به گزارش رکنا، اهالی روستای زینلان علیا از توابع شهرستان سرفیروزآباد جلالوند از این کشتار خونین نه روز دارند و نه شب.
همه فکر و ذکر کرده اند ترس و اضطراب برای قاتلی که در شهر پرسه می زد و 4 نفر را به قتل می رساند. آدم کشی 8 نفر دیگر را زده و تهدید به مرگ کرده است!
4 قتل به ضرب گلوله مرد کینه توز
11 جولای امسال شلیک مرد 37 ساله ای که با تراکتورش در زمین کشاورزی و خرمن کوبی نخود مشغول بود، یکی از اهالی روستا به نام مراد را دید که به زمین کشاورزی باباخان قاسمی نزدیک می شود. باباخان با دو پسرش عرفان و اشکان کار می کرد. یکی از بستگان او به نام بیژن نیز در زمین او بود.
راننده تراکتورسازی با چشمان خودش رفتار مراد را می دید، باورش نمی شد شاهد چنین چیزی باشد. جرم باید وحشتناک باشد.» کلاشینکف در دستش بود و بدون معطلی به باباخان و پسرانش اشاره کرد.
فرار به کوه
مراد بدون مکث اسلحه را به سمت بیژن گرفت و با شلیک به او جان خود را از دست داد و سپس مسیر کوهستان را در پیش گرفت و فرار کرد.
از آن لحظه تا امروز راننده تراکتور آسیب دید افسردگی و حرف نمی زند، اما تنها کسی نیست که پس از این اتفاق، کار و زندگی خود را از دست داده است.
دست قاتل شکسته بود.
اختلاف و درگیری مراد و باباخان از حدود 3 سال پیش شروع شد. مراد پیش از آن با پسر عمویش دعوای ملکی داشت که حتی با تبر یک زن را زد. اما پس از آن اختلافات بر سر ملک مراد با اهالی روستا پایانی نداشت.
این بار بر سر زمین کشاورزی با داماد باباخان اختلاف پیدا کرد. گفت این زمین جلوی خانه من است و مال من است. ولی داماد باباخان گفت تو نمیتونی ما رو درست کنی! اگرچه این زمین بدون سند است اما اسنادی داریم که نشان می دهد مالکیت زمین متعلق به شما نیست.
درگیری بین آنها شروع به تهدید مراد کرد!
به درگیری مراد با خانواده باباخان رسید که دست مراد یک سال پیش شکسته شد. از آن زمان بذر نفرت در دل او کاشته شد. می گفت خانواده باباخان نباید از دامادش حمایت می کردند و آنها را به مرگ تهدید می کردند.
داماد باباخان چنان ترسیده بود که زندگی خود را در روستا رها کرد و به کرمانشاه رفت.
اما مراد تسلیم نشد، مردم سعی کردند او را واسطه کنند تا با خانواده باباخان آشتی کند، اما او گفت دستم را شکستند و آنها را کشتند!
مراد بالاخره به قول مرگبارش عمل کرد!
قاتل در شهر پرسه می زند
مراد از روز حادثه متواری بوده است. همسر و فرزندانش دیگر نمی توانستند زندگی پر استرس خود را با او به مدت یک سال تحمل کنند زیرا درگیری های او با ساکنان بالا گرفت. همسرش جدا شد و با 2 دختر خردسالش به کرمانشاه رفت. حالا مراد جایی برای ماندن ندارد و در نقاط کوهستانی روستا سرگردان است. او چندین بار در نیمه های شب به برخی از ساکنان که تنها در خانه های خود زندگی می کنند خطاب کرده و تهدید کرده است که نان آنها را خواهد گرفت.
در بین اهالی شایع است که مراد با یکی از افسران پلیس تماس گرفت و گفت این افرادی که من کشته ام بی گناه هستند. حالا می خواهم 8 نفر دیگر را بکشم!
معلوم نیست این حرف ها درست است یا نه، اما آنچه مشخص است این است که اهالی به شدت ترسیده اند، دیگر کسی با آرامش به زمین های کشاورزی نمی رود و شب ها سرشان را روی بالش نمی گذارند.
قتل 2 نفر دیگر در روستای خلیلان
وحشت در بین اهالی روستا وقتی بیشتر شد که متوجه شدند 2 پسر مراد آنها را کشته اند و به دلیل اختلاف ملکی با 2 نفر از اهالی روستای خلیلان متواری شدند.
در بین اهالی کینه توزی زیاد است. آنها می گویند که مراد و پسرعموهایش اکنون با هم متحد شده اند و می خواهند نقشه قتل بسیاری از روستاییان را بکشند!
روستاییان این اطلاعات را در اختیار خبرنگار ایرانی قرار می دهند!
می گویند مراد مثل بقیه آدم های معمولی بود، مغرور و یک کلمه بود و گاهی موضوعاتی اذیتش می کرد، هر چقدر هم برایش توضیح می دادند، ارزشش را نداشت.
گنج خانواده قاتل
مثلاً بعد از فوت مادرش به برادران و خواهرانش می گفت من شنیدم مادرمان گنجی دارد و شما آن را به من ندادید! آنقدر که می گفتند گنجی وجود ندارد و اگر بود باید وضع مالی ما عوض می شد. مراد قبول نکرد و حرف خودش را زد.
حالا این مبتذل عبوس تبدیل به شبح سرگردان شب های روستا شده است، جایی که همه همسایه ها منتظر توقف هستند.
لذا متهم این پرونده هنوز توسط مراجع ذی صلاح انتظامی بازداشت نشده است.