به گزارش خبرآنلاین، فایننشال تایمز در مقاله ای نوشت:
بیست سال پیش، تهاجم غرب به عراق، توازن منطقهای را به نفع ایران برهم زد و عصر جدیدی از جهادگرایی فراملی را آغاز کرد. یک دهه پیش، سوریه وارد یک جنگ داخلی ویرانگر شد که قدرتهای بزرگ و جنگجویان افراطی را به خود جذب کرد. فراتر از هزینههای انسانی هنگفت فلسطینی در ماههای اخیر، پیامدهای منطقهای جنگ جاری در غزه احتمالاً به همان اندازه مهم است.
اجبار فلسطین در دستور کار منطقه ای یکی از اهداف متعدد حماس بود که از 7 اکتبر حمله خود را به اسرائیل آغاز کرد. تنها چند روز بعد، به لطف فشار آمریکا، از حمله گسترده اسرائیل به حزب الله لبنان جلوگیری شد. از آن زمان، سوریه، لبنان و یمن هم به هدف و هم به سکوی پرتاب تبدیل شدند. شگفت آورترین پیشرفت ژئوپلیتیکی موفقیت حوثی ها در ایجاد اختلال در ترافیک کشتیرانی در تنگه باب المندب است.
10 روز گذشته نشان می دهد که منطقه چقدر به لبه پرتگاه نزدیک است. ترور افراد از جمله فرمانده ارشد ایرانی در سوریه و معاون سیاسی حماس در لبنان توسط اسرائیل و ترور یک فرمانده ارشد عراقی مورد حمایت ایران و آمریکا. حرکت آشکار به سمت اقدام به رهبری ایالات متحده علیه حوثی ها در یمن نیز می تواند نشانه ای از افزایش تنش باشد.
نگاهی به جنگ سال 2006 بین اسرائیل و حزبالله و ترورهای قبلی آمریکا و اسرائیل علیه رهبران کلیدی حماس، حزبالله و ایران، باعث میشود نفس راحتی بکشیم که این حوادث منجر به درگیری بزرگتری بین ایران و حزبالله نشد. . اما تفاوت فعلی در زمینه، دامنه، سرعت و درک داستان است. در حال حاضر شخصیت های ارشد بیشتری کشته شده اند و حملات عمده بیشتری در مناطق بیشتری در یک دوره کوتاه تر رخ داده است. این در حالی است که حمله اسرائیل به غزه ادامه دارد و مردم منطقه را با این دولت درگیر می کند.
تهران نگران از دست دادن اعتبار و قدرت بازدارندگی خود است، اما همچنان معتقد است که بهتر است با کشته شدن هزار ضربه چاقو به اهداف نهایی خود برسد تا رویارویی پرهزینه. حزب الله، قوی ترین شریک آن، یک نیروی مهیب با قابلیت های موشکی پیشرفته و عمق استراتژیک است. این گروه به دو عامل محدود شده است: ترس و خستگی در جامعه لبنان و ترجیح ایران برای حفظ آن به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر اسرائیل و آمریکا در صورت وقوع جنگ وجودی در آینده.
در عوض، شرکای منطقه ای ایران از مناقشه برای تقویت مواضع داخلی خود و تأکید بر مقاومت خود در برابر امپریالیسم غربی استفاده می کنند.
اسرائیل آسیب دیده آستانه تحمل خطر بالاتر و سطح ظلم بسیار بالاتری از آنچه مقامات غربی انتظار داشتند نشان داده است. شکست نظامی حماس هدفی بود که با صبر و حوصله قابل دستیابی بود. در عوض، اسرائیل اهداف گستردهتری را بیان کرده و شیوههای نظامی را اتخاذ کرده است که فاجعهای انسانی ایجاد کرده و احتمال شکست استراتژیک را افزایش داده است. در حالی که حماس به دنبال انتقام است، این گروه با زمان بازی می کند تا در نبرد روایت ها پیروز شود.
سه ماه پس از 7 اکتبر، پانورامای دیپلماتیک فاجعه ای بیش نیست. گروهی از وزرای خارجه مسلمان که از پایتختهای بزرگ بازدید میکنند نتوانستند تحرک دیپلماتیک زیادی ایجاد کنند. به نظر می رسد که تلاش ها برای آزادی گروگان های اسرائیلی نیز نادیده گرفته شده است. اگر اسرائیل به غزه به عنوان منطقه عملیات نظامی، صرف نظر از اینکه چه کسی آن را اداره می کند، ادامه دهد و از پیوستن به روند منتهی به تشکیل کشور فلسطینی خودداری کند، ایده های خوش نیت برای روز پس از جنگ بی معنی است.
عربستان سعودی نگران است که اقدام شدید بتواند مذاکراتش با حوثی ها را از مسیر خارج کند. مصر که برای تقویت اقتصاد درگیر خود به درآمد کانال سوئز متکی است، برای محافظت از کشتیرانی کاری انجام نمی دهد. بار دیگر، تشکیل ائتلافی که در نهایت احساسات ضد آمریکایی در منطقه را تشدید کند، به عهده آمریکاست.
ایالات متحده مستحق اعتبار است که تاکنون از یک جنگ منطقه ای همه جانبه اجتناب کرده است. اما به نظر می رسد او بی فکر است و قادر به اعمال فشار نیست.
311311