افزونه پارسی دیت را نصب کنید Sunday, 24 November , 2024
2

ماجرای تلخ صیغه ای با مرد خیانتکار/ همسرم پسرمان را ۵ سال در خانه دیگران کار کرد/ اموالم را به نام همسر موقتم منتقل کردم.

  • کد خبر : 269021
ماجرای تلخ صیغه ای با مرد خیانتکار/ همسرم پسرمان را ۵ سال در خانه دیگران کار کرد/ اموالم را به نام همسر موقتم منتقل کردم.

به گزارش خبرآنلاین به نقل از روزنامه خراسان، وی گفت: 20 ساله بودم که خانواده ام از دختری به نام سیمین خواستگاری کردند. با اینکه 15 سال بیشتر نداشت اما به قول مادرم از هر انگشتش هزاران هنر می ریخت. صحبت های مادرم زمانی برایم محقق شد که زندگی مشترکمان را بعد از یک سال […]

به گزارش خبرآنلاین به نقل از روزنامه خراسان، وی گفت: 20 ساله بودم که خانواده ام از دختری به نام سیمین خواستگاری کردند. با اینکه 15 سال بیشتر نداشت اما به قول مادرم از هر انگشتش هزاران هنر می ریخت. صحبت های مادرم زمانی برایم محقق شد که زندگی مشترکمان را بعد از یک سال ازدواج شروع کردیم و هر بار انگشت روی آن گذاشت. کلید خانه را در قفل چرخاندم و از بوی غذای خوشمزه «سیمین» لذت بردم. طوری با چای رنگارنگ پذیرایی کرد که انگار در اوج خوشبختی هستم.

اما خیلی زود به این همه شادی و لذت پشت کردم و به هوس جوانی به سراغ زن غریبه ای در فضای مجازی رفتم که با چاق زبان ها و مهربانی های ریاکارانه اش ذهن مرا ربوده بود.

با این که «حمیده» 5 سال از من بزرگتر بود، آنقدر نابینا و کر بودم که هیچ عاقلانه ای به ذهنم نمی رسید. از طرفی با به دنیا آمدن دخترم «سیمین» بچه دار شد و من هم از این فرصت استفاده کردم و بیشتر با «حمیده» ارتباط برقرار کردم و او را ازدواج موقت خود کردم. آنقدر عاشقش شدم که دیگر به همسر و پسرم توجهی نکردم.

طولی نکشید که «حمیده» به این بهانه که روزی «سیمین» از من شکایت می کند و به خاطر مهریه اش از من شکایت می کند و حتی کارت اعتباری ام را در اختیار دارد، از من اصرار کرد که خودرو و خانه ام را به نام خودش سند بزنم. . در دست او. . در آن لحظه نفهمیدم که همه اینها نقشه ای بیش نیست و در دام یک کلاهبردار خیابانی افتاده ام.

خلاصه مدتی بعد به درخواست «حمیده» سیم کارتم را عوض کردم و دیگر از همسرم و پسرم خبری نداشتم و در واقع «حمیده» اجازه نداد به آنها برگردم.

5 سال از این ماجرا می گذشت تا آخرین روزی که با حکم جلبی که «سیمین» در دست داشت، توسط نیروهای پلیس شفا دستگیر شدم. وقتی به کلانتری رسیدم از شرم نمی توانستم به چهره همسرم و پسرم که الان 6 ساله بود و مرا نمی شناخت نگاه کنم. سعی کردم با “سیمین” صحبت کنم اما او با عصبانیت که تمام وجودش را گرفته بود رو به من کرد و گفت: میدونی 5 سال چه زجری کشیدم! می دانی چگونه دخترم را به عنوان کارگر در خانه های مردم بزرگ کردم! میدونی من حتی برای مقداری پول روزه و نماز دیگران رو قبول کردم تا کمتر غذا بخورم! حالا منظورت چیه، حالا که اون زن غریبه همه دارایی تو رو گرفته، از من چه انتظاری داری؟

خلاصه «سیمین» داشت حرف می زد و من که عشقم را در بازی زندگی از دست داده بودم سرم را پایین انداختم و حالا او فقط می خواهد طلاق بگیرد و قصد دارد حضانت دخترم را به عهده بگیرد.

21302

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=269021

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.