افزونه پارسی دیت را نصب کنید Wednesday, 23 October , 2024
4

مجله مسافرتی اصفهان در مجله مسافرتی اسمارتک نیوز

  • کد خبر : 24372
مجله مسافرتی اصفهان در مجله مسافرتی اسمارتک نیوز

این اثر توسط یکی از شرکت کنندگان هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه نویسی اسمارتک نیوز-1401) ارسال شده و در مجله گردشگری اسمارتک نیوز منتشر شده است. بعد از ظهر باران شدید شروع به باریدن کرد. آسمان پر از ابرهای سیاه شد! پدر جان از این شرایط آب و هوایی راضی نبود. با هر ترفندی او را […]

این اثر توسط یکی از شرکت کنندگان هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه نویسی اسمارتک نیوز-1401) ارسال شده و در مجله گردشگری اسمارتک نیوز منتشر شده است.

بعد از ظهر باران شدید شروع به باریدن کرد. آسمان پر از ابرهای سیاه شد! پدر جان از این شرایط آب و هوایی راضی نبود. با هر ترفندی او را راضی کردیم. در ابتدای مسیر رعد و برق بود.

پدر جان از آنجا بلند شد و گفت: جلوتر، طوفان سیل و باد در راه است، همه ما را خواهد برد. از من بود. خودت می دانی.”

ما هم لبخند زدیم و گفتیم تایتانیک بابا! بیا دیگه.”

بعد از ظهر به روستای پل سیاه می رسیم. از آنجایی که امکانات زیادی نداشتیم و بارون می بارید خونه به خونه دنبال سرپناهی می گشتیم تا شب رو سپری کنیم. پس از پرس و جو از تجار، حسینیه ای در روستا پیدا کردیم.

یک سگ سیاه بزرگ مدام ما را زیر نظر داشت. ما را به یاد سگ های کارتونی معروف هاپوکومار انداخت. قبل از غروب خورشید رفتیم. نسیم سردی در مسیر شروع به وزیدن کرده بود. برای صرف صبحانه در کنار جاده توقف کردیم.

جای تو سبزه… نان سنگک داغ با خامه و پنیر عسلی خوردیم. تنها چیزی که می توانست از نسیم سرد عبور کند، چای گیاهی بود.

بلافاصله سوار ماشین شدیم. به اصفهان می رسیم.

همه در دنیا نیمی از جهان را با سی ثانیه می شناسند. اول از همه باید از آنجا بازدید کنیم. در آن زمان او هنوز زنده بود و کمی نفس می کشید. 30 پل به زاینده‌رویش وجود دارد که زیبایی آن را دو چندان می‌کند. لطافت آب مهمانانش را سرگرم کرده بود و مستانه می خواندند.

می شد هیجان را در چهره آنها دید. همه شلوارهایشان را بالا کشیدند، داخل آب رفتند و تمام پل را شستند. شیب های آب نیز ما را به وجد آورد. داشتیم عکس می گرفتیم که ناگهان جت آب با خنده به زمین خورد که انگار پاهای خواهرم را قلقلک داده است.

عصر رفتیم شاهین شهر خونه عمو. پسرخاله ام کوفته پرتقالی زیبا درست کرد و رفتیم پارک.

در پارک سوار ماشین می شویم. آنقدر ما را بلند کرد که همه مردم مثل یک نقطه بودند. هر چقدر هم که بالا بود می گفتیم ببخشید.

ما می گفتیم: “اگر قرار است بمیریم، می میریم؛ اما این را پخش نکنیم. حتی بعد از تمام شدن آن هنوز نمی دانم برای چه چیزی دعا می کردیم.”

فردا صبح رفتیم 40 ستون. آنجا بود که فهمیدم ما در تمام عمر بی معرفت بوده ایم. این 20 تیکه با عکس 40 عدده. مرمتگران به کار خود مشغول بودند. یکی از حضار سوالی پرسید: چه کار می کنی؟ چرا نمی‌روی یکی درست کنی و سر جایش بگذاری؟»

اینجا بود که استاد به اندر صوفی نگاه کرد و انگار در ذهنش گفت چرا اینقدر درس می خوانیم؟

وی در پاسخ گفت: اگر بنا بود دیگر بنای باستانی نبود.

شکوه و عظمت آن بسیار زیاد بود. درختان از خود شکوه و قدرت داشتند. گویی هر کدام جایگاهی داشتند. حوض وسط عمارت به یادم آورد که چه اتفاقاتی ندیده است! آنچه دلها به معشوقشان نداده است.

پس از مشاهده و مطالعه از میدان نقش جهان دیدن می کنیم. بازارهای سنتی دیوانه بودند. صنایع دستی بازار مسگرها چه بگویم که برای وصف کلمات کافی نیست.

وقتی سوار کالسکه شدیم، متوجه شدم که چقدر احساس قدرت برای انسان ها خوب است. گنبد مینای آن مانند نگین انگشتری فیروزه ای می درخشید. مثل اینکه اصفهان را به نیشابور وصل می کنند.

رنگ آبی جادوی خاصی در معماری ایرانی است. ناگفته نماند 4 باغ شاهکار معماری ایرانیان همه ما را شگفت زده کرده بود. زیبایی آثار تاریخی آن زمان را فراموش کرده بودیم.

ساعت 15 بود که برای ناهار در یکی از رستوران های نزدیک کباب ترکی سفارش دادیم. هوا گرم بود. جگرهای سوخته مان را با بستنی خنک کردیم.

شب را در مسجدی در بروج می گذرانیم. صبح در آبشار سمیرم بودیم. سیب های سمیر حرف نمی زنند. داخل آب سرد آبشار انداختیم. آب روان و زلال و شیرین آبشار پاهایمان را نوازش می کرد.

از سرما بی حس شده بودیم. در حال آب بازی بودیم که پدرم پشت سرمان روی سنگی ایستاده بود. در همین حین ناگهان تلفن همراهش زنگ خورد. دیگر نمی توانست خود را کنترل کند.

با هر دو پا به پای خواهرم زد. هر دو با صدایی به زمین افتادند. آنجا بود که همه مردم آبشار به ما نگاه کردند و با خنده زمین را گاز گرفتند.

با قیافه های خجالت زده و کمی خنده همونجا نشستیم و مامان جان دمپخت درست کرد و با برنج محلی خورد. سپس راهی شهر خود شدیم.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=24372

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.