من مانا رحمانی هستم و می خواهم خاطراتم از سفر به سوئیس را با شما به اشتراک بگذارم. امیدوارم با تعریف این خاطرات، همان حس شیرینی را که تجربه کرده ام تداعی کند. پاییز سال 1402 بود، زمانی که تصمیم گرفتم سفری به قلب اروپا داشته باشم، از همه مقاصد، سوئیس با مناظر چشمگیر، دریاچه های آرام و آلپ های سفید پوشیده در ذهنم می درخشید.
از همان ابتدا می دانستم که نمی خواهم با یک تور معمولی سفر کنم و به دنبال یک تور ویژه بودم که همه چیز را از برنامه ریزی دقیق گرفته تا بهترین تجربیات را به من ارائه دهد. با توصیه دوستان آژانس مسافرتی آریا کیا را کشف کردم. آژانسی که به عنوان مجری مستقیم عمل می کند. تور سوئیس این شهر معروف بود و راهی منحصر به فرد برای سفر به سوئیس به گردشگران ارائه می کرد.
این تور شامل شهرهای بزرگ سوئیس از جمله زوریخ، برن و ژنو بود و من خوش شانس بودم که این ماجراجویی را با یک گروه فوق العاده و راهنمایان حرفه ای تجربه کردم. حالا می خواهم شما را به سفری پر از لحظات ناب و خاطره انگیز از روز اول تا آخرین روز با خود ببرم.
روز اول: شروع سفر از ژنو: شهر دریاچه ها و افق های تازه
ورود به ژنو با احساس طراوت آغاز شد. احساس آشنایی و هیجان در آغاز سفری متفاوت با آریا کیا سفر. در پیاده روی کوتاه تا هتل، نگاهی به شهر انداختم. ساختمانی زیبا و نمای دریاچه ژنو از پنجره ها که گویی صدای آرامش بخشی آن به دل می رسد.
پس از ورود به هتل ماکسیم ژنو و گرفتن اتاق هایمان، اولین چالش روز آغاز شد. همه ما از اتاق های کوچک آنها شوکه شده بودیم! اما منظره زیبای اتاق از خیابان های باستانی ژنو خیال ما را راحت کرد. پس از استراحتی کوتاه به همراه گروه به سمت دریاچه ژنو حرکت کردیم. جایی که فواره بلند و معروف ژنو با تمام قدرت تمام آب را به آسمان پرتاب کرد و گویی هر قطره آن بقایای خستگی را از وجودم پاک کرد.
قدم زدن در کنار پارک انگلیسی و دیدن ساعت گل بخشی از تجربه روز اول بود. راهنما به من گفت که این ساعت نماد دقت و زیبایی طبیعت در ژنو است. ثانیه هایی که با گل های تازه می چرخند. شب که شد به هتل برگشتیم و در لابی با همسفرانمان درباره فردا و ماجراهای جدید صحبت کردیم.
ما در هتل شام خوردیم. منوی رستوران شامل غذاهای سنتی سوئیسی بود که برای اولین بار امتحان می کردیم. فوندو، غذای معروف سوئیسی با پنیر آب شده، بخشی از شام بود. طعمی که برخی از دوستان عاشق آن شدند و برخی دیگر چندان راضی نشدند!
روز دوم: ژنو: تاریخ و فرهنگ را در اعماق کوچه های شهر قدیمی کشف کنید
صبح زود روز دوم، پس از صرف صبحانه مقوی به سمت شهر باستانی ژنو حرکت کردیم. جایی که تاریخ با شما صحبت می کند. خیابان های باریک و قدیمی حس قدم زدن در دل تاریخ را به من می داد. کلیسای سن پدرو را دیدیم. کلیسایی با معماری خاص که گفته می شود روزی ژان کالوین، بنیانگذار مذهب پروتستان در آنجا سخنرانی کرده است.
به بالای برج کلیسا رفتیم. از آنجا می توانستید کل شهر و دریاچه را طوری ببینید که گویی در زیر نور خورشید می درخشند. بعد از ظهر وقت آزاد داشتیم و از مرکز خرید ژنو بازدید کردم. بین بوتیک های لوکس و ویترین های رنگارنگ، خرید کردم و از زیبایی های شهر بیشتر لذت بردم.
در آنجا با یک شیرینی سنتی سوئیسی روبرو شدیم که ظاهری زیبا داشت اما طعمی کاملاً متفاوت از آنچه انتظار داشتیم داشت. یکی از همراهان بدون اینکه متوجه قیمت ها شود، یک آب نبات کوچک و ساده خرید و متوجه شد که مبلغ قابل توجهی برای آن پرداخت کرده است. تجربه ای که همه را به خنده انداخت و یادآور شد که باید مراقب قیمت ها در سوئیس باشیم.
