نیلوفر شهیدی این بازیگر در سریال با کجا تنی شاطبان که از شبکه پنج سیما پخش شد، نقش مریم را بازی کرد. برای این هنرمند به لطف استعداد خوبش می توان آینده روشنی را متصور شد. در این مقاله بیوگرافی وی به همراه متن مصاحبه ای کوتاه ارائه شده است. با ما همراه باشید.
بیوگرافی
نیلوفر شهیدی بازیگر جوان ۱۹ آذر ۱۳۶۷ در تهران به دنیا آمد. او دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر است و از سال 1388 به عنوان بازیگر فعالیت می کند.
خانواده و ازدواج
پدر نیلوفر اسفندیار شهیدی از کارگردانان قدیمی سینما و تلویزیون است و در سال 1324 در تهران به دنیا آمد. نیلوفر دو برادر به نام های امید و حامد دارد. این بازیگر متاهل است و اکنون یک دختر دارد.
مخالفت پدر با کارهای نیلوفر
جالب است بدانید پدر نیلوفر علاقه ای به بازیگر شدن دخترش نداشت. نیلوفر درباره پدرش می گوید: پدرم دوست نداشت من وارد عرصه سینما و بازیگری شوم به همین دلیل حتی من در رشته هنر در دانشگاه قبول شدم اما باز هم اجازه نداد در این رشته تحصیل کنم. «به همین دلیل در رشته مهندسی کامپیوتر تحصیل کردم. “
نیلوفر گفت: حتی یک بار می خواستم بدون اجازه پدرم در کلاس های بازیگری شرکت کنم اما پدرم متوجه شد و نتوانستم ادامه دهم. تا اینکه بالاخره در سال 1368 با پدرم به نمایشی رفتیم که ایشان کارگردانی سینما را بر عهده داشتند و آقای کرمیار هم کارگردانی آن را بر عهده داشتند. در همان کار آقای کرمیار پیشنهاد بازیگری را به من دادند که ابتدا خیلی جدی نگرفتم اما بعد از دو ماه دوباره با من تماس گرفتند و از من برای بازی در فیلم رویا دعوت کردند. این اولین تجربه بازیگری من بود و آن روز متوجه شدم بازیگری کار بسیار سختی است. “
آغاز فعالیت هنری
او از سال 1388 شروع به فعالیت کرد و اولین تجربه سینمایی خود را با فیلم «سینما سوخته» به کارگردانی مهرشاد کارخانی تجربه کرد که اکران عمومی نشد. بعدها با مجموعه تلویزیونی زمستان گرم به کارگردانی رسول صانعی که در سال 1392 از شبکه تهران پخش شد وارد تلویزیون شد و علاوه بر فعالیت در سینما و تلویزیون، بازی در چندین تله فیلم را نیز تجربه کرده است. سریال Cyber Police یکی دیگر از آثار این هنرمند است.
الگو
نیلوفر گفت: “الگوی من در زندگی پنه لوپه کروز است. من عاشق بازی او هستم، زیرا او در 7 سکانس اسکار گرفت. او همچنین خاطرنشان کرد که اگر زمانی به جایی برسم حتماً خواست و لطف خدا بوده است.” “
فعالیت های هنری
سینما
من بازیگر نیستم (به کارگردانی علی جلالی)
خط و نشان (به کارگردانی محسن میرحسینی)
چتر عشاگی (کارگردان نیلوفر شهیدی)
اصل و نسب
که لی خان
کوچه ملی (به کارگردانی مهرشاد کارخانی)
سینما سوخته (کارگردان مهرشاد کارخانی)
سمفونی تولد (2014)
تنهایی (1395)
تراز
افسونگر (2015)
سریال های تلویزیونی
حکم رشد به کارگردانی سعید نعمت الله; 1401
مرضیه (کارگردان فلورا سام 2018)
گشت پلیس (2017)
گاندو (به کارگردانی جواد افشار)
سایبر (به کارگردانی احمد معظمی)
قصه های تبیان (2015)
نگهبان زمین (کارگردان علی میری)
زمستان گرم (به کارگردانی رسول صانعی)
تک آهنگ (به کارگردانی سروش صحت); در نقش یکی از پرونده های خواستگاری حبیب (در فصل اول)
آنها در داستان ها زندگی می کنند (به کارگردانی دیوید بیدل)
بهترین سال های زندگی ما (به کارگردانی احمد کاوری)
نوش دارو (کارگردان جواد اردکانی)
رخنه (2012)
نگرانی
کجا اینقدر عجله دارید؟ (2008)
متن کوتاه مصاحبه.
