افزونه پارسی دیت را نصب کنید Tuesday, 22 October , 2024
2

ماجرای عجیب سرقت های میلیونی استاد و دوستانش به سبک یک سریال تلویزیونی در تهران

  • کد خبر : 158374
ماجرای عجیب سرقت های میلیونی استاد و دوستانش به سبک یک سریال تلویزیونی در تهران

به گزارش رکنا، حملات سریالی این باند به منازل در شمال، شمال غرب و شمال شرق پایتخت از اوایل خرداد ماه امسال آغاز شد. سارقان سوار بر خودروی پژو با پلاک تغییر شکل داده شدند. آنها ماشین های خود را در نزدیکی خانه ها پارک می کردند. دو نفر از آنها وارد خانه می شدند […]

به گزارش رکنا، حملات سریالی این باند به منازل در شمال، شمال غرب و شمال شرق پایتخت از اوایل خرداد ماه امسال آغاز شد. سارقان سوار بر خودروی پژو با پلاک تغییر شکل داده شدند. آنها ماشین های خود را در نزدیکی خانه ها پارک می کردند. دو نفر از آنها وارد خانه می شدند و با کمک نفر سوم که بیرون از خانه اوضاع را زیر نظر داشت، نقشه های سرقت نهایی می شد.

زمانی که پلیس از این سرقت ها مطلع شد و تحقیقات را آغاز کرد، ماموران هنگام بررسی دوربین های مداربسته متوجه چیز عجیبی شدند. سارقان در تمام سرقت ها از ماسک مخصوص استفاده می کردند، ماسکی که در یکی از سریال های معروف اسپانیایی به نام Casa de Papel استفاده می شد. اعضای این باند معمولا نیمه های شب با ماسک و لباس مخصوص وارد خانه ها می شدند و شروع به سرقت پول، دلار و طلا می کردند.

خیانت به معلم

سرقت های عجیب این باند در حال افزایش بود و هر چه تحقیقات پیش می رفت بر تعداد شاکیان افزوده می شد. بررسی ها نشان می داد سارقان در بیشتر سرقت های خود حداقل 5 میلیارد تومان پول، دلار، طلا و جواهرات، عتیقه جات، یورو و … سرقت کرده اند. آنها در برخی از سرقت های خود گاوصندوق را بردند.

در حالی که تحقیقات به دستور دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی و دستگیری سارقان حرفه ای ادامه داشت، اتفاق عجیبی رخ داد که منجر به دستگیری اعضای این باند شد. ماجرا از این قرار بود که چند شب پیش یکی از ساکنان ساختمانی در شمال تهران با شنیدن صدای درگیری دو مرد از خواب بیدار شد. صدا از خانه همسایه می آمد. در حالی که همسایه و خانواده اش به مسافرت رفته بودند و در خانه نبودند. همسایه کنجکاو شد و با دقت به صدای مردان غریبه ای که از خانه همسایه می آمدند گوش داد و متوجه شد که آنها دزد هستند. او با پلیس تماس گرفت و دقایقی بعد ماموران وارد شدند و دو سارق متواری را دستگیر کردند. آنها همان لباس و ماسک مورد استفاده در سری Casa de Papel را داشتند.

با دستگیری 2 سارق جوان اسرار باند آنها فاش شد. یکی از سارقان گفت: مدت زیادی است که با هم کار می کنیم. رئیس ما مردی است که به پروفسور معروف است. من و دوستم جمال به دستور معلم وارد خانه ها می شدیم و دزدی می کردیم. امشب وارد خانه شدیم و مقدار زیادی طلا پیدا کردیم. به او گفتم: بیا به استاد بگوییم در خانه چیزی نبود و طلاها را برای خودمان برداریم. به دوستم گفتم چرا باید چنین ریسکی کنیم و معلم سود می برد. اما جمال قبول نکرد و گفت حاضر نیست به استاد خیانت کند. این موضوع باعث درگیری ما شد و همسایه متوجه درگیری ما شد و پلیس را در جریان گذاشت.

پس از اعتراف این دو سارق، ماموران سرکرده باند و فرد راننده را دستگیر کردند و تحقیقات دقیق تری از اعضای این گروه چهار نفره در حال انجام است.

می خواستم قهرمان شوم!

مهرداد متولد 1337 است که پیش از این بارها به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده است. حتی اتهام کلاهبرداری درون زندان نیز در پرونده او دیده می شود. خودش می گوید نابغه است و به همین دلیل به استادی معروف است. شاید به همین دلیل بود که تصمیم گرفت باندی به سبک سریال Casa de Papel تشکیل دهد و شروع به سرقت سریال کند.

مصاحبه با او را بخوانید.

چه زمانی تصمیم به تشکیل باند دزد گرفتید؟

بهار امسال بود که از زندان بیرون آمدم. فکر کنم آخر فروردین بعد از آزادی تصمیم گرفتم کار عجیب و غریبی انجام دهم. می خواستم قهرمان شوم. من علاقه خاصی به سریال های خارجی و پلیسی دارم اما کنجکاو سریال اسپانیایی La casa de papel را دوست دارم و بارها آن را دیده ام. من همیشه با شخصیت استاد حمزاد همذات پنداری می کردم. به خودم گفتم: ای کاش می توانستم آن شخص باشم و قهرمان شوم. حتی گاهی ریش می گذاشتم و عینک می زدم تا صورتم شبیه او شود. اگر عینک نزنم و چون علاقه زیادی به این شخصیت دارم این کار را می کنم. شاید این دلیلی بود که من برای سرقت برنامه ریزی کردم. البته اولین نقشه ام سرقت از یک بانک بزرگ یا صرافی بود که باعث ترسم شد.

