محمد امین حیات مقدم، تحلیلگر سیاسی نوشت: در سال 1939، آلبرت انیشتین که یک پناهنده یهودی در ایالات متحده بود، به روزولت هشدار داد که آلمانی ها در حال تحقیق در مورد استفاده از انرژی اتمی در بمب ها هستند و اینشتین از این رژیم دور شده است. طرف نازی ها در کنار آمریکایی ها روزولت سپس به پروژه فوق سری منهتن رفت، که تلاش می کرد بمب اتمی بسازد که می توانست از هواپیما پرتاب شود.
در حدود سال 1919، ایالات متحده تقریباً نیمی از کالاهای تولیدی جهان را تولید کرد.
در سال 1929 درآمد ملی ایالات متحده برابر با کل درآمد ملی 23 کشور جهان از جمله بریتانیای کبیر بود. فرانسه. آلمان کانادا؛ و تبدیل به ژاپن شد. تخریب فیزیکی جنگ جهانی دوم عظیم تر از جنگ جهانی اول بود. روزولت 50 ناوشکن آمریکایی به بریتانیا داد و در ازای آن هشت پایگاه انگلیسی در دریای کارائیب به آمریکا داده شد. انتقال کشتی ها بر اساس قوانین داخلی ایالات متحده و قوانین بین المللی غیرقانونی بود. و هیچ رئیس جمهور قبل از روزولت به چنین توافقی دست نیافته بود. در آغاز جنگ جهانی دوم، در سال 1939، ایالات متحده یک ارتش 185000 نفری داشت و سربازان آمریکایی در هیچ کشوری مستقر نبودند.
قبل از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده به اندازه بزرگترین کشوری که تا کنون وجود داشته است، خودکفا بود، به ویژه از نظر کالاهای اساسی مانند منابع انرژی، تولید فولاد و کشاورزی. قبل از جنگ جهانی دوم، آمریکا بزرگترین فروشنده نفت در جهان بود و چهل سال بعد این کشور به بزرگترین خریدار نفت در جهان تبدیل شد. در حدود سال 1945، ایالات متحده در انحصار بمب اتمی بود. در برخی موارد، روزولت کنگره را در خصوص کار و تصمیمات خاص خود دور می زد و از کنگره اجازه نمی گرفت.
ژاپن کشوری بدون منابع طبیعی اولیه به ویژه نفت است. در طول جنگ، روزولت تمام دارایی های زاپن در ایالات متحده را مسدود کرد. ژاپن دیگر نمی توانست نفت داشته باشد. فولاد و سایر مواد لازم را بخرید. در اواسط سال 1942، نظرسنجیهای عمومی نشان داد که آمریکاییها نسبت به تهدید آلمان بیتفاوت ماندند، اما مشتاق حمله به زاپن بودند. ژاپن در دهه 1930 تلاش کرد بر چین تسلط یابد، ایالات متحده با اقدامات ژاپن برای تسلط بر چین مخالف بود، و در زمان روزولت جادو وجود داشت که اساس سیستم استراق سمع ژاپنی بود که خود روزولت به آن گوش می داد.
روزولت تمام دارایی های ژاپن در ایالات متحده را مسدود کرد. جنگ جهانی دوم بین سالهای 1939 تا 1945 رخ داد که باعث نابودی تعداد زیادی از مردم از نژادهای مختلف شد و چندین دولت نیز در این جنگ شرکت داشتند. تئودور روزولت پسر عموی فرانکلین روزولت (رئیس جمهور ایالات متحده) و از حامیان سیاست های امپریالیستی بود.
در سال 1939 هیتلر قرارداد آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی را اعلام کرد و بر اساس این قرارداد لهستان بین روسیه و آلمان تقسیم شد. در سال 1939، نازی ها به لهستان حمله کردند و دو روز بعد، انگلیس و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند و جنگ جهانی دوم آغاز شد. در آغاز سال 1941، ایالات متحده تلاش کرد تا از هرگونه جنگ زمینی در آسیا اجتناب کند.
ژنرال مارشال در سال 1947 وزیر امور خارجه ایالات متحده بود. در سال 1940، کنگره ایالات متحده خدمت اجباری را برای یک سال اجباری کرد. پرزیدنت ترومن تحت فشار جمهوری خواهان و مردم بود تا پیش نویس لایحه جوانان در زمان صلح را پس بگیرد. سیاست خارجی ایالات متحده مبتنی بر مبارزه یا مقابله با کمونیسم بود و در دوره های مختلف ریاست جمهوری ادامه یافت.
در سال 1945 دیدیم که ایالات متحده انحصار بمب اتمی را در اختیار داشت و در سال 1947 کنگره ایجاد سازمان اطلاعات مرکزی یا سیا را تصویب کرد. فعالیت سیا در سراسر جهان تعریف شده بود. در سال 1948 دولت ترومن اختیار سازماندهی عملیات مخفیانه گسترده علیه اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کمونیست ها را به سیا داد و لازم به ذکر است که این سازمان حتی اختیار سازماندهی و اجرای عملیات نظامی را نیز داشت.
آزمایش اولین بمب اتمی در 16 جولای 1945 در آلاموکوردو نیومکزیکو انجام شد، زمانی که دمای سطح زمین به 100 میلیون درجه فارنهایت رسید که سه برابر دمای داخل خورشید و ده هزار برابر دمای خورشید است. سطح خورشید تمام حیوانات و گیاهان در شعاع یک مایلی مرکز انفجار نابود شدند.
