افزونه پارسی دیت را نصب کنید Sunday, 22 September , 2024
1

نامه سرگشاده عباس عبدی به سید محمد خاتمی

  • کد خبر : 340715
نامه سرگشاده عباس عبدی به سید محمد خاتمی

عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «سخنرانی با آقای خاتمی» در روزنامه اعتماد نوشت که می‌توانم محتوای این نامه را حضوری با شما در میان بگذارم و مانند گذشته با دیدی باز نظرات مختلف را دریافت کنید. اما تصمیم گرفتم آن را به صورت عمومی منتشر کنم زیرا موضوع آن یک امر عمومی است و […]

عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «سخنرانی با آقای خاتمی» در روزنامه اعتماد نوشت که می‌توانم محتوای این نامه را حضوری با شما در میان بگذارم و مانند گذشته با دیدی باز نظرات مختلف را دریافت کنید. اما تصمیم گرفتم آن را به صورت عمومی منتشر کنم زیرا موضوع آن یک امر عمومی است و امیدوارم بحث عمومی در این مورد بتواند به مسیر بهتری منجر شود. از این رو این متن را افتتاحیه بحث فتح بابی می دانم و امیدوارم با سایر نیروها و گرایش های سیاسی نیز چنین موضوعاتی مطرح شود و کشور ثمره آن را برداشت کند.

این گفتگو را در شرایط فعلی ضروری می دانم زیرا تحلیل من این است که وارد شرایط جدیدی شده ایم و روش ها و رویکردهای گذشته پاسخگوی شرایط جدید نیست و لزوم تغییر آن کاملا مشهود است. با یک خاطره شروع می کنم. حتما به خاطر دارید که در سال 1396 در دیداری که با جناب عالی داشتم و در آن آقایان علی، خاتمی و دوست عزیزم آقای خانیکی نیز حضور داشتند، تحلیل خود را از اوضاع سیاسی کشور ارائه کردم و بنده بر این باور بود که اسب اتحاد در دولت بار است و مانعی بر آن نمی درخشد. در نتیجه شرایط کنونی برای فعالیت سیاسی موثر اصلاح طلبان و به ویژه جناب عالی مساعد نیست و بهترین گزینه کناره گیری موقت از فعالیت های معمول سیاسی است و تاکید کردم که این وضعیت طولانی نخواهد بود و دیر یا زود خواهد بود. متعاقباً شرایط را برای بازدهی مؤثر و مفید فراهم خواهد کرد.

از آن تاریخ تاکنون انتخابات 1398، 1400 و 1402 و سایر رویدادها را داشته ایم، واضح است که در هیچ کدام نقش سازنده و مفیدی نداشته است و اگر مسیر پیشنهادی پیش می رفت، در انتخابات اخیر با ظرفیت و قدرت بیشتر ما موثرتر خواهیم بود.

تایید شده؛ اصلاح طلبان در انتخابات تیرماه نسبتا ظاهر شدند اما نه آنطور که انتظار می رفت و نتیجه مطلوب و مفید است. در این میان یک نکته مهم را باید در نظر داشت: انتخابات عامل تغییر نیست، بلکه محصول این تغییرات است و نیروی سیاسی بیش از هر چیز باید درک و تحلیل روشنی از رویدادها داشته باشد و خود را با آن تطبیق دهد. آنها را اقدامات و برنامه های آنها بر این اساس، در غیر این صورت، ناهماهنگی شرایط جدید با اقدامات قبلی که کارآمد نیست، قدرت و اعتبار نیروی سیاسی را از بین می برد.

از همین جا نظرم را در مورد جریان کلی اصلاحات که در مرکز جبهه اصلاح طلبان قرار دارد می نویسم. جبهه اصلاح طلبان اگرچه از نظر تشکیلاتی منتسب به جنابعالی نیست، اما در تصور عمومی و در واقعیت به جنابعالی نسبت داده می شود. طبیعی است که انتظار می رود این انتقادات مطرح شود و هدف این مقاله همین است.

اولین انتقادی که به جنبش رسمی اصلاحات دارم، ادبیات سیاسی غالب آن است و بارها در مقالاتم به طور مستقیم و غیرمستقیم به آن اشاره کرده ام. برای من روشن است که تضاد آشکاری بین ادبیات سیاسی آنها و برخی از نیروهای سیاسی اصلاح طلب وجود دارد، اما در نهایت صدای کسانی که زبان تندرو و مبارزاتی دارند به عنوان صدای اصلی اصلاح طلبی شناخته می شود – که این بود. در برخی از اعضای جبهه اصلاح طلبان مشهود است. بر اساس تحلیل من، زبان با سیاست و استراتژی اصلاح طلبی سازگار نیست.

در اینجا قصد اشتباه یا رد سیاست مبارزه را ندارم، اما ادبیات آن چه درست باشد چه نادرست، با اصلاح طلبی سازگاری ندارد. این رویکرد به جای اصلاح طلبی، به دنبال شکست طرف مقابل و جایگزینی آن است. او در دوگانگی خیر و شر گرفتار شده و در نتیجه قادر به ایجاد همدلی و درک مشترک نیست.

