زن جوانی درباره ماجرای افترا در اتاق مشاوره و بهزیستی کلانتری شفای مشهد حقیقت گفت: 19 ساله بودم که با پنجمین خواستگارم به صحبت نشستم. آن روز هم مثل همیشه دخترخاله ام به خانه ما آمد تا بتوانم از نظرات او در مورد خواستگارم استفاده کنم، چون مریم دختری باهوش و خوش بیان بود و ما همیشه از نصیحت او بهره می بردیم. با اینکه مریم فقط یک سال از من بزرگتر بود اما انگار تجربه خوبی داشت.
آن روز در همان نگاه اول عاشق شهباز شدم و خواسته هایش را پذیرفتم. مریم نیز این موضوع را تایید کرد و اظهار داشت که شهباز جوانی خوش تیپ، قد بلند و مهربان است. در همان زمان خانواده شهباز هم مرا دوست داشتند و به این ترتیب من و او دوران شیرین نامزدی را آغاز کردیم.
یک ماه بعد در دانشگاه پذیرفته شدم و روزهای زیادی را با نامزدم به بیرون رفتن و خوش گذرانی گذراندم و مدام منتظر پایان کلاس بودم تا بروم و شهباز را ببینم که بیرون از دانشگاه منتظر من بود. .
در حالی که به من خوش می گذشت، پسر عمویم هم با اولین خواستگارش ازدواج کرد.
3 سال بعد زندگی مشترکم را شروع کردم و صاحب یک پسر زیبا شدم. آنقدر درگیر زندگی بودم که از پسرخاله ام چیزی نمی دانستم اما از زمزمه های اطرافیان احساس می کردم او به زندگی من حسادت می کند و از شوهرش ناراضی است.
خواهرم می گفت مریم فقط به خاطر چشم و حسادت زنانه با تو ازدواج کرده اما به شوهرش علاقه ای ندارد. از طرفی درگیری بین مادرم و عمه ام بر سر ارث، مریم را عصبانی کرد که دیگر کمتر به خانواده ما سر می زد.
هنوز درگیر زندگی خودم بودم که متوجه شدم رفتار شهباز بعد از تولد دخترم کاملا تغییر کرده و دیگر مثل قبل به من علاقه ای نشان نمی دهد و با هر بهانه ای دعوا راه می اندازد. رابطه عاطفی من و همسرم به قدری سرد بود که یک روز پیامک های عاشقانه زیادی را در گوشی همسرم دیدم و متوجه شدم که آن پیام ها توسط مریم ارسال شده است.
در حالی که دستانم از نگرانی و استرس می لرزید به دختر عمویم زنگ زدم اما او همه چیز را انکار کرد و مدعی شد که من به او اتهام دروغی می زنم. اما شوهرم که نمی توانست ماجرا را پنهان کند، صحت این پیام ها را فاش کرد و به این تهمت ها رنگ حقیقت داد. او گفت که تحت تأثیر زبان زننده و معاشقه مریم قرار گرفته است، اما هیچ ارتباط عاطفی با او ندارد.
در عین حال خودم را بابت این موضوع سرزنش می کنم چون آنقدر با خودم و فرزندانم درگیر بودم که تقریباً از همسرم غافل شدم. الان هم به توصیه افسر پلیس تصمیم به طلاق را رها کرده ام و قصد دارم شوهرم را به روزهای شیرین گذشته برگردانم.
با راهنمایی های تجربی سرگرد احسان سبقبر (رئیس کلانتری شفای مشهد)، همسر این زن جوان نیز به مددکاری اجتماعی دعوت شد و اقدامات مشاوره ای برای تقویت زندگی این زوج جوان ادامه یافت.