مردم به درستی می پرسند که برنامه های مشخص دولت برای کاهش قیمت ها و هزینه ها چیست؟ به درستی می گویند ما قیمت ارزان نمی خواهیم، فقط مراقب باشید هر روز از دیدن قیمت های جدید و بالاتر که استاندارد و استانداردی ندارند تعجب نکنیم و ثبات قیمت ها حاکم شود تا نفسی تازه کنیم.
افکار عمومی از دولت و نهاد حاکمیتی می پرسد که پیش بینی رفاه مردم در کجای برنامه ها وجود دارد و آیا اولویتی برای آن وجود دارد؟ به نظر من پاسخ این سوال منفی است.
آیا باید فقر گسترش یابد و سفره مردم کوچک شود و دولت باید سکوت کند یا منتقدان را نقد کند؟ مردم به چه زبانی بگویند: پروردگارا، ما مجبور نیستیم بخریم، بخوریم، لباس بپوشیم و زندگی کنیم. به چه زبانی می گویند که سطح زندگی پایین آمده، داروها و درمان ها، بیمارستان ها، گوشت و مرغ، قطعات و لاستیک، اجاره خانه، آموزش و پرورش و پوشاک و صدها کالا و خدمات دیگر گران شده و با درآمد ناچیز اکثر مردم قابل تامین نیست؟ چگونه می توانند بگویند تفریح و چیزهای زیادی خواسته اند و دست دوم و سوم فروش را خریده اند؟
چطور می گویند مدارس دولتی بابت شهریه پول می گیرند و در صورت عدم پرداخت با ایجاد ده ها مانع و بهانه والدین را مجبور می کنند؟
چرا با ده ها بهانه از افزایش دستمزد کارگران و کارمندان متناسب با تورم جلوگیری می کنند؟ چرا یک مدیر باید ده ها برابر یک کارگر حقوق بگیرد اما چه هنری می کند؟ تکلیف عدالت در پرداخت حقوق چه شد؟ چرا با وجود رشد شدید تورم، میزان یارانه نقدی امسال افزایش نیافت؟
چرا وقتی صحبت از افزایش حقوق اقشار ضعیف می شود، بلافاصله رشد نقدینگی و کارشناسان ویژه در این خط به ذهن متبادر می شود؟ چرا بانک ها دیگر به مردم تسهیلات خرد نمی دهند و هزینه تهدیدات بانک مرکزی را پرداخت نمی کنند؟ چرا سازمان حمایت تبدیل به یک سازمان گران شده و علاوه بر آن بازوی بازرسی آن نیز از کار افتاده است؟
مردم به دولت می گویند درآمد و قدرت خرید نیازها از حرف و قول و مصاحبه و اعلام برنامه می آید؟ آیا افشای روزانه آمار کاهش تورم و پیشرفت توسعه اقتصادی و … موجودی کارت است یا پول؟