افزونه پارسی دیت را نصب کنید Monday, 21 October , 2024
0

فرار عروس 17 ساله از ازدواج عاطفی! / به کلانتری پناه برد

  • کد خبر : 401669
فرار عروس 17 ساله از ازدواج عاطفی! / به کلانتری پناه برد

به گزارش رکنا، دختر 17 ساله ای که با گزارش والدینش و با پیگیری های پلیس آگاهی مشهد شناسایی و به مرکز پلیس اعزام شد، ماجرا را به کارشناس اجتماعی اداره مفقودین گفت. پلیس آگاهی مشهد. بعد از فرار از خانه 2 سال پیش که 15 سال بیشتر نداشتم به یکی از مراکز تفریحی و […]

به گزارش رکنا، دختر 17 ساله ای که با گزارش والدینش و با پیگیری های پلیس آگاهی مشهد شناسایی و به مرکز پلیس اعزام شد، ماجرا را به کارشناس اجتماعی اداره مفقودین گفت. پلیس آگاهی مشهد. بعد از فرار از خانه 2 سال پیش که 15 سال بیشتر نداشتم به یکی از مراکز تفریحی و گردشگری سرخس رفتیم تا آنجا خوش بگذرانیم. داشتیم با دوستانم شوخی می کردیم و بلند می خندیدیم که یکی از همکلاسی هایم به سراغ جوانی رفت که او هم با دوستانش به آن مرکز تفریحی آمده بود.

«رزیتا» یک ماه پیش با آن جوان آشنا شده بود و مدام از عشقش به او می گفت.

آن روز انگار حاضر شده بودند برای ملاقات به این مرکز تفریحی بیایند. دقایقی بعد وقتی “روزیتا” به سمت ما برگشت.

او دوباره از آن جوان تمجید کرد و سپس با مهربانی از من خواست تا با یکی از دوستانش ملاقات کنم. من تحت تاثیر ابراز علاقه او در مقطعی تصمیم گرفتم فقط از روی کنجکاوی این دوستی های خیابانی را تجربه کنم و با این اشتباه آینده ام را نابود کردم.

به هر حال آن روز به پیشنهاد رزیتا به دیدن کمال رفتم اما او با من خیلی سرد رفتار کرد که انگار مرا لایق دوستی اش نمی دانست! با لگد زدن به غرورم، به ترفندهای مختلف متوسل شدم تا اینکه بالاخره با «کمال» تماس گرفتم و به این ترتیب مکالمات تلفنی و ملاقات های مخفیانه ما آشکار شد.

این رابطه پنهانی 2 سال ادامه داشت و من همیشه تسلیم درخواست های شرم آور او برای ازدواج می شدم. اطرافیانم وقتی از ماجرا مطلع شدند به من توصیه کردند که این عشق های دروغین و هوس آلود پایانی جز تباهی و بدبختی ندارد. اما من فقط به خودم اجازه دادم تحت تاثیر احساسات و عواطف درونی ام قرار بگیرم و نصایح او را به “حسادت” تعبیر کردم و به آن توجه نکردم تا اینکه بالاخره بعد از 2 سال و با وجود مخالفت خانواده ام با “کمال” ازدواج کردم، اما از همان ابتدا . مذاکره، بدبینی و سوء ظن آغاز شد.

«کمال» اجازه نداد از خانه بیرون بروم یا با جنس مخالف صحبت کنم! او معتقد بود که به دلیل رابطه ای که با من داشتی، ممکن است به همین شکل با پسر دیگری آشنا شوی! خلاصه او زندگی مرا تبدیل به جهنم وحشتناکی کرد تا جایی که دیگر تحمل رفتار او را نداشتم و از طرفی عیب های خانواده ام خیلی مرا آزار می داد به همین دلیل مخفیانه از خانه فرار کردم و به خانه دیگری رفتم. . شهر تا اینکه خانواده ام از من شکایت کردند. اوم پلیس به دیدنم اومده بود و… اما الان واقعا پشیمونم و میخوام از نامزدم طلاق بگیرم و ادامه تحصیل بدم. میل…

لازم به ذکر است با توجه به اظهار ندامت این نوجوان، معاینات و مشاوره های روانی به سرپرستی سرهنگ رمضان پور (رئیس اداره مفقودین پلیس آگاهی) ادامه یافت و در رابطه با این حادثه ناگوار نیز اقدامات قانونی آغاز شد.

داستان واقعی با همکاری پلیس آگاهی مشهد

سیدهلیل سجادپور / خراسان

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=401669

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.