ادبیات رزمی نیازها و مقتضیات خاص خود را دارد، به قهرمان و کنش قهرمانانه می نگرد، شجاعت در بیان مواضع را به معنای موضع گیری آشکار می داند و… در این ادبیات افراد پرداخت کننده ارزش و حتی منصف هستند. . در حالی که هدف سیاست اصلاح‌محور منفعت و خیری است که از سیاست برای جامعه و مردم به دست می‌آید. سیاست مبارزه اغلب باعث می شود که بازی یک تعریف واحد و صفر داشته باشد و خیر و شر مطلق و حتی ذاتی هستند.

این ادبیات معادل و مشابه و مترادف آن را در ساختار قدرت تشویق یا تقویت می کند و شاید بازتابی از معادل آن در ساختار قدرت نیز باشد. سیاست مبارزه، خود محوری است، فاقد رویکرد تحلیلی و جامعه شناختی است و با نسبی گرایی بیگانه است. ذات گرایی به جزم گرایی منتهی می شود که لازمه سیاست مبارزه است.

مشکل دوم آن که تا حدی متاثر از اولی است، فقدان رویکرد تحلیلی مؤثر است. دقیقاً از این جهت می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که چارچوب تحلیلی این افراد بیش از آن که به آینده گرایش داشته باشد، اسیر چارچوب‌های گذشته است. تحلیلی که بر شخصیت و روانشناسی افراد متمرکز است (اغلب نادرست) و به ساختارها و عوامل اجتماعی توجهی ندارد. تحلیلی که در خدمت سیاست مبارزه است و نه درک واقعیت. شجاعت تصمیم گیری در زندان، استوار ایستادن در موضع و مبارزه است، نه انعطاف و ارتقای امور عمومی و مصالح عمومی. همین کافی است و توضیح بیشتر آن را به فرصتی دیگر موکول می کنم.

مشکل سوم این است که این جریان در حال تبدیل شدن به یک گروه بسته با صعود کم و ریزش زیاد است. یکی اینکه مواضع آنها (غیر از محدودیت های رسمی) مانع از جایگزینی آنها با نسل بعدی و جوان شده است و از طرف دیگر دایره روابط آنها بسته و محدود به شبکه روابط دوستانه و خانوادگی شده است. کافی است نگاهی به گروه افراد فعال آنها بیندازید تا ببینید چند دهه با یکدیگر دوست و آشنا هستند.

آنها غالباً در شرایط تاریخی و سیاسی خاصی با یکدیگر قرابت فکری و رفتاری داشته اند، اما این قرابت فکری به تدریج به روابط خانوادگی و شغلی تبدیل شده و با تغییر شرایط، همچنان همگی در یک گروه و به عنوان یک هویت هستند. و هستی خود را در مبارزه (در مقابل دیگری) تعریف می کنند، انسجام رسمی و ناپایدار را تجربه می کنند، در حالی که جریان سیاسی پویا باید با جاذبه و دافعه به نیازهای جامعه پاسخ دهد.

انگار در زمستان 10 درجه زیر صفر همان لباس و لباسی را می پوشیم که در تابستان 40-45 درجه می پوشیم. چنین موجودی فاقد حساسیت و حتی تأثیر محیط طبیعی است. سازمان‌های سیاسی نباید اینگونه باشند، زیرا به محیط‌های اجتماعی و سیاسی پویا و بسیار متغییر جهت‌گیری می‌کنند.

به نظر من نمای سنتی اصلاح طلب – اصولگرا منسوخ شده است. آنها بیش از عرف تبدیل به نام شده اند. باید با نیروهای جدید اصولگرایان در درون ساختار قدرت و فراتر از آنها با نیروهایی که در عرصه جامعه و فراتر از هر دو جناح سنتی هستند همکاری کرد و برای خروج کشور از این وضعیت اقدام و کمک کرد.

ترکیب جبهه که محصول روند سال 2018 است نمی تواند در عصر وفاق موثر باشد. تفاوت جو سیاسی این دو دوره بیشتر از اختلاف اقلیم بیولوژیکی بین 10- درجه در زمستان و 50 درجه در تابستان است. متأسفانه برخی از دوستان در سال 1387 منجمد شده‌اند و همچنان در تلاش هستند تا مشکلات ناشی از آن وقایع را به طور مداوم و مکرر و البته بی‌نتیجه حل کنند و رفع محدودیت را برای مصالحه لازم می‌دانند، در حالی که چنین است. روشن است که مصالحه شرط لازم و لازم برای محدود شدن اخراج است نه برعکس. این نکته ای بود که در سال 2012، زمانی که روحانی روی کار آمد، بارها به آن اشاره کردم. این تفاوت بسیار مهمی است که به شدت در جهت گیری کنش سیاسی تأثیر می گذارد.

نگرانی اصلی این است که آنها نتوانند در دوران اتحاد تأثیر مثبتی ایجاد کنند و این فرصت تاریخی را تحکیم و تعمیق بخشند. به نظر من انتقاد از رفتارها و سخنان ناپسند منتسب به این جبهه وظیفه همه است چرا که این جبهه یکی از مهمترین نیروهایی است که باید در این مقطع تاریخی کشور نقشی آبرومندانه داشته باشد.

مطمئنم با حسن نیت به این نقد برخورد خواهند کرد و دلیل انتشار آن هم این است که این مسائل باید در فضای عمومی مطرح شود و طرح خصوصی آنها خوب است اما چندان روشن نیست.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=340715

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.