به گزارش خبرگزاری اخبار آنلاینمرکز اسناد انقلاب اسلامی به مناسبت شهادت آیتالله رئیسی رئیسجمهور ایران، برای اولین بار بخشهایی از خاطرات ایشان را که در گنجینه تاریخ شفاهی این مرکز ثبت شده منتشر کرده است که در ادامه میخوانیم:
در تظاهرات علیه رژیم شرکت کنید
در دوران انقلاب که در 28 دی ماه تظاهرات قم به طور رسمی شروع شد، در همه این تظاهرات شرکت کردم. جوان بودم و روحیه جوانی داشتم و در تمام جلساتی که در خانه بزرگان و علما برگزار می شد شرکت می کردم.
پس از ماجرای توهین به امام که توسط شخصی به نام رشیدی مطلق در روزنامه منتشر شد، منشأ این جلسات مکتب آیت الله بروجردی بود. من در اکثر این جلسات از بیت مرحوم آیت الله گلپایگانی گرفته تا بیت همه علما شرکت می کردم. تا اینکه 28 دی رسید و در منزل آیت الله حسین نوری تیراندازی شد و عده ای شهید شدند. در همه این جلسات این فرصت را داشتم که در خانه علما باشم.
تا 28 آذر کار ما این بود که صبح به خانه یکی از مشتری ها و شب به خانه یکی دیگر برویم. بعد از ۲۸ آذر در حالی که سعی می کردیم به درس ها توجه کنیم، نسبت به اخبار انقلاب و اطلاعیه ها و پیام های امام از نجف هم حساس بودیم و این جزو برنامه های ما شد. یعنی در آن شرایط علاوه بر بحث درس، به مسائل سیاسی کشور نیز حساس بودیم. در تهران جلساتی بود، گاهی آنجا می رفتیم و گاهی در حرم بودیم.
هسته اصلی مبارزات دانشجویی در مدرسه آیت الله بروجردی
در جلسات طلاب مدرسه آیت الله بروجردی، هسته ای از بچه های انقلابی بودند که مثلاً آخرین اعلامیه ها را در مدرسه می گذاشتند و آخرین نوارهای انقلابی مربوط به مقام معظم رهبری را که در مشهد بودند و به قم می آمدند، ارائه می کردند. به دوستان. گروهی بود که عمدتاً از جوانان هم سن و سال ما در مدرسه آیت الله بروجردی تشکیل می شد. بعد از تعطیلی فیضیه و دارالشفاء، مدرسه خان که مدرسه آیت الله بروجردی و مرکز بود، هر بار که همه از خانه خارج می شدند و به حرم می رفتند، به مدرسه خان می رفتند. مدرسه خان مرکز و پایگاه جمع آوری اطلاعات و گزارش مسائل انقلاب شده بود.
توسط ساواک دستگیر شد
قبل از انقلاب یک بار در قم دستگیر شدم و زمانی بود که با دو طلبه به یزد می رفتیم که در راه آهن دستگیرمان کردند. اعلامیه های امام تصور می شد با ما باشد، البته ایشان با چند نفر از دوستان بودند، اما طوری تعبیه کرده بودند که هیچکس متوجه نشود که ایشان هم متوجه نمی شوند.
اولین دیدار با حضرت آیت الله خامنه ای
… علاوه بر جلسات او [آیتالله خامنهای] زمانی که طلبه بودیم با دوستان دیگر خدمت ایشان می رفتیم. اولین دیدار ما با حضرت آقا زمانی بود که با یکی از دوستان به مشهد منزل آقای مهامی رفتیم. آقای محمدی نماینده و وکیل امام در مشهد بود. همه می دانستند که او وکیل امام است. رفته بودیم منزل ایشان که آقای هاشمی نژاد و خامنه ای آمده بودند. ظاهراً آن سه بزرگوار با هم آشنا شدند و من با یکی از دوستانم که شاگرد منزل آقای محمدی بود بودم.
