افزونه پارسی دیت را نصب کنید Friday, 1 November , 2024
2

سید سجاد با اصابت موشک به پهلویش شهید شد/ پدری که گریه دخترانش مانع رفتنش به سوریه نشد.

  • کد خبر : 168191
سید سجاد با اصابت موشک به پهلویش شهید شد/ پدری که گریه دخترانش مانع رفتنش به سوریه نشد.

شهید مدافع حرم سید سجاد الراسه در سال 1331 در روستای روشنای اراک به دنیا آمد، پدرش ابتدا کشاورز بود و پس از هجرت به قم در سال 1359 به کار جهاد سازندگی پرداخت. جالب است معلوم است که پدر و مادرش در کودکی نام او را زین العابدین می خواستند، اما در نهایت تصمیم […]

شهید مدافع حرم سید سجاد الراسه در سال 1331 در روستای روشنای اراک به دنیا آمد، پدرش ابتدا کشاورز بود و پس از هجرت به قم در سال 1359 به کار جهاد سازندگی پرداخت. جالب است معلوم است که پدر و مادرش در کودکی نام او را زین العابدین می خواستند، اما در نهایت تصمیم گرفتند او را سجاد صدا کنند.

سجاد در کودکی به بیماری سختی مبتلا شد و همه پزشکان امیدشان را از دست دادند، اما خداوند عنایت او را به عهده گرفت و سید سجاد السجاد 37 سال عمر کرد و عمر خود را وقف اسلام و اهل بیت(ع) کرد. ).

عکسی از دو فرمانده ارشد سپاه در دیدار امروز خانواده سردار سلیمانی با رهبر انقلاب.

همسر و پسر شهید سید رضی موسوی چه می کنند؟ / جزئیات جدید زندگی دوست حاج قاسم

جدیدترین پهپاد سپاه را ببینید + عکس

شهید در کودکی بسیار مهربان و دانا بود و با جثه کوچکش به اندازه فردی عاقل و بالغ در کشاورزی به پدر کمک می کرد و از همان کودکی عاشق اهل بیت و امام حسین علیه السلام بود. . و در محرم لحظه ای از دست نمی داد و همیشه عزاداری می کرد و مداحی می کرد و می گفت: «من عزادار جدم»; یعنی غیرت خاصی نسبت به امام حسین (ع) داشت.

سجاد دو ترم در دانشگاه زبان خواند، اما راضی نشد، انصراف داد و وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد و 17 سال به عنوان عضوی از سپاه با جان و دل خدمت کرد.

او از طریق خانواده با همسرش آشنا شد که پدر و مادر این دو خانواده با هم کار می کردند و شناخت کافی از یکدیگر داشتند و سجاد از سختی های شغلی و زندگی سربازی به همسرش می گفت و او را عاشقانه انتخاب می کرد. و در شب ولادت حضرت علی (ع) زندگی مشترکشان آغاز شد و حاصل این ازدواج دو دختر به نام های ملکه السادات و مریم السادات بود.

از نظر همسر شهید از ابتدای ازدواج آرزویش شهادت بود و در همه حالات اعم از شادی، غمگین و خستگی، رفتن به گلزار شهدا را انتخاب می کرد زیرا احساس عجیبی داشت. و تمام احساساتش را با شهدا در میان گذاشت. داشت می رفت و روز به روز اشتیاقش برای رفتن بیشتر می شد.

از دیگر خصوصیات اخلاقی او می توان به مهربانی و شادی، عشق به همسر و فرزندان اشاره کرد.

به دلیل عشقی که به همسر و فرزندانش داشت، رضایت همسرش و رفتن به سوریه برایش سخت بود، اما با سخنان منطقی و محبت آمیز خود توانست اطرافیان را قانع کند و مسئولیت خانواده را به او سپرد. همسرش بود و توانست رضایت همسرش را جلب کند و همسرش یک قرآن کریم به دست شهید هدیه می دهد.

