به گزارش رکنا، 15 بهمن سال گذشته مرد میانسالی با مراجعه به پلیس مدعی شد که سمیرا دختر 38 ساله اش چند ماه است که مفقود شده است.
وی در پاسخ به سوال ماموران که چرا پس از این مدت به پلیس مراجعه کرده است، گفت: در این مدت دنبال شوهرش بودم اما او گفت به مسافرت رفته است، دخترم 10 سال پیش ازدواج کرد. ، و اکنون صاحب یک پسر 7 ساله هستند. شوهرش مدعی شد که دخترم مخفیانه به همراه همسایه اش به نام مهیار به ترکیه رفته است. اما حالا فهمیدم که او دروغ گفته است و گمان می کنم که خودش به دخترم آسیب رسانده است.
ماموران پس از طرح این شکایت، داماد و زیر دستان خانواده را احضار کردند بازجویی قرار دادن. وی با تکرار صحبت هایش به پدر همسرش گفت: چند وقت پیش متوجه شدم سمیرا با مهیار که در طبقه دوم ساختمان ما زندگی می کرد رابطه پنهانی دارد اما به دلیل علاقه ای که به او داشتم چندین بار به او تذکر دادم. بارها اشتباه او را نادیده گرفتم، اما او از اعتماد من سوء استفاده کرد و با همان پسر فرار کرد و من و دخترش را تنها گذاشت و به ترکیه رفت.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که افشین با خود مخالفت کرده است، لذا مجددا و این بار مورد بازجویی قرار گرفت. اعتراف او حرفش را باز کرد و بعد از 3 ماه راز جنایت را فاش کرد و گفت: سمیرا را کشتم و پس از مثله کردنش در دستشویی جسدش را در بیابان های پاکدشت رها کردم.
بعداً ماموران با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد، بقایای جسد سمیرا را کشف کردند. با تکمیل تحقیقات، پرونده به شعبه ششم دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه پدر و مادر از دامادش پرسیدم. انتقام گرفتن این کار را کردند و بعد پدر مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: اگر دخترم مشکل اخلاقی داشت چرا طلاقش نداد، دخترم که خودش به دادگاه رفت و مهریه اش را بخشید تا از شوهرش طلاق بگیرد؟ . این مرد می توانست دخترم را طلاق دهد اما با او ظلم کرد. آدم کشی و او 3 ماه به ما خیانت کرد. سمیرا به خاطر شوخی های شوهرش همیشه از او ناراحت بود و مدام از شب های بیرون رفتن او با دوستانش که در خانه شان مشروب می خوردند گله می کرد و از زندگی اش خسته شده بود.
من به هیچ وجه حاضر نیستم تسلیم شوم و ببخشم، او باید تاوان جنایتی را که مرتکب شده است، بپردازد.
در ادامه قاضی حسن زاده از اولیای دم مقتول خواست تا به خاطر نوه خود از گناه داماد خود بگذرند که پدر مقتول گفت: او 3 ماه با ما بازی کرد، در این مدت در خانه ما زندگی می کرد و با وجود اینکه دید. چقدر غمگین و غمگین بودیم، اما او آن را نخواست.
بنابراین متهم به جایگاه رفت و گفت: اتهامم را قبول دارم. اما من نمی توانستم شرایط را تحمل کنم. من همسرم را دوست داشتم اما او با همسایه ما رابطه داشت. در همان زمان موضوع را به پدر و مادر سمیرا گفتم و با وساطت آنها همسرم را بخشیدم. اما دو روز بعد که به خانه رسیدم دیدم همسر مهیار هم متوجه مشکل شده و تمام شیشه و در خانه ما را با میله بارفیکس شکسته و گفته است که دیگر علاقه ای به زندگی با من ندارد. من هم با همان میله بارفیکس او را کتک زدم و کشتم و در حمام جسدش را مثله کردم و به بیابان های اطراف پاکدشت بردم. باور کنید وقتی جنازه او را در صحرا گذاشتم، سه شب آنجا رفتم و جسدش را زیارت کردم تا آخرین باری که جنازه را ندیدم و به آنجا برنگشتم. من همسرم را دوست داشتم و نمی خواستم او را بکشم.
در پایان جلسه قضات برای صدور حکم وارد دادگاه شدند. همچنین مهیار به اتهام رابطه پنهانی با مقتول پشت درهای بسته محاکمه و به ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد.