به گزارش رکنا، او دیگر طاقت نیاورد و گفت باید به حرف دوستانم گوش می دادم و با تو ازدواج نمی کردم. همه به من گفتند تو آدم قابل اعتمادی نیستی و خائن هستی.
جوان خندید و گفت: از همان روزهای اول باید می دانستم که مریض بودی. شک و داری خودت رو گول میزنی اشتباه کردم واقعا برات متاسفم ازدواج من کردم.
در همان زمان منشی دادگاه زوج جوان را به داخل فراخواند که نوبت رسیدگی به پرونده آنها بود.
قاضی مشغول خواندن پرونده بود و همین که وارد شدند، قلمش را روی پرونده گذاشت و گفت: چرا می خواهید جدا شوید؟
مرد جوان برای توضیح اجازه خواست. سپس به همسرش نگاه کرد و گفت: من بازی مافیا علاقه مند شدم و تقریباً هر شب برای بازی به کافه می رفتم. این خانم هم خیلی حرفه ای است. مافیا من داشتم بازی می کردم؛ این موضوع توجه من را به خود جلب کرد و بعد از مدتی قرار گذاشتیم و چند ماه بعد ازدواج کردیم. ما نزدیک به یک سال است که زیر یک سقف زندگی می کنیم. اوایل زندگی مشترکمان همه چیز خوب بود، البته از همان روزهای اول زندگی مشترک مدام من، موبایلم و ما را چک می کرد. حرکات اما من این رفتار را در نظر گرفتم و عشق او را به من حفظ کردم.
تا اینکه احساس کردم کم کم شک و تردیدش بیشتر می شود و آزارم می دهد. او مدام با وسواس رفتار من را زیر نظر داشت و سپس شروع به تهمت زدن به من و من کرد. خیانت آره
آقای قاضی من کار اشتباهی نکردم و با عشق ازدواج کردم اما دیگر طاقت این رفتار و حرف شما را ندارم که مدام جلوی دوستان و فامیل با هم دعوا می کردیم و ما را متهم می کردند که چرا نگاه یا صحبت کردم. دختر خاصی یا 10 بار به محل کار من آمد. به من زنگ می زند که ببیند من آنجا هستم یا نه. اگر یک بار تلفنم را جواب ندهم باید ثابت کنم کجا بودم و چه کار می کردم. من از این همه کنترل و سوء ظن و اتهامات خیانت خسته شده ام و چاره ای جز قطع رابطه با او ندارم.
پس از صحبت های مرد جوان، قاضی رو به همسرش کرد و گفت: دخترم، رفتار تو دلیل خاصی دارد، آیا در مورد شوهرت چیز مشکوکی دیده ای؟
زن جوان گفت: شوهرم مردی خوش تیپ و خوش برخورد است، در طلافروشی بزرگ پدرش کار می کند و زن و دختر زیادی به آنجا می روند.
از طرفی همونطور که خودش گفت عاشق بازی مافیاییه و مدام برای بازی به کافه میره. وقتی ازدواج کردیم به او گفتم که دیگر حق ندارد به کافه و با دوستانش برود. بازی مافیا را انجام دهید زیرا دختران زیادی در آنجا بازی می کنند و در نهایت نوع بازی به گونه ای است که فرصت دوستی برای آنها وجود دارد. آقای قاضی به من حق بده، هم شغل شوهرم و هم مافیا بازی او را با زن و دختر زیادی روبرو می کند و من طاقت ندارم. اگر او مرا دوست داشت، دیگر گانگستر نمی شد.
در همین لحظه مرد جوان برخاست و گفت: آقای قاضی این زن مدام با حرف ها و تهمت هایش اعصاب من را بازی می کند.
او تنها با دوستانش بیرون می رود، خوش می گذرد، به ورزشگاه می رود، اما من هرگز به او شک نکردم و از او نخواستم که هر جا می روم با من تماس تصویری بگیرد، زیرا کاملاً به او اعتماد دارم، برعکس، او به من اعتماد ندارد. اصلا کارهای او باعث خنده و تمسخر دوستان و آشنایانم می شود.
زن جوان ناگهان شروع به گریه کرد و گفت: هفته گذشته دوستم متوجه شوهرش شد. خیانت او همچنین به کافه مافیا می رفت و با دختری در آنجا دوست شد.
شوهرش با عصبانیت گفت: خب به من چه ربطی داره که شوهر دوستت بهت خیانت کرده چرا مدام منو با بقیه مقایسه میکنی؟ من واقعا طاقت ندارم و می خواهم طلاق بگیرم.
زن جوان هم گفت: اگر از زیر سرت بیرون نمی آمدی به این راحتی طلاق نمی گرفتی و برای نجات جانت تلاش می کردی.
قاضی با اشاره به اختلاف نظر زوجین بر سر بی اعتمادی این زن گفت: آنها نیاز به مشاوره دارند اگر مشکلشان حل نشد درخواست طلاق می دهم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
در این صورت مشکل اصلی این است که زن جوان زندگی خود را با زندگی دوستانش مقایسه می کند و به نوعی خود را شناسایی می کند، یعنی چون شوهر دوستش به او خیانت کرده، فکر می کند در زندگی او نیز همین اتفاق می افتد. در واقع او از اختلال پارانوئید رنج می برد و بدون اینکه رفتار بدی از سوی شوهرش ببیند، او را متهم به خیانت می کند و مدام او را کنترل می کند که باعث بی اعتمادی و ایجاد مشکلات زیادی بین آنها شده است. باید بگویم که اختلال پارانوئید با شرایطی قابل درمان است. . که خود بیمار می خواهد درمان شود.
زوج های جوان باید بدانند که اساس اصلی زندگی مشترک موفق و سالم اعتماد، تعهد و صداقت است. اگر این عوامل در زندگی مشترک وجود نداشته باشد، بدون شک آن زندگی محکوم به شکست است، بنابراین اگر یک زن جوان می خواهد زندگی خود را نجات دهد، باید دیدگاه خود را تغییر دهد و با واقعیت های زندگی خود روبرو شود و به جای تخریب زندگی خود، زندگی کند. مفصل. زندگی در مقایسه
از سوی دیگر، شوهر نیز باید به همسرش کمک کند تا این مشکل را بهبود بخشد و زندگی متاهلی و مجردی را تشخیص دهد، اعتماد او را جلب کند و لجاجت به شک او دامن نزند.