به گزارش رکنا، وظیفه ذاتی بانک ها جمع آوری نقدینگی از مردم و هدایت آن به سمت فعالیت های اقتصادی مولد است. بانک مرکزی در عین حال بر عملکرد شبکه بانکی نظارت می کند و سیاست های کلان اقتصادی را در بین بانک ها اجرا می کند.
بنابراین در همه کشورها شبکه بانکی به عنوان موتور محرکه اقتصاد عمل می کند و رفتار مطلوب آن نقش اساسی در توسعه اقتصادی کشور دارد. در ایران به دلیل نوظهور بودن بازار سرمایه، تامین مالی معمولا بر عهده بانک هاست و توسعه اقتصادی کشور بدون مشارکت و نقش مثبت شبکه بانکی امکان پذیر نیست.
بیش از 5 سال پیش و پس از مشاهده رفتارهای خودسرانه بانک ها، مدیریت در دیدار هیئت دولت با آنها در 16 شهریور ماه 1396 به شدت از عملکرد بانک ها انتقاد کرد و در مورد حاکمیت شرکتی بانک ها گفت: بانک ها اشتباه می کنند!»
در 14 سپتامبر 2017، نویسنده مقاله ای با عنوان “چرا بانک ها اشتباه می کنند؟” در روزنامه جهان اختاز و به تحلیل اقدامات فراقانونی بانک ها و نقش مخرب آنها در اقتصاد ملی پرداخته است. اکنون پس از بیش از 5 سال تذکرات شدید رهبران و مخالفت صریح با مالکیت بانک ها، شاهد هستیم که رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور رسماً اعلام می کند پنج بانک در صدر فهرست مالکان خانه های خالی از سکنه قرار دارند. واحدها جالبتر اینکه بانک مسکن با مالکیت 8000 واحد مسکونی در رتبه اول قرار گرفت. مطمئناً در هیچ جای دنیا نمی توانید چیزی مانند اینکه دولت برای کمک به مردم مسکن بانکی راه اندازی کند و به آن بانک مسکن می گویند، اما در عمل این بانک دقیقاً در جهت مخالف حرکت می کند و در همگام سازی با بانک های دیگر: بانک ها برای گشت و گذار و سوء استفاده از انتظارات تورمی با عدم فروش یا اجاره واحد، خانه ها را احتکار می کنند!
البته بانک مسکن در صدر جدول بوده و 4 بانک دیگر در یک رقابت گردن و گردن مقام های دوم تا پنجم را به خود اختصاص داده اند. بد نیست بدانید رتبه ششم متعلق به بیمه ایران است و حالا ملت باید به پرتقال فروش نگاه کنند تا از او بپرسند چرا بیمه ایران باید 187 خانه خالی داشته باشد؟
دبیر کارگروه عمران و شهرسازی مرکز پژوهش های مجلس نیز در رادیو اعلام کرد که 17 بانک در مجموع 78 شرکت ساختمانی فعال دارند و 37 میلیون مترمربع ملک گران قیمت دارند.
وی ادامه داد: یک بانک 4 برابر سرمایه خود در بخش ساختمان سرمایه گذاری کرده است، در حالی که طبق مقررات بانک مرکزی حداکثر می تواند 20 درصد سرمایه خود را به این بخش اختصاص دهد که به معنای انحراف 2000 درصدی است. آفرین به نظارت بانک مرکزی!
در شرایطی که شبکه بانکی کشور به جای تحویل پول های جمع آوری شده در قالب تسهیلات به بخش فعال اقتصاد، مستقیم و فعالانه وارد بازار سفته بازی و دلالی می شود. چگونه می توان انتظار داشت که اقتصاد کشور توسعه یابد؟
یقینا اولویت بندی تولید، تدوین برنامه پنج ساله توسعه توسط دولت و تصویب آن در مجلس هیچ تاثیری نخواهد داشت و تنها نتیجه آن تداوم انقباض اقتصاد ملی نسبت به کشورهای منطقه و زیان دهی کشور خواهد بود. موقعیت در اقتصاد جهانی البته این روند از سال ها قبل آغاز شده و به جایی رسیده است که با وجود داشتن تقریباً 1 درصد جمعیت و مساحت زمین، 9 درصد از منابع نفتی و 17 درصد از منابع گازی جهان، سهم کشورمان از جهان است. اقتصاد 0.33% و در تجارت جهانی 0.27% است! بیا بریم.
