به گزارش خبرگزاری مهر، حمله حساب شده و خشن رژیم صهیونیستی با 83 هزار کیلو بمب و شهادت دبیر کل حزب الله، آغاز روند جدیدی در جنایات این رژیم نبود. این مسیر در ماههای اخیر آغاز شده و پس از ویرانیهای گسترده در غزه، روند انتقامجویی از حزبالله لبنان که از آغاز طوفان الاقصی از مقاومت حمایت میکرد، تشدید شده است. اقدامات رژیم با ترور فرماندهان میانی و سپس عالیرتبه حزبالله آغاز شد و انفجار پیجرهای اطلاعاتی حزبالله فرصت بزرگی را برای گسترش آن فراهم کرد، از این رو در روز جمعه 10 شهریور شهید ابراهیم عقیل به همراه 15 فرمانده یگانهای رضوان ، در یک حمله کشته شدند. رزمندگان رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.
مشروعیت عبور از خطوط قرمز
پیش از این همزمان با شهادت فواد شکر در لبنان، اسماعیل هنیه رهبر حماس که برای مراسم تحلیف رئیس جمهور ایران به کشورمان آمده بود، در تهران ترور شد. از آن زمان مشخص شد که رژیم از تمام خطوط قرمز ممکن عبور کرده و بقای خود را در تشکیلات خشن و سرکوبگر خود در منطقه می بیند. این موضوع در رابطه با آینده سیاسی نتانیاهو نیز عامل بسیار مهمی است زیرا هرگونه شکست در این جنگ به معنای پایان کار سیاسی او خواهد بود. رژیم و به ویژه نتانیاهو دریافته اند که تنها در صورتی که افکار عمومی در سرزمین های اشغالی آنها را برنده بلامنازع این جنگ بداند، مشروعیت سیاسی رژیم و کابینه جنایتکار آن تضمین می شود. از این رو در نبردی که مرز مرگ و زندگی خود را در نظر می گیرد، بدون تردید و با نادیده گرفتن تمامی اصول پذیرفته شده حقوق بین الملل، هرگونه قتل و نسل کشی را هدفی مشروع می شناسد.
نقش پذیرفته شده جنایتکار.
شاید برخی این تصور را داشته باشند که رژیم صهیونیستی مدتهاست به دنبال کسب وجهه مطلوب بین المللی بوده و تمرکز خود را بر تعریف وجهه خود به عنوان یک جامعه دموکراتیک پیشرفته در قلب غرب آسیا گذاشته است و این در رفتار کنونی این رژیم در غزه و لبنان منعکس شده است. درگیری؟ پاسخ این است که پس از حمله به الاقصی و به چالش کشیدن عناصر حیاتی و اقتدار ساختاری رژیم، اوضاع به گونه ای پیش رفت که رژیم مجبور به نسل کشی دسته جمعی و تخریب چهره دروغین دموکراتیک خود شد. . آنها زن و کودک هستند، شهید شدند و در عمل افکار عمومی چهره واقعی و خونین این رژیم را آموخت و این چهره جدید دیگر محدودیت های گذشته را نداشت تا خود را متعهد به حقوق بشر نشان دهد و شاید در در دراز مدت، وجهه خود را بازسازی کرد، اما با از دست دادن وجهه دموکراتیک در عمل، بهترین فرصت را برای ارتکاب هر جنایت آشکار به دست آورد. خلاصه اینکه وقتی چهره رژیم به ناقض اصلی حقوق بین الملل و حقوق بشر تبدیل شده است، باید چهره قبلی را کنار بگذاریم و از مزایای این چهره خونین استفاده کنیم.
بنابراین با تمام توانش می خواهد همه موانع ممکن را بر سر راهش بردارد تا در آینده دیگر بهای آن را نپردازد.
تله یا تابو جنگ
یکی از موضوعاتی که در ماه های اول حمله رژیم به غزه پس از طوفان الاقصی از سوی سیاستمداران و کارشناسان بین المللی مطرح شد، تلاش برای وارد کردن ایران در این جنگ و گسترش ابعاد آن برای جلب حمایت بیشتر بود. بر این اساس، رژیم در پی آن بود که درگیری با ایران را بهانه ای برای مداخله بیشتر آمریکا در جنگ قرار دهد و علاوه بر پشتیبانی گسترده تسلیحاتی و لجستیکی، از حمایت نظامی مستقیم آمریکا نیز برخوردار شود. پس از پشت سر گذاشتن بحران ماههای اول طوفان الاقصی و احیای پایههای ثبات سیاسی رژیم و همانطور که در بالا توضیح داده شد، رژیم با پذیرش تصویر شیطانی، از تله جنگ به عنوان یک تابو برای محدود کردن زیادهرویهای خود استفاده کرد. برای جبهه مقاومت رژیم به این نتیجه رسیده است که تله جنگی عاملی برای پرهیز از یک جنگ تمام عیار یا بهانه ای برای توجیه دست خالی ایران در برابر اقدامات وحشیانه اش شده است و به همین دلیل حداکثر بهره را می برد. شرایط به نظر می رسد این ما هستیم که تا چه حد می خواهیم با این استدلال متقاعد شویم. به نظر می رسد امروز با یک تصمیم مهم روبرو هستیم: آیا در کنار مقاومت قرار می گیریم یا منتظر رسیدن شیطان به مرزهای تهران هستیم.