به گزارش صبح؛ نمایش هر نوع خشونت در اکران سینما از ابتدای هنر هفتم تا به امروز، موافقان و مخالفان زیادی داشته است. مخالفان عموماً نمایش خشونت را ترویج آن می دانند و مدافعان بر کارکردهای جلوگیری از گسترش خشونت آشکار تأکید می کنند. این جنجال ریشه در تاریخ سینما دارد. اولین تحقیقات در مورد پیامدها و نگرانی های اجتماعی نمایش خشونت روی پرده سینما حدود 90 سال پیش انجام شد. نتایج این بحث ها در مورد خشونت در سینما (تبلیغ یا هشدار) بعدها در مقالاتی تحت عنوان سینما، بزهکاری و جنایت، محتوای فیلم ها و سینما و نگرش های اجتماعی کودکان منتشر شد. پاسخ این پژوهش به این سوال اساسی که «نمایش خشونت در فیلم چه تأثیری بر میزان خشونت در جامعه دارد؟» هر چه بود نتوانست انگیزه فیلمسازان را برای محدود کردن صحنه های خشن در تاریخ سینما کاهش دهد.
در این تاریخ، خشونت کارکردهای متفاوتی داشته و برای مقاصد متفاوتی به کار رفته است. گاهی خشونت با نشان دادن درد همراه است و ترس ایجاد می کند، مانند فیلم هایی که در ژانر فیلم های ترسناک طبقه بندی می شوند. در آثار تارانتینو سر بریده و دست و پا قطع می شود و این خشونت و درد وحشت ایجاد می کند. در سینمای اکشن خشونت جزء جدانشدنی داستان است و بدون آن اکشن معنایی ندارد. گاهی قرار است نمایش خشونت ابعاد فلسفی بیشتری به خود بگیرد که در فیلم های فیلمسازانی چون کروننبرگ می بینیم. در این گونه آثار خشونت در سطحی پایین تر از آنچه بازنمایی می شود چیزهای دیگری می گوید و اشاراتی تاریخی- فلسفی به انسان دارد. در برخی از فیلمها مانند مصائب مسیح مل گیبسون، تجلی خشونت حس همدردی با اسطورهها را برمیانگیزد و در برخی فیلمها مانند آثار میشل هانکه عملاً صحنههای خشونتآمیز وجود ندارد، بلکه روابط، بدبختی وجود دارد. صحنه، دیالوگ ها و نگاه خاص فیلمساز، التهاب مردم را به وحشت می اندازد و آن را به خشونت می کشاند. گرچه خشونت در سینمای جهان بیش از چند دسته است و می توان در سطحی همه جانبه درباره آنها صحبت کرد، اما خشونت در سینمای ایران معنایی بدوی دارد.
قرمز – فریدون جیرانی
قرمز با بازی هادیه تهرانی، محمدرضا فروتن و مناد امیرسلیمانی در زمانی به سینماها آمد که فیلمهای «جوانپسند» که معمولاً محمدرضا گلزار و بهرام رادان بازی میکردند، برنده گیشه بودند. برخلاف آنها که عاشقانههای کمکلید بودند، قرمز یک داستان عاشقانه خونین بود. محمدرضا فروتن با لباس قرمز از پارانویا رنج می برد. سوء ظن شدید شخصیت فروتن به همسرش – هادیه تهرانی – تا حد نگرانی و نگرانی از شغل پرستاری او پیش رفته و همین موضوع باعث جدایی این دو و در نهایت آسیب رساندن مرد به خانواده اش می شود.
سینمای ایران -شاید برای اولین بار- خشونت عملی علیه زنان را به رنگ قرمز می بیند. شوهر چندین بار زن را کتک می زند و شکنجه می کند. اگر چه این حجم از خشونت دیگر در مقیاس سینمای جهانی شوخی به نظر نمی رسید، اما گامی به سوی آینده سینمای ایران است.
کم بود و در عین حال تکان دهنده. فریدون جیرانی هم با کمی جنون در پارک وی دست به خشونت زد و در حالی که مثل رد با استقبال تماشاگران مواجه نشد، باز هم ثابت کرد که می تواند یک فیلم خشن بسازد یا حداقل برای ساخت یک فیلم خشن تلاش کند.