در دوران ترومن، ایالات متحده همان سیاست خارجی ضد کمونیستی را دنبال کرد و به دلیل مخالفت شدید خود با اتحاد جماهیر شوروی، سیا برای تأثیرگذاری در انتخابات ریاست جمهوری ایتالیا مداخله کرد و چندین میلیون دلار به احزاب ضد کمونیستی اهدا کرد. این احزاب دموکراتیک این مسیحیان بودند که سرانجام در انتخابات پیروز شدند.
طرح مارشال نیز در زمان ترومن بود. این یک طرح چهار میلیارد دلاری بود که کنگره تصویب کرد و به اروپا داده شد تا از نفوذ کمونیسم جلوگیری کند.
ایالات متحده در زمان روزولت به بمب اتمی دست یافت و در سال 1945 در انحصار آن بود و در سال 1951 در زمان پرزیدنت ترومن، ایالات متحده به بمب هیدروژنی دست یافت. پروژه منهتن در سال 1939 یا 1327 در ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری روزولت آغاز شد. این همان پروژه ای بود که منجر به ساخت بمب اتمی شد و ایالات متحده نیز از آن استفاده کرد.
هری ترومن جانشین روزولت شد. ترومن رئیس مجلس سنا و معاون روزولت بود.
توماس هابز معتقد است که وضعیت طبیعت جنگ همه علیه همه است. هابز حکومت به زور را دولت اکتسابی می داند. از نظر هابز، تسلط بر دیگران از طریق استقرار یا کسب انجام می شود. نئورئالیست ها معتقدند که ساختار آنارشیک نظام بین الملل می تواند منجر به جنگ شود. وستفالن به سمت برابری دولت ها حرکت کرد و هم جوهر و هم جوهره نظام بین المللی آن آنارشیک است. واقع گرایان تهاجمی معتقدند که فقدان اقتدار مرکزی یا هرج و مرج نظام بین الملل باعث می شود که دولت ها وارد جنگ شوند. لیبرال دموکراسی شکلی از حکومت دموکراتیک است که بر رضایت مردم تأکید دارد. لیبرال دموکرات ها باید از آزادی و اختیار شهروندان از دولت حمایت کنند.
آیزنهاور در انتخابات 1952 آمریکا پیروز شد. سیستم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک دموکراسی نخبه گرایانه و یک دموکراسی غیرمستقیم است، زیرا کالج الکترال حرف آخر را می زند. لازم به ذکر است که آیزنهاور یک ژنرال نظامی بود. جمهوری خواهان در دوران آیزنهاور مالیات شرکت ها را کاهش دادند. یکی از فعالیت های دولت آیزنهاور کاهش حجم ارتش بود. در کابینه آیزنهاور نیز تاجرانی حضور داشتند. آیزنهاور مردی میانه رو بود و قصد نداشت ایالات متحده را در یک جنگ جدید درگیر کند. او به دنبال افزایش بودجه نظامی نیز نبود.
در اواخر دهه 1960، با تایید آیزنهاور، سیا روش های کماندویی یا چریکی را به فراریان کوبایی ضد کاسترو آموزش داد، زیرا یکی از وظایف سیا این بود که در همه جای دنیا در جهت استراتژی کلی پیشروی کند. ایالات متحده، که مجبور به مبارزه و مقابله با کمونیسم بود. آیزنهاور با وجود اینکه یک ژنرال با تجربه بود، تهاجمی نبود و به دنبال حل مشکلات از طریق تعامل بود. آیزنهاور در سال 1961 ترک کرد و کندی جوان، دموکرات، جای یک رئیس جمهور قدیمی ارتش و جمهوری خواه را گرفت. نکته جالب اینجاست که امروز مدام اعلام می شود که جمهوری خواهان افراد جنگ طلب و تندخو هستند و این موضوع را در مورد ارتش نیز اعلام می کنند، اما ژنرال آیزنهاور می تواند مصداق یا مصداق نقض این گونه بحث ها باشد، چرا که می کند. در حوزه سیاست خارجی نبوده و در برخورد با همکاران و زیردستان خود به دنبال تهاجم نبوده و حتی از واژه مهربان نیز برای او استفاده شده است. نکته ای که باید بیشتر به آن بپردازیم این است که کندی دموکرات همیشه از ژنرال آیزنهاور انتقاد می کرد و یکی از انتقادات همیشگی کندی این بود که چرا آیزنهاور نیروهای نظامی را افزایش نداد.
امروزه در مورد سیاستمداران بسیار رایج است که می گویند نظامیان نباید وارد سیاست شوند و این موضوع را به ضرر کشور یا آینده کشور می دانند، اما می بینیم که ارتش هم رئیس جمهور شد و هم وزیر خارجه. در این موضوع ژنرال آیزنهاور است که بر خلاف تصور عموم، نه در سیاست خارجی و نه در سیاست داخلی به دنبال سرسختی نبود و یا ژنرال مارشال که وزیر امور خارجه ایالات متحده شد، پیوست.
منبع: کتاب گرایش سلطه، تاریخ سیاست، خ
قدردانی از آمریکا 1938-1983