افزونه پارسی دیت را نصب کنید Saturday, 28 September , 2024
0

ضدآمریکایی و روس ستیزی در آثار روشنفکران ایرانی

  • کد خبر : 378950
ضدآمریکایی و روس ستیزی در آثار روشنفکران ایرانی

غرب ستیزی و آمریکا ستیزی بعد از کودتای 28 مرداد در بین روشنفکران ما شور و حال ایجاد می کند. نگاهی به داستان نویسی دهه های 30، 40 و 50 گواه روشنی است و در آثار هدایت، بوغور علوی، جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و… به چشم می خورد. هدایت در داستان کوتاه «فردا» رفتار […]

غرب ستیزی و آمریکا ستیزی بعد از کودتای 28 مرداد در بین روشنفکران ما شور و حال ایجاد می کند. نگاهی به داستان نویسی دهه های 30، 40 و 50 گواه روشنی است و در آثار هدایت، بوغور علوی، جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و… به چشم می خورد.

هدایت در داستان کوتاه «فردا» رفتار وحشیانه یک سرباز آمریکایی را چنین توصیف کرد:

“اگر یک روز کار نکنیم، باید بدون شام برویم. اگر آنها (آمریکایی ها) یک شب خوش نگذرند، دنیا را خراب می کنند! از صورت خون آلودش که چگونه سر آن زن لباس تیره را به دیوار کوبید (“فردا”… صفحه 3)

در آثار بزرگ علوی، غرب ستیزی زیاد است، به ویژه در رمان «چشماهیسا». ساعدی در آثار غلامحسین ساعدی مانند «آزادران بیل» و «قاصدک» تمرکزش بر آمریکاستیزی است، ساعدی در «آرامش در حضور دیگران» برخلاف فرهنگ غرب رفت.

اما در آثار آل احمد، نکوهش غرب و تقدیس شرق، مثلاً در «نفرین الارض» و «شوهر آمریکایی» و «داستان کندوها» ضدغربی و ضد غربی است. ضد آمریکایی

مضمون داستان کندو این است که بلای ناگهانی در کوهی رخ داد و زندگی زنبورهایی را که در طاق کوه لانه کرده بودند از بین برد و به ناچار از گرسنگی و سرما به کندویی که متعلق به یک کشاورز بود پناه بردند. به نام کمند علیبک که برای گرفتن زنبورهای سرگردان یک کاسه آب میوه داشت و آن را کنار خانه اش گذاشت.

منند علی‌بک محصول تلاش زنبورها را جمع‌آوری می‌کند و نام و نان خود را از برداشت عسل زنبورها به دست می‌آورد، اما در نهایت طمع بیش از حد او باعث می‌شود «سهم عسل خود را بگیرد و به جای آن شیره بگذارد و این باعث می‌شود زنبورها برای رهایی از شر این بلا، چاره را در فرار از کندو و بازگشت به کوه، جایی که اجدادشان در آن زندگی می کردند، می یابند.»

ملاحظه می شود که روشنفکر ما در تقابل با غرب و شهرنشینی و دنیای جدید و مفاهیم جدید راه حلی که ارائه می دهد بازگشت به اعماق تاریخ است و این زنبورها (مردم ایران) با عسل (روغن) خود باید فاصله از دنیای جدید خارج شوید و شهر را ترک کنید!

«هنگامی که غم گذشت، به این نتیجه رسیدند که هیچکدام به شیره دست نزنند و به سمت آن نروند و… سپس تصمیم گرفته شد که اطراف شیره را به خوبی دیوار بکشند و مسیر را بپوشانند تا بوته به آن نرسد. بینی مورچه ها (بخوانید بیگانگان آمریکایی)» (داستان کهیر، ص 21)

شکی نیست که آمریکا با کودتا و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق و به ویژه پروژه مدرنیزاسیون سیاسی مردم ایران ضربه سختی به ایران وارد کرد، اما در مقایسه با کارنامه سیاه روسیه، باید گفت هیچ کشوری به اندازه روسیه به ایران ضربه نزده است، اما در آثار نویسندگان و روشنفکران دوران جنگ سرد، این غرب است که شیطان بوده، نه روسیه…!

اما در اینجا یک استثنا وجود دارد و آن این است که فقط در آثار غلامحسین ساعدی، علاوه بر آمریکاستیزی، روسی ستیزی هم وجود دارد، منظورم داستان «غریبه ای در شهر» ساعدی است که برای اولین بار در میان آثار داستانی می توان ردپای نیروهای روسی و جنایات آنها را دید…!

آیا این نبود که غلامحسین ساعدی ترک بود و در آذربایجان به دنیا آمد و تاریخ آذربایجان پر از زخم و درد و رنج روس ها بود و این ناخودآگاه به قلم ساعدی ریخته شد؟

منتها در فضای چپ آن سالها به روسیه تزاری حمله کرد نه شوروی، امید حزب کعبه توده!

اما این غارت نیز بود که جنایات روس ها را در حوادث تلخ ۱۲۸۸ میلادی بازآفرینی کرد و نشان دهنده ظلم ثقه الاسلام تبریزی به شیخ دوزدوزانی و یا در قتل حیدر توسط روس ها بود:

نجف با پای برهنه و فریاد از در مدرسه بیرون آمد و در حالی که به سر و صورتش می زد، شروع کرد به فریاد زدن: «معلم را بیاورید، معلم را بیاورید، معلم را بیاورید…» (غریبه ای در شهر… ص 17)

هر چند در رمان حملات ساعدی علیه روسیه تزاری بود نه شوروی که از ترس هژمونی توده بر محافل روشنفکری آن زمان اجازه حمله به آن را نمی داد. اما این دستاوردی بود که ساعدی به عنوان یک روشنفکر رسالت خود را فراموش نکرد و ماجرای تلخ اشغال و تجاوز یک کشور بیگانه را در قالب یک رمان روایت کرد…

عجیب این است که امروز عده ای از هموطنان ناآشنا به تاریخ در هنگام پرداختن به شکست مشروطه و نقش و جنایات روس ها در آذربایجان و اعدام آزادگان تبریز در اکثریت خود گردن غرب را می گیرند. و فراماسون ها و حتی ستارخان ها و باقرخان ها به جای نیروهای جنایتکار روسیه یا لیاخوف قزاق…!

شاید به خاطر این بود که محمدعلی شاه ظالم، دوشیزه شپشال روسی، پناهنده روس ها و دوست روس ها در گارمبه و گلستان بود…!

* مورخ

منبع: کانال تلگرام نویسنده.

۲۳۲۵۹

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=378950

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.