به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پایگاه خبری عصر ایران در گزارشی نوشت:
رئیس جمهور درباره یارانه بنزین صحبت کرد و اینکه بنزین تولید داخل تامین می شود، اما برای بنزین وارداتی باید با هم تصمیم بگیریم و درست است که اگر می خواهیم یارانه بدهیم باید به همه بدهیم. اونی که 4 تا ماشین داره نه اونی که ماشین نداره باید هزینه اش رو تحمل کنه. به عبارت دیگر، چند موضوع در هم آمیخته است. یکی بنزین تولید داخل و دیگری وارداتی است. اولی غیر انتفاعی و دومی زیان ده. سوال دیگر محاسبه این ضرر برای همه یا برای صاحبان خودرو؟
جدا از اینکه دکتر مزیکیان از کلمه یارانه استفاده می کند که نشان می دهد او در حال و هوای دهه 60 زندگی می کند، در حالی که بعد از هدفمندی یارانه ها قرار بود یارانه های غیرمستقیم حذف شود و جایگزین یارانه های نقدی و مستقیم شود. بار دیگر باید توجه داشت که مشکل دولت در بحث بنزین یارانه نیست، عدم سود است.
بنابراین اولین نکته این است که دولت در بنزین ضرر دارد. به عنوان مثال هر لیتر بنزین 8000 تومان است اما بین 1500 تا 3000 تومان عرضه می شود. با این حال این 8000 تومان از نظر قیمت دلار از کجا می آید؟ اگر دلار 30 هزار تومان بود می گفتند هر لیتر بنزین 4000 تومان است!
نکته مهم دیگر رابطه همان یارانه انرژی پنهان یا زیان آور با تولید ناخالص داخلی است. اگر در سال 2018 ایران با پرداخت 69.2 میلیارد دلار یارانه پنهان و غیرمستقیم خود را به عنوان پیشرو در انرژی معرفی کرد، به دلیل ارتباطش با تولید ناخالص داخلی بود و بر اساس آن 15 درصد تولید ناخالص داخلی خواهد بود. اما اگر تخمین بزنیم که تولید ناخالص داخلی در سال آینده 40 میلیارد تومان باشد، باید دید این نسبت برقرار است یا خیر.
همانطور که در بالا نوشتیم، حداکثر این است که “موسسات غیرانتفاعی” را می توان “یارانه پنهان” نامید. به عبارت دیگر، دولت به بنزین «یارانه» نمی دهد. بلکه از علاقه وافر خود دست می کشد و این دو گزاره با یکدیگر تفاوت دارند. زیرا یارانه همان چیزی است که در قانون بودجه دیده می شود و عدد آن با این یارانه پنهان بسیار متفاوت است.
در واقع، یارانه شکاف بین قیمت مورد نظر تولید کننده و قدرت خرید مصرف کننده را پر می کند. مثلاً یک تولیدکننده شیر می گوید اگر قیمت هر لیتر شیر زیر 30 هزار تومان باشد دیگر نمی تواند به تولید ادامه دهد و اینکه چطور دولت باید نگران اشتغال و بقای واحدهای تولیدی باشد تولیدکننده برای فروش 20 هزار تومان بپردازد، از سوی دیگر، مثلاً قدرت خرید مصرف کننده از 20 هزار تومان بیشتر نمی شود. اینجا دولت وارد می شود و مابه التفاوت را پرداخت می کند.
دولت نوع دیگری از یارانه را نیز پرداخت می کند که در قانون بودجه دیده نمی شود، اما از منابع موجود در بخش دولتی مانند صندوق توسعه ملی، صندوق نوآوری و شکوفایی یا حساب هدفمندی یارانه ها تامین می شود. یا شرکت های سهامی عام، یارانه محسوب می شود، با این تفاوت که به آن «یارانه خارج از بودجه» می گویند.
اما غیر انتفاعی به چه معناست؟ یعنی فروش کالاهای تولید شده در داخل کشور با قیمتی کمتر از قیمتی که در خارج از کشور قابل فروش است.
نمونه بارز آن این است که هر لیتر بنزین 10 هزار تومان است اما 1500 یا 3000 تومان فروخته می شود و اگر 100 میلیون لیتر بنزین در روز مصرف شود ضرر آن لیتری 7000 تومان می شود که می شود 700 میلیارد تومان. و آن را در 365 روز ضرب می کنیم و عدد را بدست می آوریم. ما به عظمت می رسیم.