بعد از اینکه تصمیم گرفتید به عنوان بازیگر فعالیت کنید، دیگر مخالفت های پدرتان با شما متوقف شد و چطور شروع به کار در این عرصه کردید؟
به نوعی پدرم در این عملیات شرکت داشت و خوشبختانه دیگر مخالفتی نداشت. بعد از آن کار تقریباً در 6 فیلم تلویزیونی از کارگردانانی چون سعید سلطانی، ابراهیم سلطانی فر و… بازی کردم. در 6 ماه، و از دوستانم بود که مرا معرفی کردند. البته در این چند نمایش نقش های کوتاهی بازی کردم تا به هدف اصلی ام برسم.
حالا که بالاخره وارد این عرصه شده اید که برایتان جذابیت داشته است، شهرت از ابتدا برایتان چقدر اهمیت داشت؟
برام مهم نبود هدف من چیز دیگری است. نمی گویم شهرت را دوست ندارم، این طبیعت انسانی است، اما دغدغه اصلی من بازیگر خوب شدن بوده و هست. شاید از طریق پدرم می توانستم به موفقیت های بیشتری دست پیدا کنم، اما هرگز موفق نشدم. به هر حال او با این موضوع موافقت نکرد و در آن زمان به من کمکی نکرد. اما الان خوشحالم وقتی کارم روی آنتن می رود با من تماس می گیرد و از من انتقاد می کند و حتی گاهی تشویقم می کند. این برای من رضایت بخش بود. امیدوارم روزی جایی مثل او در سینما پیدا کنم. من می خواهم همیشه برای مخاطبانم جذاب باشم و از دیدن خودم در نقش های مختلف خوشحال باشم. نمی خواهم روزی برسد که برای مخاطبم تکراری شوم.
چطور با مهرشاد کارخانی آشنا شدید و چطور در فیلم سینما سوخت بازی کردید؟
من به دفتر یکی از دوستانم که آقای کارخانی را دیده بود می رفتم و از طریق دستیار ایشان مهدی پورموسی با من تماس گرفتند و از من برای بازی در این فیلم دعوت کردند. ابتدا درباره فیلمنامه صحبت کردیم و سپس قرارداد را امضا کردیم.
آیا با محیط کار در یک کارخانه آشنا بودید یا فیلم های قبلی او را دیده بودید؟
پیش از افتتاح سینما سوخته، میلاد کی مرام و کارخانی با هم به تماشای «رسمان باز» نشستند. همان شب کارگردان از حال و هوای سینمای سوخته و نگاه مستندش به این موضوع گفت.
موقعیت شما برای کار در سینمای سوخته چیست؟
من این فیلم را با تمام وجود دوست دارم. او غرق این کار بود و هیچ یک از سختی های آن را درک نمی کرد.
نظر شما درباره جایگاه خود در سینما یا تلویزیون چیست؟
اگر الان اینجا هستم و در این موقعیت هستم، خواست خداست. اگر روزی به جایی رسیدم و سعی کردم آن موقعیت را اشغال کنم، حتما تقاضا برای آن زیاد بوده است و حتی اگر تلاش کرده باشم و به جایی نرسیده باشم، حتما زمان مناسبی نبوده است. شاید اگر آن چیزی که می خواستم در «جایی که اینقدر عجله داری» رخ می داد، بعد از آن اینقدر تلاش نمی کردم.