اما وقتی روز وداع فرا می رسد، همه وسایلش را جا می گذارد و تا اینکه بی تابی و گریه دخترانش مانع رفتنش نشد و تا اینکه مریم السادات فرزند شهید گفت: بابا هرگز نمی آید. وقتی برگردد شهید می شود».

شهید خانواده خود را بسیار دوست داشت و به گفته پدر، سجاد نه تنها پسرش بلکه یک دوست و همراه کامل نیز بود. او پس از مطرح کردن تصمیم خود برای رفتن به سوریه، با مخالفت پدرش روبرو می‌شود و پدرش به او می‌گوید: مادرت چه می‌شود؟ در جواب پدر می گوید: طاقت دیدن نوک نیزه در گلوی شیرخواران را ندارم، باید بروم.

وقتی شهید تصمیم خود را برای رفتن به سوریه گرفت، همه خانواده در خانه سجاد جمع شدند، همه عصبانی بودند و هیچکس حرفی نزد و دختران دوقلویش به دنبال او دویدند و گفتند: بابا نرو بابا نرو. برو” تو برو”. نرو، وقتی سوریه را آزاد کردی برگرد.» «شهید دلش برای دوقلوهایش سوخت و رفت.

شهید سجاد فرمانده گردان سوم امام حسین علیه السلام بود و به عنوان جایگزین گردان در منطقه عملیاتی سوریه خدمت می کرد. سید سجاد از لشکر فاطمیون به سوریه اعزام شد و 250 نفر را فرماندهی و راهنمایی کرد. در سوریه و همیشه رهبری نیروها را بر عهده داشت و در زمان او کمترین تلفات را داشت.

همانطور که سردار سلیمانی گفت کانال نابل و الزهر و همچنین خرمشهر مسدود شد، کانال الزهرا یکی از مناطق شیعه نشین سوریه است که با کمک مدافعان حرم و حضور سیدالشهدا(ع) آزاد شد. سجاد در درگیری با نیروهایی که دروازه خیبر را شکستند. در 22 بهمن 1392 بر اثر اصابت موشک به پهلویش شهید شد.

بهمن ماه مصادف با آزادسازی مناطق شیعه نشین نبل و الزهرا از دست تروریست ها است که به مدت 4 سال در محاصره تروریست ها قرار داشتند و با مشارکت مدافعان حرم قم شهید سراجی قلی زاده آزاد شدند. عربی، سامانلو و هاشمی اثر لشکر علی بن ابیطالب قم.

پدر شهید می گوید: حاضرم کف چکمه های پاسداران را ببوسم و چقدر ممنونم که پسرم در لباس پاسداری خدمت کرد و به درجه شهادت رسید و اگر هزار سجاد دیگر داشتم. من دوست دارم راه اسلام و عدالت را بروم، درست است. در جوانی دیدنش سخت است، اما به برکت فرزند شهیدم قلبم نورانی شده و باز شده است.»

همسر شهید با خوشحالی متوجه شد که همسرش به درجه شهادت رسیده و به آرزوی دیرینه اش رسیده است و سعی می کرد در حضور فرزندانش بی تابی نکند اما بچه ها او را آرام کردند و وضعیت را به او گفتند. . از پدر شهیدش

همسرش در مورد شهادت و شهادت می گوید: زنده بودن و حضور شهدا مایه قوت خانواده شهداست و معتقدیم که ما حضرت زینب(س) هستیم و ایشان به لطف آن حضرت به ما صبر داده است. ” توانایی زندگی در شرایطی که محبوب ترین فرد زندگی ما در آن حضور ندارد. با گذشت زمان هنوز نمی توانستم غیبت همسرم را درک کنم و مدام حضور او را در کنارم حس می کردم.

شهید روشنگری عاشق رهبر بود و آخرین درخواستش این بود که سلامش را به رهبری و رهبری برسانند و به ایشان بگوید که در نماز شب برای این سرباز کوچک دعا کنید تا خداوند با دعای او از گناهان من بگذرد.

۲۷۲۱۵

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=168191

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.