افزونه پارسی دیت را نصب کنید Wednesday, 27 November , 2024
3

اسمارتک نیوز » بافتنی ننه جان زنده است

  • کد خبر : 159975
اسمارتک نیوز » بافتنی ننه جان زنده است

به گزارش اسمارتک نیوز، او موهایش را بالای سرش بست. پوشیدن پیراهن چین دار کرم؛ آستر آن با نخ قهوه ای تزئین شده است. او لب های قرمز ناز و پف کرده ای دارد. چشمانش درست وسط صورتش می خندند. اینها خصوصیات عروسک مریم خانم است که آن را در دست گرفته و با انواع […]

به گزارش اسمارتک نیوز، او موهایش را بالای سرش بست. پوشیدن پیراهن چین دار کرم؛ آستر آن با نخ قهوه ای تزئین شده است. او لب های قرمز ناز و پف کرده ای دارد. چشمانش درست وسط صورتش می خندند. اینها خصوصیات عروسک مریم خانم است که آن را در دست گرفته و با انواع نخ های رنگارنگ می چرخد. یک نخ صورتی می گیرد و کنار مچ دستش می گیرد. با صدای آهسته با خودش حرف می زند: از این رنگ خجالت می کشد. یعنی لباس جدید عروسک شما. مچ دست خود را کمی نزدیکتر کنید. وای گلبهی برای خودش چیزی می شود. انگار داره با عروسکش حرف میزنه مریم خانم یکی از مشتریان دائمی بازار بافندگی حسن آباد است. اگر به این میدان رفته باشید، ردیف‌هایی از بافتنی‌ها را دیده‌اید که در فصل زمستان پررونق هستند. البته این مغازه ها در زمستان و تابستان وجود دارند، اما در فصل سرما کارشان رونق می گیرد، زیرا وقتی هوا سرد است مردم بیشتر تمایل به بافتنی دارند. الان که ظهر است مغازه ها همیشه پر و خالی هستند. مغازه نخ علیرضا، نخ بنفشه و نخ ارغوان… و مغازه های بالای سرشان.
میدان حسن آباد برای این فروشگاه ها مثل همیشه رنگارنگ و زیباست. ردیف نخ های رنگی تمام پیاده روها را پر کرده است. بعضی ها برای دلشان می بافند و البته خیلی ها هم از این راه امرار معاش می کنند. مثل خانمی که زیاد خرید می کند و افزایش قیمت را اعلام می کند.
مریم خانم سال هاست که پیج اینستاگرامی ایجاد کرده و عروسک می بافد و می فروشد. البته او بلد نیست در صفحه عکس بگذارد و این جور چیزها. دخترانش این کار را برای او انجام می دهند، اما از خریدن کاموا تا بافتن همه تختخواب، خودش کار خودش را می کند و همه کامواهایش را از حسن آباد می خرد: «در خانه ما یک آسیاب پشمی هم هست، اما تنوعش را ندارد. و جذابیت اینجاست.» «به همین دلیل برای خرید لباس های زیباتر و متنوع تر به حسن آباد می آیم. ببینید چقدر مدل ها و رنگ های مختلف وجود دارد.» مریم خانم هم صفحه اینستاگرامش را نشانم می دهد که پر از عروسک های زیبا و رنگارنگ است. خلاصه 15 نخ رنگی هر کدام را 75 هزار تومان بخرید. او می‌گوید: بسیاری از خانم‌هایی که اینجا می‌بینید کسب‌وکارهایی مثل من دارند و مشتری قرص حسن آباد پروپا و نخ‌فروشی‌های آن هستند، خانم‌هایی که مثلاً ماشین‌های بافندگی دارند یا با دست می‌بافند و می‌فروشند و از این طریق به خانواده‌هایتان کمک می‌کنند. .
ژاکت، ژاکت، شلوار، شال و کلاه. او یک ماشین بافندگی دارد و از آن برای خرج زندگی خود و فرزندانش استفاده می کند. برای همین همیشه می آید اینجا و لباس بافتنی می خرد. نخ ها را از نچ نچ می خرد چون معتقد است هر بار که به حسن آباد می آید نخ ها گران می شود.
زن دیگری نخ های ظریف و قوی را انتخاب می کند. با این پارچه ها کیف می بافد. او یک صفحه اینستاگرام هم دارد. او یک کیف سفید بزرگ با خطوط آبی کم رنگ حمل می کند. کیسه جمع و جور و محکم است و مشتاقانه منتظر پر شدن از بار است. از کارش راضی است و می گوید خدا را شکر که دستش در جیبش است. حال و هوای حسن آباد را هم توصیف می کند که همه چیز آنقدر رنگارنگ و زیباست که هر وقت اینجا می آید دلش باز می شود.
