غزاله علیزاده، نویسنده ای که در ۷۵ سالگی در ۴۸ سالگی درگذشت، مرموزترین بانوی ایرانی قرن اخیر است.
به گزارش صبح امروز به نقل از روزنامه هممهان؛ فاطمه علیزاده هراتی، یگانه فرزند منیرالسادات سیدی – که از کودکی «غزاله» نامیده می شد- علاوه بر شیفتگی به ادبیات، از نعمت های بسیاری برخوردار بود.
از مادری که روی سنگ قبرش «شاعر و نویسنده» نقش بسته است. تا اینکه امکان تحصیل در مهدکودک «شهیدخت» و بعدها دبیرستانی به همین نام و ادامه تحصیل در خارج از کشور فراهم شد.
غزاله علیزاده اگر بود الان 75 سالش بود. و یکی از مهم ترین نویسندگان زن معاصر در برجسته ترین اثرش «خانه هیدرانیاس» است. او از انقلابی می گوید که برای حفظ ارزش هایش دست به تطهیر «استالینیستی» می زند.
غزاله علیزاده نویسنده ای که ۲۷ سال پیش در سن ۴۸ سالگی دار فانی را وداع گفت.
او با مرگش در 48 سالگی یکی از دراماتیک ترین صحنه های ممکن را خلق کرد. «در جنگل جواهرده رامسر، آویزان از درخت، گردن کج…، تنش مثل همیشه با لباس مشکی تک دستی تاب می خورد… با چشمان بسته و لبخند تلخی بر لبانش نشسته است. … به آرامش مرگ رسیده است… رهایی از درد و رنج و سختی ها و ناهمواری های این روزگار و این زندگی…»
و با اینکه رضا براهنی از آرزوی مردن خود پشیمان بود: «خدایا این زن چه ظلمی بر «زبان» و به هستی و به دنیا داشت؟
اما زبان و ادبیات او همیشه در شعاع رفتار ظاهری او باقی ماند و در زمان حیاتش کمتر خوانده و دیده شد.
او مهمترین اثر خود، «خانه هیدرانسی» را اینگونه آغاز میکند: «ظهور هرج و مرج در هیچ خانهای ناگهانی نیست؛ غبار نرمی بین شکافهای چوب، چینهای ورقها، درزهای دریچهها و چینهای پردهها، منتظرند تا باد از دری باز وارد خانه شود و ذرات پراکنده را از کمین رها کند.
هفتم بهمن 1327 در مشهد به دنیا آمد
او در سالهای 55، 56 و 63 مجموعه داستان «سفر فراموش نشدنی» و رمانهای کوتاه «پس از تابستان» و «دو نگاه» را منتشر کرد و در سالهای 71 و 71 «خانه هیدرانسی» و «چهارراه» را منتشر کرد. 73.
داوران مجله ادبی گردون، به «جزیره»; یکی از داستانهای مجموعه «تقاطع» قلم طلایی بهترین داستان کوتاه را دریافت کرد، اما برای نویسنده پنجه مرگ دیر توجه شد و بعد از آن همه سال فراموشی، بیشتر شبیه شفقت بود تا شکرگزاری. .
غزاله قبل از مرگش در روز جمعه 31 اردیبهشت 1375 دو بار ازدواج کرده و دو بار اقدام به خودکشی کرده و از سرطان رنج میبرد.
وی از بیژن الهی یک دختر به نام سلمی داشت و به همراه محمدرضا نظام شهیدی سرپرستی دو دختر جان سالم از زلزله بوئین زهرا در سال 1341 را بر عهده داشت.
خودش گفته بود در یک سال گذشته کار جدی در حوزه ادبیات انجام نداده اما چند داستان ناتمام دارد و رمان «شب های تهران» در دست انتشار است.
آنها می گویند که اگرچه سرطان رشد نکرده بود، اما او بیشتر گوشه گیر و تنها به نظر می رسید. او در مورد مرگ و انتخاب مرگ بسیار صحبت می کند.
او مرگ با گاز و حلق آویز کردن را پوچ ترین راه خودکشی می دانست.
براهنی می گفت؛ غزاله سرطان مرگ دارد. پس از مرگ او، رمان «شب های تهران» و مجموعه داستان «با غزاله به ناکجاآباد» در سال 1357 و رمان «مالکیت آسیاب» در سال 1374 منتشر شد.
سه سال پس از درگذشت این نویسنده، «خانه ادریسی ها» لوح زرین و دیپلم افتخار جایزه «بیست سال ادبیات داستانی» را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد.
اول صبح با نوشته مرموزترین زن ایرانی قرن آشنا شوید. ظاهر شد.