هارون یشایایی از خاطرات همکاری با خسرو شکیبایی می گوید و شخصیت او را بسیار دوست داشتنی می داند.
به گزارش صبح امروز به نقل از خبرآنلاین؛ امروز هفتم تیرماه سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی است، هنرمندی که سابقه خوبی در عرصه بازیگری به ویژه تئاتر داشت اما در نهایت با «هامون» خوش درخشید. به همین منظور به سراغ هارون یشایایی، تهیه کننده این فیلم رفتیم و از او خواستیم بخشی از خاطرات خود با خسروشکیبایی را روایت کند که در ادامه می خوانید.
هارون یشایایی ابتدا درباره بازی درخشان شکیبایی گفت: خسرو قبل از «هامون» بازی کرده بود و نسبتاً شناخته شده بود، به خصوص بازی او در «کیمیا» درخشان بود.
خسرو بازیگر تصادفی نبود و درس این کار را گرفته بود و این خیلی مهم است، دوم اینکه خیلی آدم خوبی بود. او در مدارا با دیگران و پذیرش شرایط دارای ویژگی استثنایی بود. او هرگز عصبانی نمی شد و کار را نیمه کاره رها نمی کرد.
خاطره ای جالب از خسرو شکیبایی در فیلم کیمیا
ماجرای جالبی داشتیم فیلم «کیمیا» را فیلمبرداری می کردیم که خسرو باید با موتور از آبادان به اهواز می رفت. وسط راه بودند که موتور تصادف کرد و دست خسرو شکست. او را بردیم، گچ بر روی دستش گذاشتند و برای دانستن تکلیف از دکتر پرسیدیم که چقدر طول می کشد تا دستش خوب شود و دکتر گفت حداقل سه هفته باید در گچ باشد. .
بچه ها را هم جمع کردیم و گفتیم سه هفته تیراندازی نمی کنیم، اگر بخواهند برگردند تهران، اگر نه، هر کاری می خواهند بکنند. یکدفعه خسرو نزد ما آمد و گفت مگر ممکن نیست فردی که در اسارت است دستش بشکند؟ گفتم چرا! گفت خب دستم در اسارت شکسته است و تا آخر فیلم با همان دست شکسته بازی کرد.
یادم هست برای این فیلم و فیلمبرداری یک سکانس به حرم امام رضا رفتیم. نگذاشتند کسی در حیاط فیلمبرداری کند و الان هم نمی گذارند.
احمدرضا درویش هم اصرار داشت که این قسمت در فیلم باشد و از آقای طبسی که آن زمان تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده داشت، وقت گرفت. من و خسرو نزد ایشان رفتیم و آقای طبسی به ما گفت نمی شود، اگر به شما اجازه بدهم باید به همه اجازه بدهم و این کار خیلی سخت می شود.
یشایایی درباره درخواست خسرو شکیبایی از آقای طبسی گفت:
در آخرین لحظات که می رفتیم خسرو گفت حاج آقا از روحانیون خواهشی دارم. آقای طبسی گفت چه می خواهی؟ خسرو گفت من همان آدمی هستم که نقش معلم را بازی کردم.
آقای طبسی تعجب کرد و گفت به من گفته اند شما ملا هستید. خسرو هم گفت نه. آقای طبسی هم گفتند باور نمی کنم و خسرو برای اثبات این ماجرا ایستاد و آن مونولوگ اصلی را خواند. آقای طبسی خیلی تعجب کرد، خسرو را بوسید و اجازه داد در حیاط فیلمبرداری کنیم.