افزونه پارسی دیت را نصب کنید Tuesday, 26 November , 2024
3

ترکیه سوئیس یا دریاچه اوزن گول

  • کد خبر : 268346
ترکیه سوئیس یا دریاچه اوزن گول

شهربانو بهجت این اثر را برای هزار سفر (مسابقه سفرنامه نویسی اسمارتک نیوز-1401) و در مجله گردشگری اسمارتک نیوز منتشر شده است. 90 کیلومتر از ترابزون تا اینجا فاصله کمی نیست، اما روحیه همه ما خوب است. وقتی از اتوبوس پیاده می شوم، اولین چیزی که هوای مرطوبی است به پوست و روحم می زند. […]

شهربانو بهجت این اثر را برای هزار سفر (مسابقه سفرنامه نویسی اسمارتک نیوز-1401) و در مجله گردشگری اسمارتک نیوز منتشر شده است.

90 کیلومتر از ترابزون تا اینجا فاصله کمی نیست، اما روحیه همه ما خوب است. وقتی از اتوبوس پیاده می شوم، اولین چیزی که هوای مرطوبی است به پوست و روحم می زند. اگرچه هیچ اثری از باران وجود ندارد، اما هوا روی زمین مرطوب است. ابرهای پشمالو بر فراز کوه های اطراف نشسته اند. در کف دریاچه مه وجود دارد. به نظر می رسد که طول دریاچه آن طور که می گویند بسیار بیشتر از یک کیلومتر است. تصمیم گرفتم تا انتهای دریاچه بروم.

طوطی روی دست کودکی نشسته است. قفسه سینه طوطی زرد تیره و بالهای آن آبی مایل به سبز است. می توانیم با طوطی عکس بگیریم و هزینه آن را بپردازیم.

مدل های دیگری برای عکاسی وجود دارد. دختر و پسری به ما لبخند می زنند و به لباس های آویزان شده در کنارشان اشاره می کنند.

این دختر لباسی مشابه زنان حرم خرم سلطان بر تن دارد و پسر نیز لباسی از همان دوران بر تن دارد و دو شمشیر بزرگ و کوچک بر دوش دارد. می تونی باهاشون عکس بگیری و اینجوری لباس بپوشی و عکس بگیری.

گردشگران برای خرج کردن آمده اند و میزبانان از انواع روش ها برای جذب پول از گردشگران استفاده می کنند. البته آنها نمی دانند که ما چگونه خود را در این سفر جا داده ایم وگرنه با این همه لبخند و دعوت زحمت نمی دادند.

در انعکاس لرزان منظره اطراف در آب گم می شوم. گنبد کوچک پر از درخت آن سوتر بالای آب است. بین نرده ها فاصله ای وجود دارد تا بتوانید از پله ها پایین بروید و پای خود را در آب بگذارید.

راستش را بخواهید تا طراوت آب را حس نکنم فکر نمی کنم کل دریاچه را ندیده باشم. از اینجا، پوشش گیاهی کف دریاچه و ماهی های سیاه کوچک و بزرگ دیدنی است. قورباغه های قهوه ای از آب بیرون می آیند و بدون ترس از من، روی سنگ های خیس می پرند. برخلاف قورباغه های ایران که همیشه به فکر پنهان شدن هستند.

گویی در ترکیه احساس امنیت و تضمین حق حیات را به هر موجود زنده ای القا کرده اند. کمی در گوشه ای می نشینی، گربه ای به سمتت می آید و پاهایش را می مالید. حتی اگر غذا نداشته باشید و فقط سرش را لمس کنید، با چشمانش از شما تشکر می کند.

من گرسنه ام دستم را در جیبم گذاشتم. من همیشه برای چنین مواقعی مقداری آجیل با خودم دارم. من پوست تخمه کدو را داخل آب گذاشتم. نمی دانم مولکول های آب چگونه به جوجه اردک ها می گویند که آرام آرام به سمت من می روند. اردک فریزر نسبت بیشتری از پوسته تخم مرغ را دریافت می کند. کاش چیز بهتری برای آنها وجود داشت.

یک طرف دریاچه و طرف دیگر کوه های مرتفع پر از درخت. می خواهم از کوه بروم و پوشش گیاهی آن را از نزدیک ببینم. شنیدم این جلد بی نظیر و دیدنی است.

همچنین، فکر می کنم از ارتفاع بالاتر عکس های بهتری می گیرم، اما همچنان با ترس از مکان های ناشناخته مواجه هستم. فکر می‌کنم اگر حشره‌ای مرا نیش بزند، که اگر حیوانی از جلوی من بپرد و بخواهد حمله کند، نه، بهتر است از عکس‌هایی که به دریاچه نگاه می‌کنیم بگذریم.

همچنین متوجه شده ام که برای این نوع عکس ها باید خیلی بالاتر از این ها آپلود کنید.

من مراقب خانه های ییلاقی خواهم بود. اگرچه کار انسان است، اما مانند سایر اجزای طبیعت، در اینجا در دل یافت می شود. در واقع این خانه ها به گونه ای طراحی شده اند که جذابیت را به مکان می بخشند. من شنیده ام که ساخت خانه ها باید توسط شرکتی که دولت تعیین کرده است انجام دهد.

