افزونه پارسی دیت را نصب کنید Thursday, 28 November , 2024
4

ازدواج همزمان 2 دختر ایرانی با پسر 16 ساله در کاشمر! / 2 دوست دختر زیر یک سقف!

  • کد خبر : 258248
ازدواج همزمان 2 دختر ایرانی با پسر 16 ساله در کاشمر!  / 2 دوست دختر زیر یک سقف!

داستان درباره یک دوست پسر و دو دوست دختر است. 22 آبان 1364 در روستای دهمیان از توابع شهرستان کاشمر دو عروس با هم سر سفره عقد نشستند و به داماد بله گفتند. همشهری سورنخ گزارش جالبی از ازدواج عجیب در سال 1387 تهیه کرد، این گزارش را بخوانید تا چشمانتان را با تعجب باز […]

داستان درباره یک دوست پسر و دو دوست دختر است. 22 آبان 1364 در روستای دهمیان از توابع شهرستان کاشمر دو عروس با هم سر سفره عقد نشستند و به داماد بله گفتند.

همشهری سورنخ گزارش جالبی از ازدواج عجیب در سال 1387 تهیه کرد، این گزارش را بخوانید تا چشمانتان را با تعجب باز کنید:

باورش سخت است اما این اتفاق افتاد و مردم دهمیان را برای مدت طولانی محبوب کرد. حالا زمان زیادی از آن روزها می گذرد و این دو دوست دختر که خود را دوست دختر یکدیگر می دانند، بر خلاف تصور اطرافیان سال هاست که با هم خوشبخت زندگی می کنند و صاحب فرزند می شوند. بچه هایی با دو مادر و یک پدر!

آنقدر به هم علاقه مند شدند که به سرعت بزرگان و محمد و فاطمه درگیر شدند یک قرارداد آنها هم وارد شدند، اما این پایان ماجرا نبود. درست در زمانی که خانواده محمد فکر می کردند پسر کوچکشان را کشف کرده اند، داستان عاشقانه دیگری برای محمد اتفاق افتاد و همه معادلات او برعکس شد. در مورد روز عروسی محمد، مردم روستای دهمیان برای شرکت در این جشن بی نظیر عروسی کار و زندگی خود را رها کردند. جشنی که در آن یک داماد و دو عروس حضور داشتند. اکنون پس از چهار سال، محمد از دو همسر خود دو فرزند دارد. دختر و پسری که مثل مادرانشان صمیمی هستند و زیر یک سقف با هم زندگی می کنند.

دو دوست دختر به اضافه یک داماد

زندگی این سه جوان از سال 1364 آغاز شد. محمد پس از پنج ماه از ازدواج با محمد، از دختر دیگری به نام الهام خوشش آمد، در آن زمان الهام دختری 16 ساله بود و او نیز عاشق محمد شد و این ماجرا باعث شد داماد جوانی که تا به حال نبود. او که به خانه بخت رفته بود، به فکر تجدید ازدواج و گرفتن همسر دیگری به جز همسر اولش افتاد، طبیعی بود که خانواده محمد و اطرافیانش عصبانی شوند و او را سرزنش کنند، اما این سخنان برای محمد فایده نداشت. یک گوشش روی در و دیگری روی دروازه بود.

خاندان 5 نفره محمد

به همین دلیل محمد تصمیم گرفت به روش خودش ضربه بزند تا خانواده ها را راضی کند. به خانواده اش گفت: یا الهام و فاطمه با هم یا هیچ کدام. در آن زمان همه فکر می کردند تهدیدهای محمد پوچ است و زیاد به حرف های او توجه نمی کردند اما وقتی محمد وسایلش را جمع کرد و در آخرین تهدید برای یک هفته راهی تهران شد همه چیز جدی شد. می‌خواستم فاطمه و الهام با هم باشند، اگر به من الهام نمی‌دادند، با دختر عمویم فاطمه ازدواج نمی‌کردم و به روستایمان برنمی‌گشتم.

همین سخنان و سفر تهدیدآمیز محمد کافی بود تا خانواده اش به ازدواج غیرعادی آنها رضایت دهند و دوباره از داماد جوانش خواستگاری کنند. در این میان، فاطمه، عروس اول محمد، تنها کسی بود که با کار شوهرش مخالفت نکرد. پنج ماه بود که با هم ازدواج کرده بودند و در این مدت، فاطمه هم مثل همه عروس های جوان، بعد از یک جشن مفصل لحظه شماری می کرد تا به خانه بخت برود، اما حالا باید زن جوان دیگری را در کنار شوهرش تحمل می کرد. محمد را خیلی دوست دارم، وقتی فهمیدم او هم عاشق الهام، دختر همسایه اش شده، چیزی نگفتم، محمد خیلی وقت بود که قصد داشت از الهام خواستگاری کند، اما تا آن زمان این کار را نکرده بود. درباره این زن جوان چیزی به من گفت.

