مصاحبه شما آزادید نام ببرید مصاحبه یک مرد ایرانی با 3 همسر اخیرا در فضای مجازی دست به دست شده است. در این مصاحبه مرد می گوید خیلی خوشحال است و من عاشق این هستم که 3 بار ازدواج کرده است. پول در زندگی من بسیار مهم است. کمک کرد اما چندان مهم نیست!
تعدد زوجات در کشور ما همیشه موضوعی بحث برانگیز بوده است. در این میان کسانی هستند که داشتن چند زن را حق طبیعی مرد می دانند و آن را یکی از راه حل های مشکل ازدواج می دانند. اما واقعا زنان در مورد این موضوع چه احساسی دارند؟ آیا ممکن است یک زن با وجود اینکه هوو در زندگی اش است احساس خوشبختی کند؟ برای دانستن پاسخ این سوالات کافیست این مصاحبه را بخوانید. مصاحبه با دو نفر از هوو که به دلیل شرایط خاص ترجیح دادم از اسم مستعار برایشان استفاده کنم.
اول حرف زن اول را شنیدم که در کمال تعجب تصمیم گرفت برای شوهرش زن دومی پیدا کند بدون اینکه عیب و ایرادی داشته باشد. سپس سخنان همسر دوم را خواندیم که چگونه هووی را به عنوان بهترین دوست خود پذیرفت. گفتگوی فردا با این دو عاشق را در زیر می خوانید: هوس: بعد از ازدواج متوجه شدم همسرم به چند همسری گرایش دارد.
همسر اول که 36 سال سن دارد و دارای مدرک معارف اسلامی و فوق لیسانس تفسیر است، درباره ازدواج خود با همسرش می گوید: 20 ساله بودم که ازدواج کردم، شخصی ما را به شوهرم معرفی کرد و او به همسرم آمد. با خانواده اش به خانه ما آمد و من بعد از جلسات متعدد، رفت و آمد و مشورت با پدر و مادرم آن را انتخاب کردم.
در جلسات خواستگاری به او علاقه مند شدم و در واقع تصمیم نهایی با من بود. روزی که ازدواج کردیم، او را نسبتاً می شناختم، اما بعد از ازدواج این شناخت بیشتر شد. از همان ابتدای ازدواج متوجه شدم که آنها به چند همسری گرایش دارند.
میل: من اصلا احساس خوشبختی نمی کنم.
آرزو برایم تعریف می کند که چگونه زندگی مشترک خوبی دارند: «ما 16 سال است که با هم هستیم اما او 5 سال است که زن دوم دارد و هر روز برای ناهار به خانه من می آید و پیش من و دو فرزندم است. اصلاً احساس خوشبختی نکن. کدام زن از این نوع زندگی راضی است و احساس خوشبختی می کند؟»
آرزو: برای اینکه همسرم با هیچ زنی نرود، برایش زن گرفتم.
وقتی از آرزو در مورد تصمیمش برای آوردن هوو پرسیدم، او از وضعیت عجیبی که در آن گیر کرده بود به من گفت. البته زمانی که با هم ازدواج کردیم، او یک زن عادی هم داشت.
برای اینکه او با هیچ زنی نباشد و چون خسته بود به من گفته بود زن دوم پیدا کنم، تصمیم گرفتم برایش زن پیدا کنم. یادم هست یک روز تابستانی طولانی بود، من در خانه تنها بودم و بچه ها در خانه پدرم در تهران بودند و همسرم خانمی را به خانه آورد و گفت: «بیا بیرون». فکرش را بکنید، در گرمای مرداد ماه قم، جایی جز حرم نبود.
همسرم می توانست از نظر مالی دو زن را حمایت کند. مخصوصاً برای اینکه به بیماری های مقاربتی مبتلا نشود، برایش زن گرفتم تا سالم باشم.» آرزو آهی کشید و درباره سختی های تصمیمش گفت: «خیلی سخت بود. یک سال طول کشید تا با خودم کنار بیایم و بتوانم به او بگویم که می خواهم برایت زن بگیرم. سپس برای پیدا کردن کسی که مطمئن بود مشکلتر بود. آن سال وقتی داشتم خودم را متقاعد می کردم که با او ازدواج کنم یا زن دوم بگیرم، تمام موهایم سفید شد. من از نظر عاطفی بسیار آشفته بودم.»
آرزو: هویم من را بیشتر از همسرم دوست دارد
از این مادر در مورد هاویش و نحوه کنار آمدن با او می پرسم: “هوی من یکی از همکلاسی های ما در دانشگاه بود. او دختر خوبی بود. برای من خیلی سخت بود که او را به این ازدواج متقاعد کنم. خوشحالم که دوستم از دانشگاه تبدیل به هووی من شده است و او مرا حتی بیشتر از همسرم دوست دارد.
