی حس کننده در نوشیدنی ام مرا بیهوش کرد.
با اظهارات صاحب خانه و مدارک به دست آمده در تحقیقات، متهم به دستور دادسرای سرقت در اختیار پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
سرقت برای نجات برادر
زن جوان درباره سرقت های خود گفت: حدود 6 فقره سرقت انجام دادم اما روشی را انتخاب کردم که شاکیان نتوانند شکایت کنند.
استراتژی شما برای دزدی چه بود؟
من برای پول درآوردن کارهای زیادی انجام دادم. حتی به دنبال گنج و زیرزمین می گشتم تا خیلی سریع به خواسته ام که پول بود برسم. اما سرم کلاه گذاشتند و خبری از مترو و تشییع نشد. من فقط برای خرید نقشه های گنجی که کلاهبرداران طراحی کرده بودند و فقط یک ورق کاغذ بود، پول زیادی پرداخت کردم.
دنبال راهی برای پولدار شدن و به عبارتی پولدار شدن بودم که در اینستاگرام با پسری به نام مهران آشنا شدم. او برای درمان مادرش هم به پول نیاز داشت. او ایده سرقت را به من داد. او را در چند فیلم دیده بودم و از او استقبال کردم. به من گفت به عنوان مسافر کنار جاده بایستم و سوار ماشین های لوکس شو.
به بهانه اینکه پرستار و خدمتکار من است با آنها صحبت می کرد و به او پیشنهاد می کرد که با هزینه ای ناچیز از سالمندان مراقبت کند یا کارهای خانه را انجام دهد. با این پیشنهاد داشتم آنها را متقاعد می کردم که من را به خانه خود دعوت کنند تا در مورد کار پرستاری بیشتر صحبت کنیم.
وقتی برایم نوشیدنی می آوردند تا از من پذیرایی کنند، در زمان مناسب ماده بی حس کننده را داخل نوشیدنی می ریختم. بعد از بیهوش شدنم در جلوی خانه را برای مهران که تمام راه را تعقیب کرده بود باز کردم تا داخل شود و نقشه سرقت را اجرا کند.
چرا می خواستی پولدار بشی؟
به خاطر برادرم او چندین سال است که متهم به قتل است. حدود 10 سال پیش پسری در پارک مرا مسخره کرد و برادرم به طور اتفاقی با او درگیر شد و او را کشت. در ابتدا نگهبانان بخشش نداشتند، حتی برادرم را به دار آویختند، اما با التماس و تلاش خیرین و مسئولان زندان موفق شدیم قبل از اعدام رضایت زندانبانان را جلب کنیم.
اما به شرط دریافت 5 میلیارد تومان دیه و عدم قصاص برادرم موافقت کردند. هر چه داشتیم فروختیم اما به زحمت 2 میلیارد تومان شد. مجبور شدم پولی به دست بیاورم تا برادرم را آزاد کنم و از مرگ نجات دهم.