البته کم نیستند کسانی که فقط برای خود می بافند و زمستان که می شود به حسن آباد می روند که هم فال است و هم دیدنی. “من فقط پاییز و زمستان برای بچه هایم شال و کلاه می بافم. یکی دوست دارد برای بچه هایش شال و کلاه های مختلفی ببافد که سرشان بگذارد. ببین این یکی چه رنگی است. محله ما هم پر از کاموا فروشی است. اینجا همه چیز زیباتر است.” او یک نخ صورتی کمرنگ را به من نشان می دهد.
عصمت خانم 65 ساله است. او از آن مادربزرگ هایی است که نه در زمستان و نه تابستان دلش برای بافتنی نیست: «من عاشق بافتنی هستم. وقتی بافتنی می کنم اصلا به هیچ چیز فکر نمی کنم. ذهن من از همه چیز خالی است. حالا 9 عدد پشم نخودی خریدم تا برای پسرم کت ببافم. وقتی عشق دارم کار زودتر تمام می شود. البته من فقط لباس نمی بافم، سفره و قالیچه هم درست می کنم. من نخ های سفت می خرم و می بافم. سه روز پیش برای نوه ام یک ژاکت زیبا بافتم، بسیار زیبا، اما هیچ یک از فرزندان و نوه هایم بافتنی را یاد نگرفتند. بد سلیقه میگم چطور ممکنه آدم با سلیقه بافتنی رو دوست نداشته باشه؟ قیطان من از قلب و روح من است. از دور عصمت خانم را تماشا می کنم که با عشق تارها را بالا و پایین می کشد و از هم جدا می کند و طوری دست می زند که انگار زنده اند.
زن جوان و مادرش در مورد رنگ ها با هم بحث کردند. یک نوع سیر آبی که به اعتقاد او آبی بنزینی است و دیگری سیر بنفش را می گوید. من تفاوت بین آنها را نمی فهمم. مادر تمام تلاش خود را کرد تا دخترانش از بافتنی خوششان بیاید و اتفاقاً دختران نیز علاقه مند شدند. «ما بیشتر شال و کلاه می‌بافیم. می‌دانید، این روزها مد روزتر و مد روزتر است. مثل قدیم طرفداران زیادی برای لباس‌های دستباف ندارند.
اما مادر با دخترش مخالف است: “وای، بیا، یقه اسکی و ژاکت بافتنی را با این بازاری ها مقایسه کن، این چه حرفی است؟ هنوز هم کت بافتنی که برایت درست کردم، می پوشی، خیلی زیباست”. دعوای مادر و دختر بر سر مدل و قیمت شدت می گیرد و بعد دوباره با آقای کاموفروش چانه زنی می کنند.
آقا مصطفی یکی از تجار حسن آباد جلوی پیاده رو نشست و به دوردست ها نگاه کرد: «در زمستان تجارت بهتر است، اما مثل قبل رونق ندارد، شما به حسن آباد می آمدید و راهی نبود. برای خرید نخ عده ای می گویند از مد افتاده، برخی دیگر می گویند بافتنی دیگر در دل و دماغ نیست و همه به لباس های آماده عادت کرده اند.
حرف آقا مصطفی من را یاد دست بافت مادربزرگم می اندازد. آن شال و کلاه با نخ های بسیار ضخیم. کت، شال و کلاهش را داشت. قرمز بود و آنقدر ضخیم بود که می شد بافت هایش را شمرد. وقتی کتم دیگر مناسب نبود، مادرم آن را باز کرد و وسط خانه ما یک نخ قرمز از پارچه درشت و توپ فوتبال بچه هایمان بود. شاید امروزه بافتنی مانند گذشته محبوب و مطلوب نباشد، اما هیچکس نمی تواند زیبایی کاموای دستبافت و لذت بافتنی در فصل سرما را نادیده بگیرد. روبروی کاموا فروشی های حسن آباد بازارچه لبو و باقالی قرار دارد و افراد زیادی پس از خرید به بازارچه لبو و باقالی مراجعه می کنند.

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=159975

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.