افزونه پارسی دیت را نصب کنید Thursday, 24 October , 2024
3

وقتی یواشکی وارد خانه شدم، مچ همسرم را با مردی گرفتم! / همسرم تکذیب کرد اما افکار بد را رها نمی کند!

  • کد خبر : 335132
وقتی یواشکی وارد خانه شدم، مچ همسرم را با مردی گرفتم! / همسرم تکذیب کرد اما افکار بد را رها نمی کند!

به گزارش رکنا، این جوان 35 ساله برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری ماجرای خود را گفت: در یکی از شهرستان های خراسان شمالی و در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمدم. به دلیل وضعیت بد اقتصادی پدرم تا پنجم ابتدایی ادامه تحصیل ندادم و از نوجوانی در بازار کار مشغول به کار شدم. بعداً […]

به گزارش رکنا، این جوان 35 ساله برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری ماجرای خود را گفت: در یکی از شهرستان های خراسان شمالی و در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمدم.

به دلیل وضعیت بد اقتصادی پدرم تا پنجم ابتدایی ادامه تحصیل ندادم و از نوجوانی در بازار کار مشغول به کار شدم. بعداً به پیشنهاد خانواده ام با دختری از روستا ازدواج کردم که حاصل ازدواج ما سه فرزند کوچک بود.

من خیلی به خانواده و فرزندانم وابسته بودم و بیشتر روزها از ساعت 6 صبح تا 7 شب کار می کردم و با سختی های زیادی زندگی ام را پشت سر گذاشتم، اما اجازه ندادم همسر و فرزندانم احساس محرومیت کنند تا اینکه برخی از اقوام من بودند. علیه آن زمزمه کرد. و در مورد مشکل اخلاقی همسرم تناقض شنیدم اما به حرف های آنها توجه نکردم و حتی با آنها دعوا کردم.

این موضوع همیشه ذهنم را به خود مشغول کرده بود تا اینکه یک روز در حین کار ناخودآگاه به یاد صحبت های همسایه ها افتادم و بی آنکه بدانم به خانه رفتم.

به محض باز کردن در پاسیو متوجه شدم غریبه ای از خانه ام فرار کرده است، دنیا روی سرم فرو ریخت، هرچند همسرم زیر بار نرفت، اما چون احساس کردم مرد غریبه ای از دیوار فرار کرده است. با همسرم دعوا کردم و او را بدجوری زدم.

بعد از خانه به سمت مشهد رفتم و به خانه خواهرم رفتم. خیلی وقت بود که حوصله کار نداشتم و روزها بدون مقصد مشخص در خیابان راه می رفتم و خواهرم فکر می کرد دنبال کار هستم.

مدتی گذشت و من از رفتن به خانه خواهرم و نگاه های سنگین شوهرش منصرف شدم. شب در پارک خوابیدم. در این مدت با چند نفر میانسال در پارک آشنا شدم و آنها مرا به مصرف مواد دعوت کردند. افکار بد را از خود دور کن و اعصابم را آرام کن.

بعد از مدتی متوجه شدم که درگیر موادمخدر هستم و برای تامین مخارج زندگی به جمع آوری ضایعات و حتی سرقت ماشین ها روی آوردم. حدود دو سال است که دلم برای خانواده و فرزندانم تنگ شده است.

بسیار متاسفم چون تا به حال کسی را به چشم خود ندیده ام و فقط به خاطر تصاویر ذهنی و زمزمه های شیطانی دیگران به همسرم تهمت زدم و زندگی ام را تباه کردم.

با ابراز پشیمانی این جوان با هماهنگی قضایی و دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده (رئیس کلانتری رسالت) در مراکز ترک اعتیاد قرار گرفت و تحقیقات در خصوص سرقت های وی ادامه داشت.

منبع: خراسان

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=335132

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.