چطور می خواستی با دزدی قهرمان بشی؟

سریال خانه کاغذی را ندیده اید؟ همه معلم را دوست دارند. مثل یک قهرمان اما قهرمان جنایت.

چه شد که طرح سرقت از بانک به سرقت منزل تبدیل شد؟

من شخصا چندین بار به بانک های بزرگ سر زدم اما امنیت آنها بسیار بالا بود. من قصد داشتم تونل بسازم اما نشد. بعد رفتم و چند صرافی را تماشا کردم، دوباره متوجه شدم احتمال سرقت کم است و ریسک آن زیاد است. خلاصه من قهرمان بازی شدم. با خودم گفتم که بهترین راه نفوذ به خانه های اشراف است زیرا معمولا مردم در خانه های خود طلا و دلار نگه می دارند.

از دزدی هایت بگو؟

من فقط سفارش می دادم! دو نفر از بچه ها به نام های جمال و مهران که البته به دنور و مسکو معروف بودند (با خنده می گوید: حتی اسم بچه ها را از سریال La casa de papel یا La casa de papel انتخاب کردم) مسئول این سرقت بودند. یکی از بچه ها هم راننده بود و فقط دنور و مسکو را به خانه ها می برد و اوضاع بیرون از خانه را رصد می کرد. دنور و مسکو به خانه‌هایی که قبلاً با بالکن یا خرابکاری شناسایی کرده بودم وارد می‌شدند و پس از سرقت به خانه‌ام برمی‌گشتم. من هم داشتم شروع به جدایی می کردم. همیشه دوستشان داشتم و اگر مشکلی برایشان پیش می آمد نقش ناجی را بازی می کردم و آن را حل می کردم.

اما ظاهرا دو دزد در خانه با هم درگیر شدند و یکی از آنها راضی نبود؟

برخی افراد ناسپاس و ناسپاس هستند. مهم نیست چقدر خوب باشی، آنها دیگر هرگز آن را نخواهند دید. در حالی که من همیشه مسکو را می خواستم!

آیا آنها با شما زندگی می کردند؟

خانه ای از آنها اجاره کرده بودم اما برای اجرای نقشه سرقت به خانه ام آمدند.

چرا روی شما حساب کردند؟

نمی دانم شاید به خاطر جذابیت من است. اگر درس می خواندم مدیر موفقی می شدم.

چقدر مطالعه کردی

تا دیپلم اما من یک نابغه ریاضی هستم. از بچگی عاشق مسائل ریاضی بودم و آنها را به خوبی حل می کردم. همه گفتند فلانی خیلی باهوش است و در آینده موفق خواهد بود. اما من از هوشم در جای درست استفاده نکردم.

آیا پرونده شما نشان می دهد که سابقه دارید؟

من اغلب سابقه نفوذ به خانه ها را دارم. البته در زندان هم کلاهبرداری سیمی کردم. از بیکاری و بی پولی می خواست پول دربیاورد. کم کم زندان رفتن تجربیاتم را بیشتر کرد تا اینکه باندی تشکیل دادم و مردم را دور خودم جمع کردم.

آیا شما هم از مواد مخدر استفاده می کنید؟

گاهی سیگار می کشم و هر بار که مواد مصرف می کنم احساس قدرت می کنم.

در این مدت چند سرقت انجام داده اید؟

از خرداد شروع کردیم تا آذرماه که دستگیر شدیم. در این 6 ماه تمام سرقت ها را در دفترم یادداشت کرده ام. من دفترم را ندارم که بگویم چند سرقت بوده است.

بیشترین پولی که تا به حال به دست آورده اید چه بوده است؟

فکر کنم دوبار بود اولین باری که بچه ها گاوصندوق را از خانه بیرون آوردند. داخلش پر از دلار و یورو بود. فکر می کنم بیش از 10 یا 15 میلیارد تومان ارزش داشت. در مورد بعدی، فکر می کنم بچه ها وارد خانه یک استاد دانشگاه شدند. انگار ارثی گرفته بود و با آن پول طلا و دلار خریده بود. فکر کنم بیشتر از 3 یا 4 کیلو طلا و جواهرات و الماس و دلارهای زیادی بود. تا جایی که یادم می آید این دو مورد بود که بیش از 10 میلیارد برای ما به ارمغان آورد.

تا کی قرار بود به این دزدی ها ادامه دهند؟

مردم مشتاق کار هستند و هیچکس به پول راضی نیست. پول به من قدرت بیشتری می دهد و نمی خواهم جیبم خالی باشد. اما در این شغل دستگیری و زندان اجتناب ناپذیر است. زندگی در زندان بسیار سخت و غیر قابل تحمل است…

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=158374

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.