به گزارش رکنا، نهم آذرماه ساعت 14 مردی با پلیس تماس گرفت و گفت از خانه همسایه اش بوی تعفن می آید. در ادامه ماموران کلانتری به محل حادثه که خانه ای متروکه در یکی از روستاهای ورامین بود اعزام شدند.
پس از حضور پلیس یکی از همسایه ها در توضیح ماجرا برای ماموران گفت: خانه ای که از داخل بوی بد می دهد متعلق به مردی به نام کریم است که در حوالی میدان شوش دستفروشان خیابانی می فروشد. کریم البته شب ها زیاد به خانه نمی آید و در همان جایی که عده ای بی خانمان در میدان شوش می خوابند می ماند، چون او هم معتاد است، اما چند روزی است که بوی تعفن شدیدی از داخل می آید. خانه اش و خبری از کریم نیست شاید اتفاقی برایش افتاده باشد.
پس از اظهارات همسایه ها، ماموران با دستور قضایی وارد خانه متروکه شدند و با جسد متعفن مردی از کار افتادند. وقتی همسایه ها جسد را دیدند گفتند کریم نیست، دوست کریم است و بله. او چندی پیش به دلیل ناتوانی در پا به خانه بازگشت. کریم از راه رسید و از او مراقبت می کرد، چون آزمایش های اولیه نشان می داد مدت زیادی از مرگ او می گذرد، با دستور جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. از دادگاه
کارشناسان پزشکی قانونی پس از معاینه جسد در گزارشی علت مرگ را نارسایی قلبی اعلام کردند، اما از آنجایی که بیش از 14 روز از مرگ وی می گذرد، نمی توان در مورد علت مرگ نظر قطعی داد.
ماموران بعداً کریم را شناسایی و او را دستگیر کردند.
وی پس از دستگیری درباره رابطه خود با این معلول گفت: چند وقت پیش در میدان شوش با او آشنا شدم، چون معلول و دستفروش بود و گفت جایی برای زندگی و خواب ندارد، دلم برایش سوخت و آوردمش. . او به خانه من
بیشتر اوقات سعی می کردم او را تنها نگذارم حتی اگر می خواستم به مسافرت بروم او را با خودم می بردم تا اینکه یک روز که به خانه برگشتم دیدم مرده است و می ترسم بروم. تا گرفتار نشویم
کریم پس از تکمیل تحقیقات به قتل عمد متهم و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.
در ابتدای این دیدار مادر این معلول تقاضای دیه کرد، سپس کریم در جایگاه قرار گرفت و گفت: من هیچ نقشی در مرگ دوستم نداشتم، فقط برای او متاسف شدم و او را به خانه ام آوردم. و چون خبر مرگ او را شنیدم از ترس از آنجا گریختم. درگیر این داستان نشو باور کن من او را نکشتم. کشتن او چه فایده ای داشت؟ مجبور شدم این کار را انجام دهم.
قاضی از متهم پرسید: در تحقیقات انجام شده مشخص شد که از کارت بانکی خود پول برداشته و حتی ویلچر خود را فروخته اید.
متهم توضیح داد: اعتیاد دارم و وضعیت مالی خوبی ندارم. از روی ناچاری از کارت نقدی او استفاده کردم و ویلچرش را به یک معتاد فروختم، هرچند بعد از مرگش هر دو را انجام دادم.
قاضی پرسید: چرا در حالی که می دانستی حالش خوب نیست، برای معالجه او اقدامی نکردی، نگفتی می خواهی از او مراقبت کنی؟
کریم گفت: آخرین باری که به خانه برگشتم، مرده بود.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد دادگاه شدند.