یک کالسکه با یک اسب وجود دارد. برای کسانی که می خواهند از لذت کالسکه سواری در دریاچه لذت ببرند. در طول مسیر دو نمونه موتور سیکلت چند نفره برای اجاره وجود دارد.

در انتهای دریاچه پلی وجود دارد و آب از رودخانه ای از زیر این پل به داخل دریاچه می ریزد. سعی می کنم با چشمانم مسیر رودخانه را دنبال کنم. می‌دانم که چندین آبشار روی این رودخانه وجود دارد، اما با چشمانم فقط به چند آبشار توجه می‌کنم.

حالا آن طرف هستم و جایی از پله‌ها بالا می‌روم و پاسیو بزرگی که بالاتر از دریاچه است، از دور منظره جالب‌تری را ارائه می‌دهد.

بالا و پایین رفتن از این پله ها مرا یاد دریاچه سوزان شهرمان شیراز می اندازد. البته زیاد هم نیست. خود به خود از زمین بیرون آمد.

انواع ماهی ها در آنجا زندگی می کنند، جوجه هایی که ماهی می خورند و اردک های زیادی. هنگام غروب، پرندگان در شب هجوم می آورند و آواز می خوانند. همه آنها به طور منظم و با هم بر فراز افق دریاچه پرواز می کنند. این دریاچه سال‌ها در جنوب شیراز چیز خاصی بود و به دلیل نوع خاکش برای مردم آزاردهنده محسوب می‌شد که خطر غرق شدن کودکان کنجکاو و بازیگوش را در پی داشت.

تلاش شهرداری برای تخریب دریاچه و پرکردن آن از خاک و رسوب به جایی نرسید. دریاچه تنبل بود و می خواست زنده بماند. این سرنوشت پرندگان مهاجر نیز بود که در نهایت حصار کشی شد و تابلوی آتشین در ورودی آن نصب شد.

هر بار که به این پارک می روم و برای اردک ها غذا می آورم، به این فکر می کنم که چه نقاشی هایی می توان از این مناظر ساخت. اگر این دریاچه جای دیگری بود چه جاذبه های گردشگری از آن ساخته می شد؟

در حاشیه دریاچه مسجدی با نمای سفید وجود داشت. گنبد بزرگ آن به شکل کلاه نمدی با لبه پشتی به رنگ خاکستری تیره بود. گنبدهای کوچکی با همان طرح و شکل اطراف گنبد بزرگ را احاطه کرده بودند.

گلدسته سفید نرم و لغزنده به نظر می رسید و با نوک تیزش به آسمان اشاره می کرد که انگار تازه از مداد بیرون آمده باشد.

مساجد مانند کلیساها برای من مکان کشف هستند. از پله ها بالا می روم و به سمت درب مسجد به چپ می پیچم. معماری داخل مسجد به سبک عثمانی است. در مکان هایی مانند این، ذهن آن آرامش پایدار سرسره را تسخیر می کند. تمام فکر و خیال از بین می رود و حال و هوای صحن مسجد در شما نفوذ می کند.

یک چراغ سقفی از یک صفحه گرد با حاشیه دالبری نارنجی آویزان است. روی این بشقاب نوشته‌ای به رنگ نارنجی با نوشته‌های مثلثی روی پس‌زمینه آبی روشن نوشته شده است.

از این لبه خطوط مورب دالبری مانند صدف حلزونی منشعب می شود. با مربع های کوچک نوشتاری که کم کم بزرگتر می شوند تا جایی که تمام گنبد را از داخل پر می کنند. نقوش نيم دايره و دايره هاي اسماء الله و خلفاي چهارگانه به رنگ سفيد بر زمينه آبي و لبه هاي سقف دولبر است.

این همه نظم و زمین آسمانی و آرامشی که در سلول هایم جاری شده مرا در یک مراقبه غرق می کند. وقتی چشمانم را باز می کنم، نمی دانم چقدر گذشته است.

وقتی می‌روم پله‌ای را می‌بینم و مردم دارند پایین می‌آیند. کاش می توانستم بپرسم آنجا چه خبر است. از ظاهر یک دست سیاه که فقط دو چشمش بیرون زده، مطمئنم که انگلیسی بلد نیست.

بر کنجکاویم غلبه می کنم. جرات بالا رفتن ندارم این جسارت وقتی تنها هستم از من نمی آید. بعداً دوستانم به من گفتند که از پله ها بالا رفته اند و منظره دریاچه دیدنی است.

وقتی این را شنیدم فرصت کمی باقی نمانده بود و نمی توانستم بقیه را معطل کنم و دوباره به مسجد بروم. سفر همین است. چیزی شبیه به زندگی اگر در یک لحظه به چیزی شک کنید و آن را درک نکنید، برای همیشه آن را از دست داده اید.

رستوران های این منطقه به نظر غذای خوبی دارند، اما گاهی اوقات دلایل خوبی برای نگه داشتن پول در جیب داریم. اینجا شما برای مکان پرداخت می کنید، نه برای غذا. از نظر سلامتی معلوم نیست چیه.

