بازار؛ سید آرش وکیلیان: در جهانی که بار دیگر جنگ های محلی را تجربه کرده است، ارزیابی احتمال یک جهان جهانی جدید بسیار مهم است. در این مقاله از چارچوب تحلیلی آینده نگر استفاده می کنم که در یک مقاله علمی پژوهشی درباره آینده نظام جهانی سرمایه داری تا سال 2050 بر اساس چارچوب تحلیلی والرشتاین به تفصیل توضیح دادم.
نظام سرمایه داری جهانی از زمان شکل گیری خود در حدود پنج قرن پیش، دارای مراحل جنگ برای هژمونی بوده است. در مرحله هژمونی، قدرت سیاسی و اقتصادی خاصی بر روابط این نظام به ویژه تجارت بینالملل مسلط بوده و سپس با تضعیف هژمونی این قدرت و ظهور قدرتهای موازی، دوره جنگ جنگی پدید آمده است. بلند مدت. آغاز شد. مراحل قبلی هژمونی در این نظام عبارتند از:
1- مرحله امپراتوری استعماری اسپانیا و پرتغال از سفر به آمریکا و عبور از دماغه امید خوب در حدود 1492 تا جنگ سی ساله در سال 1618
2- مرحله امپراتوری استعماری هلند از معاهده وستفالیا در 1648 تا شروع جنگ هفت ساله در سال 1756
3- مرحله امپراتوری استعماری بریتانیا از پیمان صلح پاریس در 1815 تا جنگ جهانی اول در 1914م.
4- مرحله هژمونی ایالات متحده آمریکا از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 تا کنون.
در سه مرحله اول، اشکال مختلف ملی شدن مبنای برتری بود، اما در مرحله کنونی، بازار بدون سلطه مستقیم سیاسی توسعه می یابد و عملاً با فروپاشی بلوک شرق، سرمایه داری بر کل جغرافیای سرزمین مسلط شده است. . اکنون رقابت برای برتری در بازارها بین کشورها به ویژه آمریکا و چین ادامه دارد.
در این شرایط چهار عامل می تواند جهان را به سمت جنگ های تجاری یا حتی نظامی سوق دهد.
1- توازن نزدیک قوا و عدم امکان سلطه یک جانبه. در حال حاضر، قدرت چین حدود 70 تا 80 درصد قدرت ایالات متحده تخمین زده می شود و شکاف قدرت در حال کاهش است.
2- محدودیت بازارها برای توسعه همزمان هر دو رقیب به طوری که افزایش حضور یکی منجر به حذف یا تضعیف دیگری می شود و در حال حاضر چنین وضعیتی در برخی از بازارها مانند ارتباطات و خودرو رخ داده است.
3- تضعیف جدی سازوکارهای حل اختلاف بین المللی، مانند آنچه در جنگ اوکراین و نسل کشی غزه شاهد آن هستیم.
جنگ تجاری در حال حاضر به صورت محدود آغاز شده است. تمایل به جنگ مستقیم و تمام عیار بین قدرت های بزرگ بسیار کم است، زیرا به شدت انهدام سلاح های مدرن، نوعی بازدارندگی به دلیل پیامدهای جنگ برای طرفین توجه شده است. از سوی دیگر قدرت های بزرگ سعی می کنند مستقیما وارد جنگ نشوند و این جنگ ها در کشورهای دیگری مانند اروپای شرقی و خاورمیانه رخ می دهد. برای مثال حمله روسیه به اوکراین جنگی بود که ارتش روسیه را تضعیف کرد و اروپا را از نظر امنیتی به آمریکا نزدیک کرد. آمریکا سناریوی مشابهی را در شرق آسیا به ویژه تایوان در نظر گرفت، اما چین از آن اجتناب کرد.
اما اگر ظرف ده سال آینده ظرفیت رشد اقتصادی افزایش نیابد و همزمان قدرت چین و آمریکا برابر شود، احتمال برخورد بسیار زیاد است. یعنی دو عامل اصلی تعیین کننده تناسب بین قدرت های بزرگ و ظرفیت بازار برای رقابت تجاری است. البته چنین جنگی ناگهانی یا کوتاه مدت نخواهد بود و مانند دوره های قبلی نظام سرمایه داری ممکن است چندین دهه طول بکشد تا هژمونی جدیدی شکل بگیرد.
در این شرایط، انقلاب بزرگ فناوری می تواند قواعد بازی را تغییر دهد و باعث رشد قوی در بهره وری و جلوگیری از درگیری شود. این انقلاب تکنولوژیکی که در شرف وقوع است به دلیل پیشرفت در پردازش کوانتومی، هوش مصنوعی و سایر زمینه های فناوری است.
یکی دیگر از عوامل غیرمنتظره، بروز اختلافات شدید سیاسی در ایالات متحده است که از قدرت این کشور می کاهد و توجه آن را به داخل معطوف می کند. در این شرایط، قدرتهای محلی در مناطقی که رژیم امنیتی منطقهای برقرار نیست، مانند خاورمیانه، احساس آزادی خواهند کرد تا از طریق قدرت نظامی، درگیریها را حل کنند. قدرت های جهانی نیز ممکن است تشویق شوند تا ایالات متحده را تضعیف کنند.
مقاله من در مورد سناریوی احتمالی جنگ است، اما ویدیویی که همراه این مقاله است در مورد سناریوهای احتمالی است که در ادامه خواهد آمد.