این یادداشت قبل از اتمام هر دو نوشته شده و طبیعتاً ذهنیتی نسبت به آنها ندارد، اما به نظر می رسد رئیس جمهور جدید ایران در اولین سفر خود به نیویورک در این سمت، نخبگان و سرمایه گذاران را بیشتر هدف قرار دهد. که سیاستمداران و مسئولان از این نظر برخی پیش بینی کرده اند که یکی از برنامه ها افتتاح دفتر کنسولی است و اگر این اتفاق بیفتد می توان آن را به عنوان یک دستاورد اقتصادی و تجاری معرفی کرد.
نکته این یادداشت موضوع مهم تری است و آن این است که هر بار در ایران یک دولت ملی یا لیبرال یا لیبرال در تعریف آن یا با نگاه مثبت به غرب در ایران روی کار آمده است و به تبع و متعاقب آن. ، پیام دوستی به جهانیان به ویژه آمریکا ارسال شده است که گویی یک دست است. آمریکا به قصد طرد و حتی بریدن و شکستن او به کار رفته است و اگر با مسعود مزکیان هم چنین کنند، پنجمین رهبر است. دولت 70 سال دیگر میشود که قصد کاهش تنش با آمریکا را دارند، اما طبق روال قبلی در 4 بند قبلی، کاری میکنند که این اتفاق نیفتد و در واقع تنور را گرم میکنند. از دیگران
یادآوری چهار دولت گذشته که با حسن نیت نسبی با آمریکاییها وارد گفتوگو شدند اما پاسخ مناسبی پیدا نکردند، این ذهنیت منفی را ایجاد میکند که آمریکای لیبرال اساساً حکومت لیبرال در ایران را دوست ندارد و اقتدارگرایی را ترجیح میدهد. تنها زمانی که کمونیسم دولتی تأسیس شد و به عنوان دشمن معرفی شد، بسیار کمتر پس از فروپاشی کمونیسم روسیه در اتحاد جماهیر شوروی، آنها به دنبال جایگزینی دشمن جدید در غیاب اتحاد جماهیر شوروی بودند تا خود را تطبیق دهند. معادلات از پیش طراحی شده به فرمت جدید.
اگرچه این گفته در ظاهر متناقض به نظر می رسد، اما واقعیت های تاریخی نشان می دهد که چنین است و از آنجایی که در زمان ها و دوره های مختلف تکرار شده و هر بار منجر به تضعیف دولت ملی یا لیبرال شده است، نمی تواند تصادفی باشد. یک مورد، و در مورد یک روند صحبت کنید.
دولت ملی مصدق
قبل از کودتای 28 مرداد 1332، ایرانیان هرگز برابر نبودند روسیه و انگلیس نسبت به ایالات متحده بدبین نبود. دکتر مصدق با همین طرز فکر انتظار داشت در میان درگیری های ایران با انگلیس بر سر ملی شدن نفت، آمریکا نقش میانجی و نه متحد انگلیس را ایفا کند. بدون شک بزرگترین آرزوی مصدق تغییر ترکیب جهان با مرگ استالین در اتحاد جماهیر شوروی و تغییر دولت در بریتانیا و همچنین رئیس جمهور در ایالات متحده بود.
پس از کودتا، البته توجیه علی امینی به عنوان رئیس هیئت ایرانی که در نطق وی در مجلس نیز منعکس شد، این بود که «تدبیر امور دنیا در دست فرشتگان عالم بالا نیست، بلکه کسانی که تمام اهداف، علایق و ایده هایی که آنها دارند، جهان و بیشتر را اداره می کنند.” آنها از مسائل اخلاقی به منافع تجاری فکر می کنند و صراحتاً حتی اگر خلاف میل ما باشد از هر کاری که به منافع آنها لطمه می زند جلوگیری می کنند. .
شکی نیست که امینی میخواست کمبود را توجیه کند، اما مصدق برخلاف تصور عموم، با آمریکا مقابله نکرد و سیگنالهای مثبتی ارسال نکرد و رفتار او با آمریکا به اندازه انگلیس بدبینانه نبود. این مقاله همچنین حول محور این واقعیت است که آمریکای لیبرال نه تنها کاری برای موفقیت دولت لیبرال مصدق انجام نداد، بلکه برعکس، تلاش کرد آن را سرنگون کند و این فرصت تاریخی را از ایران بگیرد.
