محمدنبی رودکی فرمانده لشکر 19 فجر شیراز در دوران دفاع مقدس در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود به بیان نقش این لشکر و سایر یگان ها در عملیات کربلای 5 پرداخته است که در دو نسخه منتشر شده است. قطعات. به مناسبت سالگرد این عملیات سرنوشت ساز:
در مرحله اول عملیات کربلای 5 بعد از تصرف پنجزلایی بعدازظهر در ادامه ماموریت به پل کانال دهم رسیدیم که آن کانال پرورش ماهی شبیه شمشیر بود و قرار بود ارتش عاشورا از نوک شمشیر تا پل پنجم می آمد و از این طرف به پنج پل می رسیم و به هم می پیوندیم بعد گردان های لشکر سیدالشهدا (ع) و یگان های دیگر هم رسیدند تقریبا کانال ما از حد فراتر رفته است
عباس عبدی: دولت نه برنامه ای برای اداره کشور دارد، نه هیچ! /نمیدونن چرا برنامه جامع اقدام مشترک به نتیجه نرسید/اصولگرایان حتما بین خودشون دعوا میکنن
رهبر انقلاب و خانواده با اتوبوس معمولی رفت و آمد کردند / در صحن امامزاده سفره انداختند و صبحانه خوردند / نوه ها دویدند و بازی کردند.
در مرحله اول ماموریت سه میدان در پنتاگون بود. یعنی به این نکته ای که سردار رضایی گفت خوب دقت کنید مشکل اصلی ما اینجاست. در مرحله اول باید به پشت جاده ای که بعد از کانال پرورش ماهی قرار داشت ملحق می شدیم. در مرحله دوم برای حفظ فاصله بسته به شرایط ماموریت هایی را به ارتش ما محول کردند. در مرحله اول ماموریت ما خود پنج ضلعی بود اما ماموریت قرارگاه (کربلا) به نهر جاسم رسید.
صبح روز اول با خوشحالی از خط شکنی به پنج زالعی رفتم و بعدازظهر از جاده هشتی به کمپ رفتم و به آقا محسن گفتم که کار پنج زالی تمام شده و الان داریم. برای تعمیر قلعه مرزی تا وسایل نقلیه بتوانند گردش کنند، مهندس را بفرستید. آقا محسن حاج قاسم را که مهندس قرارگاه کربلا بود فرستاد. آقایان قاسم سلطان آبادی و شیرافکن نیروهای مهندسی را توجیه کردند که کدام مسیرها را تعمیر کنند. تاسيسات زرهي آقاي فتح الله جعفري نيز به جاده متصل شد و بلافاصله به قلعه رسيد. حالا که تمام نیروهای ارتش به اینجا رسیده بودند، آماده سازی این جاده در کانون توجه قرارگاه بود.
درختانی که راه می رفتند!
لشکر عاشورا و ما در نوک کانال پرورش ماهی بودیم که قرار شد از این طرف به سمت نونشک عملیات کنیم و لشکر عاشورا به سمت نونشک در غرب کانال ماهی برای ارتباط با لشکرهای 27 و 41 عمل کنند. و 25. کربلا. در مرحله اول دو گردان از تیپ امام حسن (ع) در این گره و شب بعد همان گردان امام علی (ع) به فرماندهی برادر حبشه وارد عمل شدند. دو شب در این گره اشغال بودیم، اما موفق نشدیم، به سادگی در آنجا مستقر شدیم و روز سوم با همان گردان ها به ضدحمله های دشمن پاسخ دادیم. فرمانده گردان قمر بنی هاشم عبدالقادر سلیمانی در آنجا به شهادت رسید.
برای نزدیکتر شدن به خط هدمان، ستاد تاکتیکی ارتش را به مقر تیپ عراق (قرارگاه ابوذر) منتقل کردیم. در شب چهارم عملیات یعنی 3 دی 65 به منطقه دو ایجی و رودخانه حسجان رسیدیم و به چندین گلوله ضدحمله عراقی ها پاسخ دادیم تا اینکه عراقی ها در پشت رودخانه جاسم دفاع کردند. . مأموریت ما و لشکر 8 نجف، لشکر 14 امام حسین(ع)، لشکر 5 نصر، تیپ 21 امام رضا(ع) و تیپ قائم در رودخانه حسنجان بود. با پاکسازی این منطقه جاده شلمچه باز شد.
ما یک خاکریز میله ای شکل در نهر هسجان داشتیم، قبل از اینکه Nun(n) در داخل و خارج جزیره بووارین تشکیل شود. صبح روز دیدار آقای عزیز جعفری، عراقی ها یورش کردند. گردان حضرت رسول (ص) در خط به فرماندهی آقای علی سجادیان بود. یکی از دستیاران مهندسی لشکر به نام آقای درعلی که اهل شوخی است، روی خاکریز نشسته بود و می گفت: ببین. درختان راه می روند.
آقای قاسم سلطان آبادی می گوید من با مشت زدم و سردار علی را زدم و به او گفتم دیوانه است. اینها عراقی هایی هستند که کف دستشان را بالای سرشان می گیرند و حرکت می کنند! تکاوران عراقی به این ترتیب خود را استتار کردند و آرام آرام به شکل پر کلاغ پیش رفتند. در اینجا نیروها با فریاد الله اکبر شروع به تیراندازی کردند. ماهم به همراه آقای غلامحسین غیب پرور و چند تن از فرماندهان ارتش رسیدند و شروع به تیراندازی کردند و به فضل الهی عراق خنثی شد.
عراقی ها با تعداد زیادی کشته عقب نشینی کردند. اگر عراقی ها از نهر هسجان پیشروی می کردند، یگان های دیگر را قطع می کردند. در واقع خدا آنجا را حفظ کرد. مسیرهای تیپ 21 امام رضا (ع) نیز در آنجا پراکنده بود. تخم ریزی سنگین در اینجا و غرب کانال تخم ریزی ماهی ادامه یافت. شب ششم عملیات به ما گفتند وارد جزیره بووارین شویم.
۲۷۲۱۵