روزنامه اعتماد:
بنابراین، محکوم کردن جنگ، صرف نظر از زمینه ها و عوامل ایجاد کننده و تشدید کننده آن، دردی را دوا نمی کند و ممکن است منجر به انحراف از درک حقیقت جنگ و تلاش برای جلوگیری از آن شود. جنگ بخشی از واقعیت سیاست بین المللی است. حرکت به سوی جهانی عاری از جنگ یک رویا است، رویایی دست نیافتنی، اما تلاش برای کاهش و تا حدی جلوگیری از آن معقول است.
عباس عبدی در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: در شرایطی که جنگ وحشتناکی در جریان است و در چهار دهه اخیر جنگ های کوچک و بزرگ، کوتاه و بلندمدت در این منطقه رخ داده است، نوشتن این یادداشت می تواند این باشد. بد سلیقه در نظر گرفته شده است، اما اگر آن را تا آخر بخوانیم، ممکن است دیدگاه ما کمی تغییر کند. مشکل اینجاست که تمایلات صلح طلبانه در رسانه ها و محیط مجازی به وضوح قابل مشاهده است. این یک گرایش انسانی و اخلاقی است، به ویژه در شرایطی که می توان جنگ را مستقیماً مشاهده کرد و تأثیرات وحشتناک آن را مستقیماً از خانه مشاهده کرد. وقتی جوانان، زنان، کودکان، سالمندان، زیرساخت ها و زندگی مادی مردمی از بین می رود، جز لعن و نفرین به علل و عوامل تشدید کننده نمی توان گفت. در این چارچوب جملات صلح طلبانه زیبایی نیز منتشر می شود که کم و بیش درست است. هر کس وضعیت زندگی مردم، کودکان و اجساد جنگ زده را ببیند، بدون شک از جنگ متنفر خواهد شد. به خصوص افرادی که جنگ را تجربه کرده اند. اما در مواجهه با این واقعیت های جنگ، آیا از خود پرسیده ایم که چرا جنگ بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ بشر بوده است؟ حتی از زمانی که جهان علیه جنگ به معنای دقیق کلمه روی آورد و خطرات جنگ هسته ای حیات روی زمین را تهدید کرد، سعی کرد محدودیت های جدی برای جلوگیری از جنگ اعمال کند. کافی است به جنگهای بزرگ صد سال اخیر، جنگهای جهانی اول و دوم، فلسطین (چند جنگ)، کره، ویتنام، افغانستان، عراق (چند بار)، اوکراین، جنگهای هند و پاکستان توجه کنیم. یمن، بالکان و جنگهای آفریقا که همراه با دهها جنگ داخلی کوچک و بزرگ در آفریقا، آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین قرن گذشته را به یکی از خونینترین قرنهای تاریخ تبدیل کرده است. چرا در زمانی که مردم بیش از هر زمان دیگری خواهان صلح هستند، جنگ به روشی رایج برای حل اختلافات تبدیل شده است؟ آیا با مخالفت نمادین و لعن بانیان و عوامل جنگ و شکایت از آثار آن جنگ خاتمه می یابد؟ پاسخ این است که این نوع مخالفت با جنگ ضروری است، اما مکمل رویکرد واقع گرایانه هستند و جایگزین نیستند، زیرا در واقعیت جنگ به دلایل متعددی اجتناب ناپذیر است.
اما باید تلاش کرد که این امر کمتر اتفاق بیفتد یا اگر اتفاق افتاد زودتر به پایان برسد و طرفین به صلحی پایدار برسند و در هر صورت باید قوانین و اصول اولیه جنگ رعایت شود.
مبانی عینی جنگ چند چیز است; اول، تضاد منافع. دوم، تغییرات جمعیتی، فنی، اقتصادی و فرهنگی که توازن قوا را تغییر می دهد. سوم، فقدان یک مرجع جهانی بی طرف و قدرتمند برای داوری اختلافات بر اساس قواعد موضوع. البته این گونه اصول و قواعد در سطح جهانی که در عین حال موردی است و مرجعی مقتدر و ذیصلاح بر اساس آن قضاوت می کند، شفافیت و وضوحی وجود ندارد. پس از جنگ جهانی دوم و ایجاد سازمان ملل، قرار بود این سازمان و شورای امنیت در رأس آن نقشی را ایفا کنند. از یک سو با گفتگو و کمک به کشورها برای حل مسالمت آمیز اختلافات، توقف جنگ و از سوی دیگر، شورای امنیت باید با بی طرفی و عدالت از جنگ جلوگیری کند یا کوتاه کند. اما واقعیت نظام جهانی و نظام دوقطبی قوی تر از آن بود که بر اساس منشور سازمان ملل متحد و شورای امنیت برچیده شود. از ابتدای تاریخ، با به رسمیت شناختن اسرائیل و سپس جنگ کره و استفاده از حق وتو، شورای امنیت به عرصه سیاست و حتی جنگ تبدیل شد. الان هم وضعیت به همین منوال است. حتی در جنگ اخیر کشورهای غربی قطعنامه آتش بس را وتو کردند. بنابراین، در عمل، مرجع جهانی مجاز برای حل و فصل اختلافات شکست خورد. اگرچه اگر سازمان ملل نبود وضعیت بدتر می شد، اما هنوز راه زیادی تا رسیدن به وضعیت ایده آل باقی مانده است. شاید بیشتر باشد.
بنابراین، محکوم کردن جنگ، صرف نظر از زمینه ها و عوامل ایجاد کننده و تشدید کننده آن، دردی را دوا نمی کند و ممکن است منجر به انحراف از درک حقیقت جنگ و تلاش برای جلوگیری از آن شود. جنگ بخشی از واقعیت سیاست بین المللی است. حرکت به سوی جهانی عاری از جنگ یک رویا است، رویایی دست نیافتنی، اما تلاش برای کاهش و تا حدی جلوگیری از آن معقول است. هدف جهان بدون جنگ با هدف ایجاد زبانی میانجی که اسپرانتو نامیده می شد همزمان بود. زمانی تب یادگیری اسپرانتو بسیار بالا بود. شاید ایده زیبایی بود. بنابراین، در عصر صلح طلبی; یونسکو نیز آن زبان را به رسمیت شناخت و آموزش آن را به همه توصیه کرد. تصور کنید دنیایی داشتیم که همه بتوانند با هم صحبت کنند و ارتباط برقرار کنند، اما نتیجه چه بود؟ امروزه افراد کمی این زبان را می دانند و به نظر می رسد اسپرانتو فراموش شده است.
بخش
خواننده سایت،
فقط اخبار رسانه های رسمی کشور را منعکس می کند.