آیا به این دلیل بود که ایالات متحده واقعاً میترسید که ایران به دست کمونیستها بیفتد یا به این دلیل است که ارزشهای لیبرال در خارج از جامعه خودشان به اندازه بین خودشان مهم نیستند؟
به هر حال زمانی که مصدق با کمک انگلیسی ها سرنگون شد، یک سال و چند ماه بعد و در روز جمعه 14 دی 1333، طرح جلد مجله «تهران مسور» علی امینی، وزیر دارایی و رئیس وقت را نشان می دهد. کنسرسیوم ، از آمریکا وام دریافت کرده و قصد متعادل سازی بودجه را دارد، زیرا سقف بودجه 1.700.000.000 تومان از درآمد آن سنگین تر است. (به بودجه برنامه ریزی شده درآمد و هزینه و ارقام درآمد قابل دستیابی اشاره کردند).
قضیه روشن است: مصدق لیبرال و ملی را آزار میدادند تا به آنها کمک نکند، اما با جانشینان او که هیچ ارتباطی با افکار لیبرالی نداشتند با مدارا رفتار کردند. البته شوروی نیز با بدهی 11 تنی طلا به ایران همین کار را کرد و تا مصدق آن را پس نداد و بعد از کودتا رفتار متفاوتی از خود نشان داد، اما دولت شوروی هرگز تعهدی از خود نشان نداده بود. به اصول لیبرالی
دولت تجاری ملی
25 سال بعد و پس از سقوط سلطنت، مهم ترین نگرانی آمریکا این بود که نیروهای چپ سر کار نیایند و به اصطلاح ایران به دامان کمونیست ها نیفتد. نخست وزیری بازرگانان که هیچ ارتباطی با این ایده نداشتند، باید باعث می شد که آمریکا به دولت جدید نگاه مثبتی داشته باشد، اما در عمل به جای تقویت آن، بازرگانان سعی در تضعیف و فروپاشی آن داشتند.
بیایید ببینیم معامله گر چه کرد و چه واکنشی نشان داد. دولت موقت دو بار با اشغال سفارت آمریکا در تهران و کنسولگری در تبریز مواجه شد و در مهرماه هیئت ایرانی به سرپرستی مهندس بازرگان و اعضای دکتر یزدی، دکتر چمران و محمد شبستری دیدار و با زیبگنیو برژینسکی مذاکره کردند. در ایران: برژینسکی) در الجزایر این کار را کردند و قرار نبود به شاه پناه دهند. اما همانطور که گابریل گارسیا مارکز در یکی از “یادداشت های سه ساله” خود نوشته است، شاه را با نام مستعار به آمریکا بردند تا پوست خربزه را زیر پای کارتر بگذارند، اما در داخل نتیجه آن اشغال سفارت و در نتیجه بود. ، نتیجه سقوط دولت بازرگانی بود. به عبارت دیگر بازرگانان به حسن نیت دولت در برخورد با چپها پاسخ دادند و بار دیگر خواسته یا ناخواسته به رادیکالیسم در ایران زمین دادند.
اصلاحات خاتمی
با شروع دولت اصلاحات امید می رفت که آمریکا و غرب دیگر بهانه های گذشته را تکرار نکنند. اگرچه اروپا سفرای خود را به تهران بازگرداند و از شدت بحران میکونوس کاسته شد، اما واکنش آمریکا کمتر از حد انتظار و گاه بر خلاف آن بود.
رئیس جمهور جدید ایران در گفتگو با کریستین امان پور، روزنامه نگار ایرانی-آمریکایی، پیام های مثبتی داد و در داخل مورد سرزنش قرار گرفت، اما طرف آمریکایی تحریم ها را پایان نداد که البته قابل مقایسه با دوران پس از هسته ای نیست. . . بیل کلینتون رئیس جمهور ایالات متحده نیز هر سال تحریم های قبلی را تمدید می کرد و اگرچه ایران در عراق و افغانستان همکاری می کرد، اولی به دلیل دشمنی طولانی مدت با صدام حسین و نارضایتی از آتش بس و دومی به دلیل ترس از بازگشت اعمال شد. و احیای سلطنت در سرزمین شرقی.
اگرچه رئیس جمهور اصلاح طلب ایران یکی از اولین رهبران جهان بود که با قربانیان 11 سپتامبر (20 سپتامبر 2010) ابراز همدردی کرد، اما تنها چند ماه بعد، جورج بوش ایران را در محور شرارت و در کنار عراق و کره شمالی قرار داد. و به پرونده هسته ای ادامه داد و صحبت از حمله نظامی شد.
روحانی و برجام
نزدیکترین و ملموسترین نمونه، البته توافق هستهای ایران با 6 قدرت جهانی یا همان برجام بود و دیدیم که خود رئیسجمهور آن را امضا نکرد، بلکه بعداً از آن خارج شد که به هر حال آمریکا مقصر است. .