که گفته می شود:
1. همه سازمان های غیرانتفاعی کمک هزینه نیستند. فرض کنید شما یک باغ سیب دارید و هر ماه 20 کیلو سیب از باغ خود به کارمند خود می دهید و قیمت سیب هر کیلو 5 هزار تومان است. میشه بهش بگی 100000 سیب بهت دادم؟
درست است که آن 20 کیلو سیب 100 هزار تومان است یا می توان آن را در بازار فروخت، اما برای تولیدکننده 5 هزار تومان نمی ارزد. این هم درسته که میتونن بنزین رو لیتری 10000 تومن بفروشن ولی قیمت کل هم 10000 تومنه؟ در واقع سودی ندارند، اینطور نیست که یارانه بدهند.
2. به گفته دولت قیمت دلار رقم مشخصی است. قیمت فروش عناصر انرژی با این قیمت به دلار محاسبه می شود یا دلار آزاد؟ این نیز مشخص نیست.
3. این بخشی از کنار گذاشتن موسسات غیرانتفاعی توسط دولت برای ایجاد رفاه است. در اردیبهشت 1383، یکی از روزنامه نگاران وزارت کشاورزی آمریکا که برای انتخابات ریاست جمهوری به ایران آمده بود با آقای هاشمی رفسنجانی مصاحبه کرد و در ابتدا پرسید: متوسط درآمد ایرانی ها 200 دلار است، اما زندگی آنها 1000 دلار است. این تفاوت از کجا می آید؟ پاسخ هاشمی جالب بود و گفت: با مراجعه به پمپ بنزین یا نگاهی به قبض برق و گاز جواب خود را خواهید گرفت. در مورد جبران بخشی از حقوق ناچیز و ناکافی با یارانه مستقیم و پنهان بود.
4. بنزین کالای رایج در ایران نیست. درست یا نادرست، به یک کالای استاندارد تبدیل شده است. منظور از کالاهای مرجع این است که قیمت آنها بر قیمت سایر اقلام تأثیر می گذارد.
در سال 59 که جنگ شروع شد، قیمت بنزین از یک تومان به لیتری سه تومان رسید. اما بار تورمی چندانی نداشت. زیرا تعداد خودروها به اندازه ای نبود که بنزین به عنوان یک محصول استاندارد در نظر گرفته شود. افزایش قیمت طلا بار تورمی داشت. زیرا مردم پیگیر قیمت طلا بودند و حتی برخی ربع سکه را با خود حمل می کردند که انگار یک اسکناس است.
این در حالی است که در سال های اخیر طلا و سکه از کالاهای استاندارد حذف شده است، اما بنزین چه واقعی و چه روانی جزء کالاهای استاندارد محسوب می شود.
این توضیحات به این معنی نیست که غیرانتفاعی یک چیز مثبت است و باید ادامه یابد. هدف از این گفتار استفاده صحیح و دقیق از اصطلاحات و در نظر گرفتن این نکته است که کار دولت، مانند تجارت، انتفاعی نیست.
حتی این واقعیت که از آموزش عمومی یا بهداشت عمومی بهره نمی برد. باید ببندم؟ آیا کار دولت و دولت و شأن آن فراتر از ارائه خدمات است؟
آنچه باید مورد بررسی قرار گیرد این است که آیا فعالیت غیرانتفاعی موجب رفاه شده است یا خیر. آیا موسسات غیر انتفاعی رونق ایجاد کرده اند و اگر نه، با «سود» ایجاد می شود یا «سود» مردم در «غیر انتفاعی» دولت است؟
جدای از اینها، جایی برای آقای مزکیان که وزیر بهداشت و درمان و از اعضای دولت دوم خاتمی 20 سال پیش بود، یادآور شد که در آن زمان قیمت حامل های انرژی باید به تدریج افزایش می یافت، اما با طرح تثبیت قیمت ها، این روند متوقف شد و پس از آن مشکلات جدی وجود داشت. اکنون به جای شوک درمانی، بهتر است به راه حل های تدریجی فکر کنید.
اما نباید فراموش کرد که دولت برای بنزین تولید داخل یارانه پرداخت نمی کند و نکته آخر این است که این عدم منفعت را به عنوان یارانه پنهان در نظر بگیریم که می توان آن را در رابطه با تولید ناخالص داخلی ارزیابی کرد یا باید O را افزایش داد. مواظب باشید از یک رقم خاص تجاوز نکنید، مثلاً 15%.
مشکل بزرگ در ایران این است که بدون در نظر گرفتن تولید ناخالص داخلی یا تولید ناخالص داخلی، ارقام گمراه کننده هستند.
به عنوان مثال، کسری بودجه تا سه درصد تولید ناخالص داخلی منطقی است. بنابراین اگر تولید ناخالص داخلی سال آینده 40 میلیارد تومان باشد، سه درصد آن محصول یک میلیون و 200 هزار میلیون تومان می شود در حالی که کسری بودجه کمتر برآورد می شود. این 3 درصد است در حالی که در مصر 7 درصد و در ترکیه 5 درصد است.
2727