اما وقتی فهمیدم چیزی به او نگفتم. در دلم غمگین بودم اما به خاطر عشق به محمد سکوت کردم. و این سکوت فاطمه و خواستگاری آل محمد به الهام بود که سرانجام در سیزدهم آبان 85 در کمال ناباوری اهالی روستا دو عروس جوان در کنار داماد بر سر سفره عقد نشستند و پس از خواندن خطبه عروس های جوان گفتند بله و مهمانان نیز پذیرفته می شوند.

من ترسو نبودم!

شاید کمتر کسی از روستای دهمیان در شهرستان کاشمر خبر داشته باشد اما این ازدواج عجیب نام روستای دهمیان را از دیرباز بر سر زبان ها انداخته بود و محمد خوشحال است که با ازدواج خود توانسته روستا را به شهرت برساند. در آن لحظه وقتی مردم فهمیدند پسر کوچک رضایی چه کرده است، همه تعجب کردند. اما خود محمد دلیلش را اینطور توضیح می دهد: “الهام خیلی مرا دوست داشت. بالاخره اگر با فاطمه ازدواج می کردم و الهام نمی گرفتم ناجوانمردانه بود. اما الان زندگی خوبی دارم.” البته محمد به خوبی می داند که چگونه همسرانش را متقاعد کند.

این دو عروس ایرانی صمیمی ترین عاشقان دنیا شدند!  |  درباره مرد کشمیری که در یک روز با دو دختر ازدواج کرد

این دو هوئو از روز بعد از عروسی کارهای خانه را به اشتراک گذاشتند.

هر بار که دو عروس جوان دست به یکی می زنند و به حرف او گوش نمی دهند، می گوید: مرا مجبور نکن زن دیگری بگیرم، اگر به حرف من گوش ندهی، باید زن دیگری را به خانه بیاورم. خب با پیشینه ای که دوست پسر جوان دارد، طبیعی است که فاطمه و الهام سریع به حرف او گوش کنند تا زن سوم وارد خانه چهارخوابه آنها نشود.

تعطیلی پشت فرش

اول خانه ما ساکت بود، محمد ساعت پنج صبح بیدار شد تا گوسفندها را بچراند، من و الهام همیشه زودتر از او بیدار می شدیم تا برایش صبحانه آماده کنیم. این کار هر روز فاطمه و الهام است. از روز بعد از عروسی، کارهای خانه به اشتراک گذاشته شد. “من و الهام هیچ وقت دعوا نکردیم. الهام دختر خوبی است و چون از او بزرگترم به حرف من گوش می دهد. از همان روزهای اول کار را تقسیم کردیم. صبحانه آوردم، او ظرف ها را مرتب کرد و ظرف ها را شست. پختم و او تمیز کرد. خانه”.

خوب، واضح است که در چنین خانه ای همه چیز مرتب خواهد بود. محمد همیشه با خانه و زندگی خود احساس راحتی می کند زیرا می داند الهام و فاطمه هیچ وقت با هم مشکلی نخواهند داشت و هیچکس نمی تواند زندگی آنها را به هم بزند.

فاطمه می گوید: در ابتدا و حتی الان خیلی ها هستند که سعی می کنند زندگی ما را به هم بزنند، کسانی که زیاد در مورد خانه ما صحبت می کنند، مثلاً به من می گفتند محمد الهام را بیشتر دوست دارد یا به الهام می گفتند محمد پول می دهد. توجه بیشتر به او به فاطمه است، اما من همیشه به الهام گفته‌ام که گول این حرف‌ها را نخور و کمک کن تا خانه ما به هم نریزد.

این دو عروس ایرانی صمیمی ترین عاشقان دنیا شدند!  |  درباره مرد کشمیری که در یک روز با دو دختر ازدواج کرد

الهام و فاطمه با قالی بافی در مخارج خانه به محمد کمک می کنند.

البته گاهی خود آقا محمد آرامش را از خانه اش بیرون می آورد. محمد می گوید: «گاهی که از سر کار به خانه می آیم، وقتی الهام و فاطمه به حرف من گوش نمی دهند، خسته می شوم و عصبانی می شوم. ابتدا حتی یکی دو بار از روی عصبانیت با الهام و فاطمه دعوا کردم اما بعد از کارم خجالت کشیدم. بعد از آن روزها هرگز دستم را برایشان بلند نکردم. بالاخره الهام و فاطمه من را خیلی دوست دارند و هرگز من را رها نمی کنند.»

فاطمه و الهام آنقدر به هم نزدیک هستند که پشت قالی می نشینند و برای کمک به محمد قالی می بافند. «اول که هنوز بچه دار نشده بودیم خیلی دور هم می نشستیم، محمد سرکار می رفت و شب دیر به خانه می آمد، من و الهام با هم قالی می بافتیم تا وقتمان را مشغول کنیم و در خرج محمد کمک کنیم.

سلام طرفداران!