درست است که تصویب قانونی در ایران در اواخر دوران روحانی و آغاز ریاست جمهوری جو بایدن موانعی را برای احیای برجام ایجاد کرد، اما بایدن با صدور فرمانی می توانست در این راستا گام بردارد. این کار را انجام نداد تا این فرضیه را تقویت کند که آمریکایی ها خواهان موفقیت یک دولت کم تنش در تهران نیستند و ترجیح می دهند موقعیت آن را تضعیف کنند. پس از خروج آمریکا از برجام، آنها حتی لحظه ای از تضعیف این توافق دست برنداشته اند.
شکی نیست که لابی اسرائیل در ایالات متحده قوی است و همانطور که تندروهای داخلی از برجام ناراضی بودند و هنوز هم عصبانی هستند، اسرائیلی ها نیز عصبانی بودند. به این معناست که تا زمانی که امید شکل نگیرد، خود آمریکایی ها وارد درگیری می شوند.
از آنجایی که انتخابات نسبتاً رقابتی خواهد بود، شبکههای برانداز مستعد ایالات متحده مواضعی مشابه موضع خودیهای رادیکال اتخاذ میکنند و توافق نانوشتهای وجود دارد که هر جا نسیم دگرگونی و دموکراسی میوزد و شخص یا جنبشی تلاش میکند سنگ پرتاب کند. برای کاهش شکاف ها و تعمیر آسیب.
پزشکان و برادری
اکنون مسعود بازیکیان رئیس جمهور جدید ایران است که با پیام برادری در تنش کامل به نیویورک آمده است. کاملاً مشخص نیست که منظور او از برادری که در کنفرانس مطبوعاتی تهران گفت دقیقاً چه بوده است، اما خشم اصولگرایان رادیکال را برانگیخته است، به خصوص که در اوج تنش در منطقه ابراز شده است.
با این حال، همانطور که در ابتدا بود، به گفته نویسنده، به دلیل روابط عمیق بین ایالات متحده و اسرائیل کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» یک عشق آمریکایی است. بعید است که شاهد واکنش کافی از سوی واشنگتن باشیم، و موضوع آنقدر پیچیده است که بتوان آن را با عبارات امیدوارکننده حل کرد.
البته رئیس جمهور جدید ایران تنها به عبارات ستایش آمیز بسنده نمی کند، اما خودداری روسیه از ارسال موشک به اوکراین را می توان پیامی خاص تری دانست. نکته مهم این است که حساسیت آمریکا نسبت به ایران موضوع هسته ای یا حقوق بشر نیست، بلکه جنگ روسیه و اوکراین است و پزشکان سعی کرده اند حساسیت ها را در رابطه با همکاری با روسیه از بین ببرند. موضع او نسبت به اسرائیل مانند قبل ایدئولوژیک نیست و بر انکار کامل نسل کشی تاکید دارد تا در ادبیات رایج جهان گنجانده شود.
دموکراسی ایرانی نیازی به همراهی آمریکایی ها ندارد، اما تا زمانی که نسیمی از تغییر به طرف مقابل نوزد، به جای همراهی با آنها، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تحقق آرمان دموکراسی و آزادی به کار می گیرند. بازرگان، خاتمی و روحانی و می توان به تأثیرات جنگ بر آرمان دموکراسی اشاره کرد و کافی است به یاد بیاوریم که در سال 58 چه فضایی بود و در نیمه دوم سال 59 چه اتفاقی افتاد.
با این حال، جای سوال دارد که پزشکان در نیویورک به دنبال چه هستند؟ همانطور که بارها گفته است. تصویر دیگری از ایران برای بازگشت و جذب سرمایه ترسیم کنید و از آن برای بهبود اقتصاد استفاده کنید.
اگر قرار است با پزشکان و حسن نیت آنها این کار را انجام دهند، با مصدق (کودتا) یا بازرگان (به استقبال شاه) و همچنین با خاتمی (قرار دادن ایران در محور) همین کار را خواهند کرد. شر) و البته با روحانی (خروج از برجام) آیا این تصور به وجود می آید که آمریکا نسخه دموکراسی را فقط برای 50 قلمرو خود تجویز می کند و در جای دیگر تعریف جداگانه ای دارد که همراه آن نباشد؟
نوع رفتار با نیت خیر و پیام های مثبت رئیس سازمان نظام پزشکی می تواند پاسخی قدیمی یا جدید برای این سوال باشد. در پاسخ قدیمی شاهد تکرار مدل های قبلی خواهیم بود و در پاسخ جدید باید رفتار متفاوتی رعایت شود.