این توجیهات عملا بخشی از سفر را از دست داده اند. فدای لذت های این سفر برای توجیه سفر احتمالی بعدی، چه اتفاقی بیفتد و چه نشود، ربطی به بخل ما ندارد.

میزی با دو سینی بزرگ پر از صدف های سیاه و قهوه ای در مسیر نمای بیرونی یک رستوران وجود داشت. من تا به حال صدف نخورده بودم. دو مرد جوان کنار سینی ایستاده بودند و گردشگران را به داخل راهنمایی می کردند. به زبان انگلیسی پرسیدم: «هزینه اش چقدر است؟»

یکی از آنها انگلیسی می دانست و این باعث شد قبل از قیمت دادن، گفتگوی ما رونق بگیرد. خوبی کشورهای غیر انگلیسی زبان این است که فقدان انگلیسی ما به چشم نمی آید.

ما هر دو انگلیسی صحبت می کنیم و معنی همدیگر را درک می کنیم، اما فکر می کنم اگر یک انگلیسی در کنار ما بود، بیشتر از اینکه مفاهیم رد و بدل شده بین ما را بفهمد، به حرکات و تلفظ ما می خندید.

در واقع ما که آن تسلط را نداریم، نیم زبان خودمان را اختراع می کنیم که باز هم به قول کاچی، بعضی ها هیچ هستند، خالی از لطف نیست و حداقل کارمان را پیش می برد.

نوجوان چند صدف و یک دسته لیمو در بشقاب گذاشت و به من داد. دوباره از او قیمت پرسیدم، اما او سرش را تکان داد تا استنباط من این باشد که توان مالی ندارد و وقتی پول را بیرون آوردم، دیدم استنباطم درست است.

برام جالب بود که این صدف کوچولو توی بسته بندی که باز میکنم چطوری این طعم ادویه فلفلی رو گرفته. همسر ایمان بعداً برایم تعریف کرد که گوشت را از داخل صدف بیرون می آورند و با مقداری برنج و ادویه مخلوط می کنند و دوباره صدف را می بندند. مرحله پخت مرحله بعدی است.

بعد فهمیدم غذای بیرون مضره و برای سلامتی این یا اون شامل کشور ترکیه نمیشه. در ترکیه، هر جا که بیرون غذا بخورید، غذای خوب می خورید. چون همه مشتری مدار هستند و امرار معاش ترکیه در گرو گردشگران است.

توریست یعنی خدا و احترام به او از هر نظر واجب است. بنابراین آنها هیچ کاری برای شما به عنوان مسافر انجام نمی دهند تا کمی ناراحتی برای شما ایجاد کنند.

از آنها خواستم در مورد غذاهای خاص این منطقه توضیح دهند. غذاهایی مانند این صدف ها همگی مربوط به دریای سیاه بودند. در واقع سخاوت دریای سیاه به ویژه بر رنگ سفره های بنادر این دریا تأثیر گذاشته است.

متوجه شدم ماهی کوچکی به نام حمسی یا آنچوی به وفور یافت می شود و به روش های مختلفی پخته می شود. نمونه ای از آن مانند کیکی با خطوط منحنی بود که با لیمو تزئین شده بود و هیچ ماهی در تصویر دیده نمی شد.

همسی پلو معروف ترین غذای دریای سیاه بود. البته انواع و اشکال دیگر غذا نیز با این ماهی طبخ می شد. اما مواد تشکیل دهنده آنها تقریبا مشابه بود. همه با جدا کردن استخوان ماهی و به دست آوردن فیله این ماهی به همراه برنج و مواد افزودنی…

این یک خصلت عجیب انسانی است. بسته به موادی که در دست دارید، محصولات مختلفی ایجاد می کنید. عشق کورکورانه این دو نوجوان بالاخره مرا به رستوران آورد و یک تکه همسی پلو یا به زبان خودم کیک برنجی و ماهی سفارش دادم و طعم تازه ای به غذاها به تجربیات سفرم اضافه کردم.

به دنبال مکانی برای اجاره دوچرخه بودم که یک آهنگ بسیار بلند توجهم را جلب کرد. زن و مردی پرچمی در دست داشتند و پاهایشان را کوبیدند. گروهی که دور آنها بودند دست به دست هم دادند و با هماهنگی و حرکات منظم پا به دور این زن و مرد حرکت کردند. کم کم شادی همه فراگیر شد و شرکت کنندگان و تماشاگران با جدیت به آن پیوستند.

پرچم جای دائمی خود را بر دوش آن زن پیدا کرده بود. این نوع ادای احترام به پرچم با آن ماه و ستاره درخشان باعث شد فکر کنم روز خاصی در ترکیه است.

با دقت بیشتری متوجه شدم که در مورد پرچم ترکیه نیست. بعدها فهمیدم که این گروه از آذربایجان به دریاچه آمده اند و می خواهند به کشورشان ادای احترام کنند.

خوب است که ملیت خود را توریست معرفی می کنید. شما می توانید پرچم خود را با احترام در اقصی نقاط جهان برافراشته و به آن ادای احترام کنید.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=268346

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.