روز سوم: عزیمت به برن: مسیر تاریخ و خاطرات
صبح روز سوم حدود دو ساعت فرصت داشتیم. در اتوبوس، راهنما از تاریخ شهر برای ما گفت. از آن زمان خرس به نماد شهر تبدیل شد و برن به عنوان پایتخت سوئیس انتخاب شد. وقتی به برن رسیدیم، اولین چیزی که توجه من را به خود جلب کرد، برج ساعت بود. ساعتی که هر روز مردم دور هم جمع می شوند تا شاهد نمایش جذاب آن باشند.
بعد به خانه انیشتین رفتیم، خانه ای کوچک اما پر از خاطرات دوران جوانی انیشتین. جایی که اولین ایده های نظریه نسبیت در ذهن او شکل گرفت. شب در پارک رز بودیم و از تپه ای بالا رفتیم تا کل شهر را از بالا ببینیم. شهری که انگار برای خلق تصویری ناب به طبیعت و تاریخ پیوسته است.
هتل آلته پست که شب را در آن گذراندیم، یک ساختمان قدیمی به یاد ماندنی داشت، اما داستان های مرموزی نیز در مورد آن شنیدیم. یکی از همسفران گفت که شب هنگام صدای قدم های آرامی از راهرو شنیده است که بعداً متوجه شدیم از کارکنان خدمات هتل بوده که فقط برای بررسی امنیت اتاق ها آمده اند. اما آن لحظه تا صبح برای همه تبدیل به شوخی و خنده شده بود.
روز 4: ورود به Latterbrunn: طبیعت بکر و متحرک
روز چهارم به سوی لاتربرون حرکت کردیم؛ در جاده هایی با کوه های سر به فلک کشیده و درختان انبوه در دو طرف. حدود سه ساعت طول کشید تا به این شهر رویایی رسید. جایی که آبشارهایی از دل کوه میریخت و صدای آب در هر قدم شما را به آرامش دعوت میکرد.
اولین جایی که دیدیم آبشار استاباخ بود. آبشاری 300 متری که با شکوه خاصی از صخره ها جاری می شود. پس از مشاهده آبشار، بخشی از گروه تصمیم گرفتند با تله کابین به سمت کوه شیلتورن بروند. وقتی به قله رسیدیم، انگار تمام آلپ زیر پای ما بود. تصویری بی نظیر از کوه ها، دره ها و آسمانی که نزدیک به زمین بود. ما شب را در یک خوابگاه گرم و دلپذیر در Lutterbroton گذراندیم. جایی که همه از شگفتی های روز چهارم صحبت می کنیم.
روز پنجم: زوریخ – شهر مدرن و تاریخی
صبح روز پنجم عازم زوریخ شدیم و بعد از حدود دو ساعت وارد بزرگترین شهر سوئیس شدیم. پس از رسیدن به هتل مدرن آلبیسریتی و چک کردن اتاقهایمان، کمی استراحت کردیم و سپس برای گشت و گذار در زوریخ به راه افتادیم. اولین توقف ما کلیسای Grossmünster بود، کلیسایی با دو برج بلند که نماد شهر است. با بالا رفتن از پله ها به جایی رسیدیم که تمام زوریخ زیر پای ما بود. شهری که هم مدرن بود و هم سنتی.
بعد از کلیسا به سمت بانهوف استراسه، معروف ترین خیابان زوریخ حرکت کردیم. بوتیک های مجلل، کافه های دنج و مغازه های مختلف این خیابان حال و هوای خاصی داشت. فضایی که به نظر می رسید تجربه ای متفاوت را به شهر دعوت کند. از بازارهای محلی خرید کردم و در یک کافه کوچک نشستم تا از آرامش شهر لذت ببرم و شیرینی های سوئیسی را تجربه کنم. یکی از شیرینی ها که برنر اسپیتزل نام داشت طعمی خاص و دلچسب داشت که در نگاه اول ساده به نظر می رسید اما بعد از اولین لقمه همه را شگفت زده کرد.
روز ششم: اطراف دریاچه زوریخ و بازگشت به خانه
در آخرین روز صبح را در کنار دریاچه زوریخ گذراندیم. جایی که انعکاس کوه ها در آب تصویری آرام و زیبا خلق کرده است. یک قایق کوچک کرایه کردیم و یک سفر کوتاه روی آب انجام دادیم. لحظات شاد و آرامی که همگی با صدای خنده و آواز پرشور گروه همراه بود.
در راه بازگشت به تهران، پرواز به آرامی از فرودگاه زوریخ بلند شد و همانطور که بر فراز ابرها به منظره کوهستانی سوئیس نگاه کردیم، حتی بیشتر متوجه شدیم که چه تجربه منحصر به فردی داشته ایم. حس عجیبی بود که تمام این لحظات ناب به این سرعت گذشت.