چند سال پیش، یکی از بانک های تجاری بریتانیا مالکیت تعداد قابل توجهی از شعب خود را فروخت و همان املاک را به مدت 20 سال اجاره کرد. این اقدام منطقی بود زیرا بخشی از سرمایه بلوکه شده بانک به اقتصاد سرازیر می شد و در توسعه کشور استفاده می شد. متأسفانه بانک مرکزی ما به دلیل ناتوانی به شیری بی یال و دم تبدیل شده است و املاکش به ساختمان شیشه ای مجللش در بلوار میرداماد محدود شده است. از این منظر، در واقع بانک مرکزی همان مسیر بانکهای تجاری را طی کرده و به جایی رسیده است که اگر بانک مرکزی تعطیل شود، ساختمان مرکزی آن فروخته میشود و پول آن به عنوان سرمایه در گردش موجود میشود. به واحدهای تولیدی فعال در بخش خصوصی. قطعا به نفع کشور و ملت خواهد بود!
البته چنین اقدامی تنها در شرایطی قابل انجام است که هدف توسعه اقتصادی کشور و افزایش رفاه ملت باشد نه حفظ منافع و ادامه رانت خواری یک اقلیت.
به طور خلاصه، ویژگی اصلی شبکه بانکی کشور در شرایط کنونی رانت و فساد است که حاصل تلفیق ناپذیر ثروت و قدرت است. نتیجه درهم تنیدگی اقتصاد و سیاست این است که خدمات بانکی تنها به بخشهایی از اقتصاد کشور سرازیر می شود که منافع اقتصادی و سیاسی تصمیم گیرندگان را تضمین می کند و در شرایطی است که حتی پس از پایان دوره زندگی و تسلط دولت در دولت با سیاست سیاسی کاملاً متفاوت، مدیران بانکها از بانکی به بانک دیگر رفتهاند تا به هدر دادن منابع خود ادامه دهند.
واقعیت این است که در حال حاضر شبکه بانکی، به ویژه بانک های به اصطلاح خصوصی، چیزی جز بانک و خصوصی هستند. همه آنها به نوعی با مراکز قدرت در ارتباط هستند و در واقع نفوذ آنها بیشتر از بانک مرکزی است که قرار است بر عملکرد آنها نظارت داشته باشد. بانک مرکزی به جای تمرکز بر نقش ذاتی خود که اجرای سیاست های پولی صحیح و دقیق برای دستیابی به توسعه پایدار است، ناظر است و ماموریت اصلی مدیران آن اجرای دستورات دولت برای پوشش کسری بودجه و حفظ فرض است. .
عدم توانایی بانک مرکزی در نظارت بر عملکرد شبکه بانکی باعث شده تا بانک ها به زندگی خصوصی صاحبان قدرت تبدیل شوند و نتیجه آن این است که بخش قابل توجهی از منابع مالی به شرکت هایی مانند اصلی کشور اختصاص یابد. خودروسازان که عملاً قابل باز شدن نیستند. پرداخت می شود یا به شرکت ها و مؤسساتی داده می شود که از ابتدا نباید بازگردانده می شدند!
انصافا در شرایط فعلی شبکه بانکی کشور به گونه ای است که پس از گذشت چندین سال همچنان مشغول اشتباه است و هیچ نقشی در توسعه اقتصادی کشور ندارد. از سوی دیگر شرایط برخی از آنها بحرانی شده و بیم آن می رود که شاهد پدیده ای مشابه بحران مالی 2007 در غرب باشیم. مشکل اینجاست که اقتصاد شکننده ایران به دلیل کسری بودجه زیاد، تورم شدید مزمن و عدم رشد اقتصادی کافی، قدرت مقابله با چنین بحرانی را نخواهد داشت و اگر اعتماد ملت از بانک ها برداشته شود و شروع به برداشت سپرده های آنها شود. آنگاه بانک شبکه A یک شبه فرو می ریزد و دشمنان کشور به آرزوی خود می رسند.
هاشم اورعی – استاد دانشگاه صنعتی شریف