اگر عامل تعادل در روابط دوجانبه با مسکو را در نظر می گرفتیم، روس ها را مجبور می کردیم که وارد خاک ما نشوند و با تردید در حاکمیت ارضی ما در امور داخلی ما دخالت نکنند. علاوه بر این، به آنها بفهمانیم که نادیده گرفتن این انتظارات منطقی، عبور از خط قرمز ما است که قابل تحمل نیست.
جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی پاشنه آشیل ایران نبوده و نیستند. زیرا آنها همیشه جزئی جدایی ناپذیر از خاک ایران بوده اند، مگر در مقطعی کوتاه از تاریخ که استعمار انگلیس آنها را از سرزمینشان جدا کرد و البته با خود برد. ضمناً جلسه 18 آذر 1350 که همانطور که در بالا ذکر شد برای بررسی شکایت از ایران برگزار شد، دلیل خوبی بود تا کشورمان عملاً تأیید حاکمیت خود بر آن جزایر را از سوی جامعه جهانی دریافت کند. اما جزایر کوریل، حداقل در برخی از بخشها، همچنان مورد مناقشه است و ژاپنیها ادعای مالکیت آن را دارند، چیزی که روسها ناظر آن هستند. علاوه بر این، مقاماتی که روابط کشورمان با روسیه را راهبردی میدانند، باید اقداماتی را انجام میدادند تا این کشور را مجبور به رعایت قوانین حاکم بر این روابط کرده و آن را مجبور به پرداخت هزینههای ناشی از هرگونه نقض توافق کنند. بعید است روسها ندانند که بازنده قطعی بازیها هستند، با وجود پاشنه آشیل واقعی که با آن روبرو هستند.
به طور خلاصه، روسیه که به دلیل حمله به اوکراین وارد یک جنگ فرسایشی شده است، به نظر فراموش کرده است که اگر بخواهد از روی ناامیدی، فرصت طلبی یا سودجویی در یک موضوع فرامرزی موضع گیری کند، باید رجوع به سوابق موضوع قبلی و مطالعه مستندات رفتار پیشینیان نسبت به ایشان ضروری است.
علاوه بر این، سیاستمداران روسی باید فراتر از نوک بینی خود نگاه کنند و افق بلندمدت را تابع افق کوتاه مدت نکنند. عقل سلیم حکم میکند که رضایت کشور کوچک و موزاییکی را که اکنون به برکت درآمدهای نفتی نجومی زندگی میکند و دو سال است به کرسی غیردائمی در شورای امنیت وابسته است را با ضرر مقایسه نکنیم. کشور بزرگی که گاد به آن رسید، ترجیح داد. اگر امارات بتواند به روس ها کمک کند تا تحریم ها را دور بزنند و یک درهم از کیف خلیفه به آنها بدهد، آیا ارزش این را دارد که مسکو خود را از مزایای دوستی با حاکمش محروم کند و نفرت و نفرین 89 میلیون ایرانی را برانگیزد؟ دست خود از سوی دیگر، باید بدانیم که با کشوری که وارد حاکمیت ارضی ما می شود، نمی توانیم روابط استراتژیک داشته باشیم. زیرا همه راه ها به حفظ این حاکمیت و منافع ملی ناشی از آن ختم می شود و اگر می خواهید این موضوع را مخدوش کنید بهتر است این گونه روابط فیزیکی را کنار بگذارید.
به طور خلاصه، در روابط دوجانبه هیچ ملاحظاتی وجود ندارد که بتواند تکرار موضع بی پروا و فرصت طلبانه روسیه و یا توضیحات بیهوده دیپلمات های آن کشور را در این زمینه توجیه کند. شاید به جرات بتوان گفت که اقدامات منفعلانه ما از جمله هشدار و احضار سفیر کشور اشتباه تحت عنوان دعوت و نه احضار و غیره نشانه های اشتباهی بود که روس ها را به این سوء تفاهم سوق داد که ورود به قلمرو حاکمیتی ایران در برندارد بسیار گران است و در نتیجه، تکرار آن نه تنها بدون مشکل است، بلکه حتی می تواند دل اعراب را سخت کند تا همچنان به آنها امید بدهد و سود مضاعف برای آنها به همراه داشته باشد.
قطار روابط تهران – مسکو باید به مسیر خود بازگردد و برای رسیدن به این هدف باید متعادلتر شود و روسها مجبور شوند با خرج کردن پول از جیب ما از تنظیم روابط خود با اعراب دست بکشند.
23302