آرزو: آیا ممکن است مرد هر دو زن خود را به یک اندازه دوست داشته باشد؟
وقتی از آرزو در مورد رفتار همسرش با همسرش پرسیدم، او از بی مهری در زندگی مشترکشان گلایه کرد: «همسرم از نظر مالی از هر دوی ما یکسان حمایت می کند. اما عشق؟ آیا عشق می تواند برای دو نفر یکسان باشد؟
در نظر بگیرید که او بیشتر شبانه روز با همسر دومش زندگی می کند. در این 5 سال حتی یک شب هم به خانه من نیامده است. البته زن دومی هم نداشت، با خانم های دیگر بود. برایم مهم نبود. سالهاست که آنها را دوست ندارم.
آرزو: من در این زندگی فقط برای بچه هایم ماندم
از آرزوی سنگدل پرسیدم که چرا به جای ازدواج از شوهرش طلاق نمی گیرد: متاسفانه من خیلی زود بچه دار شدم و به خاطر بچه هایم در این زندگی ماندم. منصفانه نبود که آنها را اذیت کنم.
البته الان بچه ها اصرار به جدایی من دارند اما من به دلیل ازدواج و آینده فرزندانم نمی توانم این کار را انجام دهم. من یک دختر و یک پسر دارم. دخترم 14 ساله و پسرم 13 ساله است. هر دو به پدر نیاز دارند. نمیخواهم چند ساعتی را که پدرشان هر روز به آنها سر میزند، از بین ببرم.»
آرزو: نمیخواهم هوویم از غم من مطلع شود تا زندگیاش تباه شود.
آرزو در مورد اینکه آیا تا به حال بین او و همسرش مشکلی پیش آمده است یا خیر، می گوید: “هیچ وقت مشکلی بین ما وجود نداشت. راستش من هرگز خانه او نبودم. اما او قبل از ازدواج به خانه من آمده بود. .
در این 5 سال تقریباً سالی 3 یا 4 بار به خانه من آمده است. هیچ وقت ناراحتی ام را ابراز نمی کنم تا زندگی دوستم خراب نشود و تصمیم به جدایی نگیرد. آنها یک پسر دارند و ممکن است مثل من با من رفتار نکنند، تکلیف پسرشان چه می شود؟ من باید خیلی مراقب باشم. مخصوصا که خودم انتخابش کردم. “ما هر دو همدیگر را دوست داریم.”
همسر اول: فرزندانم مخالف ازدواج دوم پدرشان بودند
وقتی از او پرسیدم که آیا بچهها از همسر دوم زندگی پدرشان خبر دارند یا خیر، به من گفت: بچهها ماجرا را از ابتدا میدانستند. صحبتهای من و پدرشان را میشنیدند. دخترم خیلی مخالف بود. او صحبت میکند. کمتر با پدرش و به طور کلی هر دو پسر با پدرشان رابطه کمی دارند، اما من آنها را متقاعد کردم که او پدر شماست و باید به او احترام بگذارید.
آرزو: بهترین کاری که کردم این بود که شوهرم زن دوم گرفت
وقتی از آرزو بعد از 16 سال زندگی مشترک پرسیدم که آیا می تواند به گذشته برگردد و همچنان با همسرش ازدواج کند، گفت: “اگر می دانستم آینده زندگی من اینگونه خواهد بود، مطمئناً نداشتم. انجامش داد.” “اما اگر بهتر نمی دانستم، قطعاً همسر او می شدم. بله، اگر به گذشته برگردیم، باز هم برای شوهرم زن دوم می گیرم. زیرا این بهترین بود.”
میل: دیگران بد فکر می کنند. وقتی برای همسرم زن گرفتم مشکل یا مشکلی داشتم.
در پایان گفت و گویمان از او درباره جامعه و نظر دیگران درباره آرزوی آرزو پرسیدم که او داوطلبانه به آرزویش رسید.
خانواده من شش ماه این داستان را نشنیدند و فکر کردند شوهرم برای یک مأموریت کاری رفته است. سپس دخترم با گریه به پدرم گفت و پدرم از من تقاضای طلاق کرد، اما وقتی دلایل مرا شنید قانع شد. درک زندگی و کاری که انجام دادم برای جامعه قابل هضم نیست. بیشتر بر این باورند که احتمالاً مشکل یا مشکلی داشتم که مرا مجبور به انجام این کار کرد. درست است که باید این کار را می کردم، اما مشکلی نداشتم.