خانه پدری – کیانوش عیاری
خانه پدری تنها فیلم سینمای ایران است که خشونت خانگی را در بالاترین سطح خود و به شکلی فاجعه بار به تصویر می کشد. این فیلم داستان قتل دختری توسط پدر و برادرش در اوایل دوران پهلوی است. صحنه جنایت اگرچه کمتر از یک دقیقه طول می کشد، اما تاثیری که بر مخاطب می گذارد نه تنها تا پایان فیلم است، بلکه برای همیشه در ذهن او باقی می ماند و از این نظر اثر کیانوش عیاری بی نظیر است. برخلاف معدود فیلم های خشن سینمای ایران که در نهایت خشونت خانوادگی را به زن و مرد تقلیل می دهند، خانه پدری فاجعه ای را نشان می دهد که اعضای اصلی یک خانواده برای یکدیگر می سازند. اما خانه والدین نیز انتقادات تندی دارد. اینکه چگونه یک زن جوان به اتهام جنسی توسط پدرش به قتل رسید و این موضوع روی اکران سینما پخش شد، موضوعی نبود که مخالفان را ساکت کند. این فیلم توقیف شد و تنها چند روز در جشنواره فیلم فجر و در اکران گروه سینمایی هنر و تجربه به نمایش درآمد. حتی همین اکران کوچک هم مانع از دیده شدن خانه پدری و نادیده گرفتن ارزش های سینمایی آن نشد. آیناز آذرهوش، مهدی هاشمی و سیدشهاب حسینی بازیگران اصلی این فیلم هستند.
سگ کشی – بهرام بیضایی
سگ کشی فیلمی با بازی مژده شمسایی، مجید مظفری و رضا کیانیان درباره فریب مردم در دوران هجوم سرمایه داری است که قهرمان آن گلرخ کمالی با بازی مژده شمسایی نقش زنی مستقل و روشنفکر را بازی می کند که تصمیم می گیرد او را نجات دهد. شوهر از زندان با سرقت چک هایش برای نقد کردن آنها از طلبکارانش. این تصمیم او را در شرایطی قرار می دهد که از هر سو مورد خشونت قرار می گیرد. خشونت واقعی در سگ کشی نه تنها آسیبی است که گلرخ از جامعه دریافت می کند، بلکه در تمام نماها و حرف های افراد این فیلم نهفته است. به این معنا، سگ کشی علاوه بر خشونت آشکار، خشونت پنهانی نیز دارد. Beidai در سگ کشی زنی را به تصویر می کشد که خود را در معرض خطری چشمگیر می بیند اما به پایان راه می رسد و به نابودی خود می رسد و این جنبه دیگری از خشونت است. از این فیلم گلرخ کمالی یکی از معدود زنان سینمای ایران است که فضای روشنفکری را رها کرده و به تعبیر بیضایی وارد دنیای واقعی ایران می شود. در این موقعیت، کلوزآپ زنی را می بینیم که در طول داستان با دنیای اطراف خود دست و پنجه نرم می کند. گلرخ مانند دیگر زنان سینمای بیضایی شخصیتی اسطوره ای دارد و مواجهه با زندگی واقعی راهی جز مبارزه برای او باقی نمی گذارد: جنگی اجتناب ناپذیر با خشونت.
فروشنده – اصغر فرهادی
بر خلاف دیگر فیلم های این مقاله که خشونت برهنه دارند، فروشنده خشونت را در ذهن بیننده ایجاد می کند. در ابتدای فیلم آپارتمانی فرو می ریزد. عماد و رعنا مجبور می شوند خانه خود را ترک کنند و مکانی جدید اجاره کنند. قبل از این دو نفر، آپارتمان جدید محل سکونت شخصی (آهو) شناخته شده برای همسایه ها بود. ماجرا از اینجا شروع می شود: یکی از مشتری های مستأجر قبلی به خانه می آید و رعنا و آهو را اشتباه می گیرد و اتفاقی می افتد که نه مخاطب می بیند و نه عماد. خشونت اما بدون دیدن، بدون فریاد و بدون خون به اعماق جان بیننده می رسد. اصغر فرهادی در فروشنده از خشونتی می گوید که نمایش داده نمی شود و حتی صحبت در مورد آن تابو است. این نوع خشونت در سینمای ایران دیده نشده است و شاید اگر فیلمساز دیگری غیر از فرهادی به چنین موضوعی می پرداخت، باید برای همیشه اکران عمومی فیلمش را ممنوع می کرد، اما فرهادی این موضوع را به خواننده می چشاند خشونت با هنر، سختی و تلخی. سیدشهاب حسینی، ترانه علیدوستی و بابک کریمی در این فروشنده نقش آفرینی کرده اند.
