استثنائات مذکور در این بند در لایحه دولت وجود نداشت و بعداً توسط کمیسیون تلفیق مجلس اضافه شد.
معافیت رسمی برخی نهادها از هماهنگی با وزارت امور خارجه در حوزه سیاست خارجی در واقع توسعه نوعی سلطنت قبیله ای است. می دانیم که تمایل به عمل به تنهایی و اجتناب از هماهنگی ریشه در نهادهای موجود دارد. حال اگر به این میل شکل قانونی داده شود، مشخص می شود که مشکل چه ابعاد جدیدی می تواند پیدا کند.
همچنین مشخص است که استدلال برخی افراد مبنی بر اینکه وزارت اطلاعات و سازمان انرژی اتمی زیرمجموعه دولت هستند و از طریق دولت هماهنگ خواهند شد، چقدر غیرعملی است. هماهنگی تنها به سیاستهای کلان در داخل محدود نمیشود، بلکه هماهنگی در امور اجرایی در داخل و بهویژه خارج از کشور مهمترین وجه موضوع است.
در ایران از زمان تأسیس وزارت امور خارجه و همچنین در همه کشورها، روال معمول، منطقی و قانونی این است که نمایندگان کلیه نهادهای ملی و لشکری در کشور میزبان فعالیت های خود را با سفیر هماهنگ می کنند. اولین نماینده کشور اکنون مفاد بند الف این لایحه ناهماهنگی سفارتخانه های ایران در خارج از کشور را وارد مرحله جدیدی می کند. ضمناً مغایرت آشکار با مفاد قانون شرح وظایف وزارت امور خارجه مصوب 30 فروردین 1364 به ویژه مواد 3 و 9 آن است.
هرگونه اقدام هر نهاد مرتبط با سیاست خارجی باید دارای اضافات تبیینی- تبلیغی، دیپلماتیک، سیاسی و حقوقی لازم باشد. اموری که هم در صلاحیت وزارت امور خارجه و هم در صلاحیت این وزارتخانه است. عدم هماهنگی با وزارت امور خارجه قبل از اینکه برای این وزارتخانه مشکل ساز شود برای سایر نهادها و کل کشور و مردم مشکل ساز است.
در تمامی دولت های مدرن، بر اساس منطق حکمرانی خوب و اصل وحدت رویه های اجرایی، همه نهادهای ملی موظف به هماهنگی با وزارت امور خارجه در اقدامات خارجی خود هستند. حتی دولتهایی که با پراکندگی و تحزب داخلی مواجه هستند نیز میدانند که به دلیل رویارویی با بازیگران خارجی و نیاز به سیاست منسجم باید در روابط خارجی حداکثر هماهنگی را بین خود داشته باشند.
اگرچه در برخی کشورها ممکن است بین نهادهای مربوطه سیاست خارجی ناهماهنگی وجود داشته باشد، اما در هیچ کشوری هیچ نهادی که در خارج از کشور فعالیت داشته باشد، به طور رسمی و علنی از هماهنگی با وزارت امور خارجه مستثنی نبوده است. در همه دولت های مدرن، وزارت امور خارجه جبهه دولت با دنیای خارج و نهادی است که مسئول تماس و تعامل در همه زمینه ها با کشورهای دیگر است.
حفظ منافع و امنیت ملی مهمترین وظیفه وزارت امور خارجه است و از این حیث مسائل امنیتی و اطلاعاتی بالاتر از سایر مسائل است. علاوه بر این، در منطقه ای که بر خلاف سایر نقاط جهان، متاسفانه مسائل نظامی، امنیتی و اطلاعاتی همچنان در اولویت قرار دارند، این موضوعات بیش از موارد دیگر اهمیت دارند. در مورد خاص کشور ما بیش از 20 سال است که موضوع هستهای و تحریمها و تهدیدات مرتبط با آن بیشترین تأثیر را بر تعاملات ایران با سایر مناطق جهان و تمامی روابط دیپلماتیک، اقتصادی، فرهنگی و غیره داشته است. بسیار متاثر از این مشکل
در چنین شرایطی، کنار گذاشتن نهادهای ملی ذیربط از هماهنگی با وزارت امور خارجه، مشکل مضاعف ایجاد می کند. ایران کشوری نیست که مانند اکثر کشورهای دیگر، عمدتاً بر توسعه اقتصادی-فرهنگی و همکاری با جهان خارج تمرکز داشته باشد. بنابراین مشکلات پیش روی ایران عمدتاً مربوط به امنیت است. از جمله اینکه در همین اصل 100، بدون ذکر منافع ملی، وزارت امور خارجه موظف به «مبارزه با استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی، حمایت از مظلومان و حمایت از فلسطین… و تثبیت و تقویت اقتدار مقاومت است. محور» و همچنین «مدیریت بحرانها و درگیریهای منطقهای و مقابله با خشونت و تروریسم». وظایفی که طبیعتاً جنبه اطلاعاتی و امنیتی بر آن حاکم است و انجام این وظایف توسط وزارت امور خارجه مستلزم هماهنگی و همکاری با نهادهای ذیربط است.
علاوه بر این، وزارت امور خارجه مجبور به تلاش برای «لغو تحریم های ظالمانه» شده است که طبیعتاً مستلزم هماهنگی نزدیک با سازمان انرژی اتمی است. در چنین شرایطی معافیت نهادهای ذیربط از هماهنگی با وزارت امور خارجه ممکن است این وزارتخانه را به چرخ پنجم تبدیل کند. مشکل مضاعف این است که در سایر کشورها فقط وزارت امور خارجه مسئولیت تمام امور مربوط به سیاست خارجی را بر عهده دارد و برخی از مسائل تخصصی و فنی تنها با رهبری و راهنمایی وزارت امور خارجه و نهادهای دیگر انجام می شود. ; بنابراین نهادهای مذکور که از هماهنگی با وزارت امور خارجه مستثنی هستند، نمیتوانند مستقیماً با همتایان خود در سایر کشورها درباره موضوعات مربوطه مذاکره کنند.
به علاوه، در شرایطی که حتی وزارت امور خارجه کشورمان به دلایلی که ما میدانیم، از توان دیپلماتیک ایدهآل برخوردار نیست، چگونه میتوان انتظار داشت که نهادهای دیگر نیز چنین تواناییهایی داشته باشند و بتوانند از منافع ملی در برابر طرفهای خارجی حمایت کنند؟ مشکل دیگر بند الف ماده 100 این است که اعتبار وزارت امور خارجه را که باید به عنوان نماینده تام الاختیار نظام در نزد جهانیان شناخته شود، لطمه جدی وارد می کند. با وجود این مصوبه، چرا کشورهای دیگر باید اعتبار بدهند و با وزارت امور خارجه همکاری کنند که لازم نیست در مهم ترین و اساسی ترین مسائل با آن هماهنگی کند؟ عجیبتر این است که این اقدام در شرایطی صورت گرفته است که ظاهراً وزارت خارجه کنونی از هر لحاظ دارای تأییدیه مجلس موجود است. در نتیجه، مشخص نیست که چنین قطعنامه ای قرار است چه نوع پیامی را به مدیریت داخلی و خارجی برساند.
23302