گفتگو با حضرت آیت الله خامنه ای در مسجد کرامت
دیدار دوم با حضرت آقا [در] با مسجد کرامت بود که به عنوان دانشجو با آن صحبت کردیم. در ورودی مسجد کرامت ایستاده بودیم و با آنها صحبت می کردیم و آنها مدت ها محترمانه به حرف ما گوش می دادند.
برای دیدار با آیت الله خامنه ای به ایرانشهر سفر کنید
همیشه شیفته سخنرانی ها و شخصیت انقلابی او. [آیتالله خامنهای] ما بودیم. به دلیل علاقه ای که به ایشان داشتم، قبل از پیروزی انقلاب با چند نفر از دانشجویان به رفسنجان سفر کردیم و سفر مأموریت خود را به سفری سیاسی تبدیل کردیم.
در آن زمان ما شروع به ملاقات با تبعیدیان کردیم. با آقای معادیخواه و خلخالی رفتیم. آقای خلخالی در تبعید رفسنجان بود. از آنجا برای دیدار با حضرت آقا به ایرانشهر رفتیم. یک شب آنجا بودیم که دو دانشجو را در خیابان دستگیر کردند. دو نفره بودیم و به منزل حجتی کرمانی رفتیم. گفتند دیشب پنج، شش بار از ساواک با شما تماس گرفتند تا شما را ببرند، اما به نوعی موفق شدیم. بعد گفتند یک راه مخفی در ذهن من هست که شما را با کسی که راه را بلد است راهنمایی می کنم، زیرا شما آن را نمی دانید.
ساعت نه صبح که در خانه آنها صبحانه می خوردیم و آماده می شدیم، به شما دو نفر گفتند که با آنها برو و از شهر برو که حتماً تو را می گیرند. دو نفری ما را به دلیل دستگیری دو نفر از ایرانشهر فراری دادند. مردی بود که می شناسم، او هم مهمان بود و به دیدارش آمد، اما راه را بلد بود; چون یک ماه بود که در خانه آن مرد بود.
قبل از انقلاب به زاهدان رفتیم و منزل آقای کفعمی که از علمای شهر بودند و آقای هاشمی نژاد و آقای طبسی که به دیدن ایشان به ایرانشهر رفته بودند – و در حال بازگشت بودند – هم حضور داشتند. خانه اش. یک شب منزل آقای کفعمی بودیم. وقتی از ایرانشهر رفتیم دیگر ما را نمی خواستند.
خود آقای خامنه ای…!
حضرت امام همیشه الگو و شخصیت محوری بودند، اما یادم هست دو سال قبل از انقلاب که با دانشجویان صحبت می کردیم، می گفتند: اگر شاه برود کی می خواهد کشور را اداره کند؟ من هم گفتم آقای خامنه ای امام جماعت مسجد کرامت بهترین فرد برای ریاست جمهوری است. در آن زمان مسخره ام کردند که می گویید چه می گویی؟ اما مردم قدرت مدیریت را بر پیشانی او می دیدند. گفتم ما در مشهد علمای زیادی داشتیم ولی عالمی نداشتیم که جوانان از جمله طلبه را دور خود جمع کند. درس های بازیگری او واقعا مناسب نبود. این در حالی بود که تحت تعقیب و اذیت و گاه زندانی و در تبعید به او اجازه نمی دادند که آزادانه عمل کند، اما در این شرایط نیز از این امور غافل نبودند و به آن توجه داشتند.
در جمع علما بودن
در آن زمان [که] امام هنوز نیامده بودند، من از جوانانی بودم که در دانشگاه تهران فعال بودم. البته نه به عنوان دستیار، چون علما دستیار بودند. من در تمام هفته تحصن آنجا بودم، البته گفتم در بین همان جوانانی که آنجا بودند فعال بودم و دوست داشتم آنجا باشم. یعنی در تمام هفته ای که آقایان در محاصره بودند تا آمدن امام در جمع این جوانان پرشور حضور داشتم.
259