ملی و راه های نرفته اش – تهمینه میلانی
جدیدترین ساخته تهمینه میلانی با بازی ماهور الوند، میلاد کیمرام و السا فیروزاذر ادامه راهی است که تا امروز طی کرده است. میلانی با همین نگاه به نقد خانواده جامعه مردسالار می پردازد و از نتایج آن می گوید. با این حال، آنچه ملی و راه های نرفته اش را از فیلم های مشابه میلانی و دیگر فیلمسازان ایرانی متمایز می کند، خشونت علیه زنان است که به وضوح به تصویر کشیده شده است. مليحه دختري از خانواده سنتي است كه مورد توهين و محدوديت مردسالاري قرار گرفته است. به گفته میلانی، این مردسالاری باعث شد تا با برادر یکی از دوستانش آشنا شود. سیامک که برای رسیدن به نتیجه مورد نیاز فیلمساز باید قلدر، بی سواد و لجباز باشد، از همان ابتدای رابطه شان دچار آزارهای رفتاری زیادی می شود. این آزار و اذیت منجر به خشونت مستقیم علیه ملیحه پس از ازدواج می شود. مشکل اصلی «ملی و جادههای پیموده نشده» این است که مانند دیگر فیلمهای میلانی، در سطح باقی میماند و علل عمیق خشونت را بررسی نمیکند. ایده اصلی فیلم این است که چون سیامک خشونت را در خانوادهاش میدید، در مواجهه با مشکلات زندگیاش با خشونت رفتار میکرد، در حالی که این نگاه سادهترین شکل تحلیل است. این ساده انگاری و گاه اغراق که در بیشتر آثار میلانی وجود دارد، نتیجه مستقیم دارد: تماشاگر خشونت روی صحنه را می بیند و منزجر می شود و یاد می گیرد که برای مقابله با خشونت خانوادگی، به ویژه خشونت همسر، چه باید کرد. این هدف میلان است و آنها با نادیده گرفتن مسیر به درستی رسیدند.
لانتوری-رضا درمیشیان
لانتوری فیلمی از تاریخ سینمای ایران است که خشونت و نتایج آن را به صورت سنجیده و دقیق شرح می دهد. خشونتی که رضا درمیشیان از آن می گوید، یکی از آن خشونت هایی است که جامعه زنان اغلب از آن می ترسد، زیرا نتایج جبران ناپذیری دارد و تلخی آن برای همیشه وجود خواهد داشت. اما آنچه مهم است ماهیت این خشونت است. بخشی از منحصر به فرد بودن لانتوری در این نقطه نهفته است. رضا درمیشیان فیلمی درباره اسیدپاشی ساخت. قبل از وقوع این فاجعه، مخاطب با گروهی از مردم و نحوه گردهمایی آنها آشنا می شود. یک سوم آخر فیلم، زمانی که فاجعه رخ می دهد، جایی است که داستان اصلی درمیشیان واقعاً آغاز می شود: نمایش چهره های انسان سوخته در نزدیک ترین نماها و بیش از آن، یک سکانس انتقام جویانه تکان دهنده. در لانتوری خشونت به معنای معمول سینمای ایران وجود ندارد. این چند لایه، تو در تو و متحرک تر از هر کاری است. Lantori جامعه را هدف قرار می دهد و در نهایت با انسان صحبت می کند. نوید محمدزاده، یسنا میرطهماسب و باران کوثری در این فیلم به ایفای نقش پرداختند.
منبع: ساعد نیوز