پدر قهرمان یا پدری که کلیه اش را به پسر پنج ساله اش اهدا کرد
چه کسی جز بابا اینطور به تو نگاه می کند؟
در پوستر این عکس توضیح داده شده بود که او مشغول ویرایش عکس ها بوده و مثل همیشه قصد داشت پدر دختر را از تصویر حذف کند اما با دیدن نگاه سرشار از لذت و عشق پدر به دخترش نظرش عوض شد.
پدرها به ندرت گریه می کنند
برادرم اولین فردی از خانواده است که در مقطع فوق لیسانس فارغ التحصیل شده است، بنابراین پدرم نتوانست جلوی اشک هایش را بگیرد.
بابا همیشه بعد از تو میخوابه
این عکس را زمانی از پدرم گرفتم که از خستگی مراقبت از برادر بیمارم 24 ساعت بعد از خوابش تقریباً بیهوش شد.
پدر بودن یک رابطه نیست، یک تشریفات است
ما قبلاً در بالا روی این داستان کار کرده ایم، اما حیف است که دیگر به آن اشاره نکنیم. داستان درباره تصمیم مسئولان یک دبیرستان در دالاس، ایالات متحده است که برنامه ای به نام “صبحانه با پدر” ترتیب دهند. مسئولان این مدرسه متوجه می شوند که حدود 50 دانش آموز این مدرسه نه تنها به پدر خود دسترسی ندارند، بلکه اساساً مردی در اطراف آنها نیست که بتواند نقش پدر را برای آنها ایفا کند. مسئولان این مدرسه در اقدامی راهگشا با انتشار پستی در فیس بوک از داوطلبان علاقه مند به ایفای این نقش خواستند در روز معینی در سالن آمفی تئاتر این مدرسه حاضر شوند. در کمال تعجب مسئولان ناامید این مدرسه، در موعد مقرر، بیش از 600 نفر از والدین تقریباً از هر طبقه، نژاد و پیشینه اجتماعی در سالن این مدرسه حاضر شدند و تمایل خود را برای پر کردن جای خالی پدر برای اینها اعلام کردند. کودکان تا حد امکان
والدین و حقوق بی پایان
همانطور که بسیاری از فالوورهای من می دانند، پدرم معلول ذهنی و جسمی است و با بالا رفتن سن، دیگر قادر به کار نیست و در نتیجه دیگر درآمدی ندارد. او آن را در بطری قرصش برمی دارد. تا آخر ماه به من پول قهوه بدهند».
پدربزرگ و نوه
با توجه به وضعیت کرونا، این اولین بار است که پدرم نوه خود را از نزدیک می بیند و او را در آغوش می گیرد. به جرأت می توانم بگویم که هرگز پدرم را اینقدر خوشحال ندیده بودم.»
پدربزرگ وقتی نوه هایش را می بیند
پدر یعنی پناهگاه دختر یا پدر و مادری که به خاطر حرف مردم سر دخترشان را نمی برند
صاحب این دست در کنار این تصویر توضیح داده است که دو دختر تقریبا 10 ساله دارد. او توضیح داد که می داند با بزرگتر شدن دخترانش ممکن است مشکلاتی پیش بیاید که نتوانند با او در میان بگذارند و مهمتر از آن در چاله ای بیفتند و از ترس عصبانیت و عکس العمل پدر، آن گودال بسته می شود. خوب. چاله عمیق بی بازگشت این پدر در ادامه گفت که بالاخره برای حل این مشکلی که ذهنش را به خود مشغول کرده به راه حلی رسیده است و این راه حل دادن این کاغذ به دخترانش است. متن برگه: “اگر می ترسید چیزی به من بگویید، فقط این یادداشت را به من بدهید. عصبانی نمی شوم، گوش می دهم و به شما کمک می کنم برای مشکل خود راه حلی پیدا کنید.”
وقتی دختر شما رنگ صورتی را دوست دارد
در این تصویر دو والدین با محبت به فرزندان خود نگاه می کنند.
و البته والدین برای شرمندگی دختران نوجوان خود ساخته شده اند.
بعد از اینکه ظاهرم را فهمیدم و به بهترین کادر ممکن برای عکس فکر کردم، در آخرین لحظه پدرم سعی کرد اینطور عکس من را خراب کند و حالا این عکس مورد علاقه من شده است.
همه والدین در این زمان اشک می ریزند.
“در آخرین لحظات جلسه عکاسی قبل از روز عروسی، عکاس پیشنهاد داد واکنش پدرم را به دیدن من در لباس عروس ثبت کند. راستش را بخواهید از شدت خستگی با اکراه پیشنهاد او را پذیرفتم و حالا هر چقدر هم باشد. هر بار که به این عکس نگاه می کنم، ناخودآگاه گریه می کنم.”
و در آخر به احترام تمام پدر و مادرهایی که دلشان پر از احساس بود اما انگار بیان آن را یاد نگرفته بودند.
“این یادداشت را زمانی که تنها 8 سال داشتم با خط قورباغه ای برای پدرم نوشتم و صادقانه بگویم، دهه ها بعد حتی یادم نمی آمد که آن را بنویسم. وقتی 8 ساله بودم به پدرم نوشتم: بابا. عزیزترین فرد من است، بابا گرانبهاترین فرد دنیاست.” چند وقت قبل و بعد از فوت پدرم برای دسترسی به کارت شناسایی به سراغ کیف پول او رفتم و متوجه شدم که پدر عزیزم از آن روز تا آخرین نفس تقریباً همه جا این کارت را با خود حمل کرده است.»