گذشت آن روزها که الهام و فاطمه در نبود محمد حوصله شان سر می رفت و از بیکاری آنقدر خانه را جارو می کردند که برق قطع می شد. بسیاری از مردم به خانه کوچک و گرم محمد حسادت می کنند. خانه ای که دو عروس دارد که با هم آشپزی می کنند، ظرف ها را می شویند، خانه را تمیز می کنند و وقتی شوهرش از سر کار برمی گردد، سلام و احوالپرسی می کنند.

اما این روزها یک کار دیگر به کارهای روزمره الهام و فاطمه اضافه شده است. حالا باید زودتر خودشان را وقف کارهای خانه و مراقبت از بچه ها کنند. الهام قبل از من باردار شد. سال 86 بود، آن زمان مشغول کارهای خانه بودم و از الهام خواستم استراحت کند».

در آن زمان نیازی نبود که الهام طبق آداب و رسوم الهام به کمک او بیاید، زیرا فاطمه مانند مادری بود که از الهام مراقبت می کرد تا پسرش هانیه به سلامت به دنیا بیاید. البته در سال 2007 برعکس این اتفاق افتاد. یعنی زمانی که فاطمه پسرش را باردار شد و این بار حویش برای نگهداری از فاطمه الهام گرفت تا حسین کوچولو بدون مشکل به دنیا بیاید.

این دو عروس ایرانی صمیمی ترین عاشقان دنیا شدند!  |  درباره مرد کشمیری که در یک روز با دو دختر ازدواج کرد

الهام و فاطمه از کنار هم بودن هاوی راضی هستند و تاکنون هیچ مشکلی بین آنها نداشته اند.

شاید باورش سخت باشد که دو هو به راحتی کنار هم زندگی کنند و با هم مشکلی نداشته باشند، اما الهام و فاطمه ثابت کرده اند که در این چهار سال نمی شود این کار را کرد. فاطمه می‌گوید: «من و الهام تقریباً برابریم؛ ما هر دو بسیار می‌بخشیم و او هم همین‌طور؛ من هم کوتاه می‌آیم و او هم همینطور، محمد ما را به یک اندازه دوست دارد و فرقی بین ما نمی‌کند.

محمد در ادامه صحبت های همسر اولش می گوید: «برام مهم نیست، هرچی برای هانیه می خرم، برای حسین هم می خرم، هانیه و حسین را به یک اندازه دوست دارم، همان طور که مادرشان را دوست دارم».

همه چیز به یکباره!

پس از تولد حسین و هانیه، برخی از قوانین و مقررات در خانه محمدرضایی و همسرانش تغییر یافت. از آنجایی که بچه ها سرشان خیلی شلوغ است و رسیدگی به آنها بسیار سخت است، به همین دلیل الهام و فاطمه ترجیح دادند جشن خداحافظی خود را به نوبت برگزار کنند. یعنی اگر قرار باشد به خانه مادر الهام بروند، فاطمه با حسین در خانه می ماند و وقتی قرار است محمد و فاطمه به خانه مادرشان بروند، الهام با پسرش در خانه می ماند. ما اینطوری راحت تریم، رفت و آمد به خانه خانواده برایمان سخت نیست، اما عیدها همه به خانه اقواممان می رویم و به آنها سر می زنیم.»

این دو عروس ایرانی صمیمی ترین عاشقان دنیا شدند!  |  درباره مرد کشمیری که در یک روز با دو دختر ازدواج کرد

محمد رضایی زمانی که تنها 16 سال داشت با فاطمه و الهام سرصفره ازدواج کرد.

فاطمه خیلی به خانه مادرش می رفت. اگرچه ابتدا خانواده الهام هم فکر می کردند که این زندگی برای زندگی نیست، اما حالا رابطه آنها به جایی رسیده است که خانواده الهام عاشق هویش، فاطمه شده اند. زیرا الهام آنقدر فداکاری های فاطمه را برای خانواده اش تعریف کرده است که ناخودآگاه به فاطمه علاقه مند شده اند و از اینکه همیشه فاطمه ای برای دفاع یا کمک به الهام وجود دارد، خیالشان راحت می شود. “گاهی که محمد از دست الهام عصبانی می شود و می خواهد با او دعوا کند، به کمک او می روم و سعی می کنم او را آرام کنم. بالاخره الهام از من کوچکتر است و با برخی موضوعات آشنا نیست. به همین دلیل سعی می کنم به او کمک کنم. در شغلش».

حالا همه فهمیده اند که خانواده محمد رضایی و همسرانش هرگز از هم نمی پاشند و بیشتر از خود محمد، این دو جوان هستند که برای خانه و زندگی خود برنامه دارند تا حرف و حدیث ها در دل نلرزند. باد . امروز وجود هانیه و حسین جان این خانواده را قویتر از گذشته کرده است. بچه هایی که یک پدر و دو مادر دارند!

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=258248

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.