به گزارش رکنا، دو خواهر 17 و 10 ساله سارا و زهرا در حالی که صورتشان با بانداژ سفید پوشانده شده بود وارد اتاق شدند. راستش را بخواهید، ابتدا فکر میکردم مورد آزار قرار گرفتهاند، اما وقتی با آنها نشستم، قضاوت فوری بود، ماجرا را برایشان تعریف کردم و آنها داستان دیگری را برایم تعریف کردند.
سارا در حالی که صورت سوزان او بسیار تعجب کرد و درباره ماجرا توضیح داد و گفت: از زمانی که یادم می آید، پدر و مادرم مدام در خانه سر هر چیزی که فکرش را بکنید با هم دعوا می کردند، گاهی پدرم آنقدر عصبانی می شد که اشیاء خانه را می شکست و بعد از آن. بعد از چند ساعت دوباره آنها را کنار هم گذاشت، از شکستن ساعت روی دیوار گرفته تا شکستن بشقاب ها و ظروف، هر چیزی را که در دسترسش بود پرت کرد، حتی در این پرتاب ها. رو به رو که دوباره بپوشم.آسیب دیده شدن.هر روز و شب در خانه جنگ اعصاب بود.صدای فحش های پدرم گاهی به خیابان میومد.در همین حال من و زهرا از ترس گوشه ای نشسته بودیم. هر دو از این وضعیت خسته شده بودیم تا اینکه یک روز تصمیم گرفتیم از خانه فرار کنیم.
شب بود، من و خواهرم از خانه فرار کردیم و چمدان هایمان را برداشتیم، جایی برای فرار نداشتیم و در تاریکی شب بی هدف راه می رفتیم که با زنی آشنا شدیم، برای تامین مخارج زندگی باید کار کنی. شب بعد ما را به خارج از شهر به یک کارگاه لباس برد. خیلی کثیف بود و بچه ای آنجا زندگی می کرد. زن آن بچه را به ما سپرد و به کارگاه رفت. خیلی جای عجیبی بود. قرار بود پشت انباری کارگاه بخوابیم که متوجه شدیم در بسته است و خواب را از چشمانمان ربود. قفل شده بود. با سختی زیاد بالاخره قفل در را در حالی که سوختیم شکستیم. محل کارآگاه آنقدر دور بود که هیچ کمکی نبود تا اینکه فردی در کنار جاده با مشاهده آتش با آتش نشانی و اورژانس تماس گرفت.
نگاه تخصصی
فتانه ورمزیار کارشناس روانشناسی کودک و نوجوان در تحلیل این مورد می گوید:
محیط خانه و خانواده امن ترین مکان و امن ترین افراد برای اعضای آن است که گاهی اوقات این امنیت به دلایلی مانند: مشاجره و درگیری والدین، مشکلات اقتصادی، مشکلات و اختلالات فکری و روانی فرد یا سایر اعضای خانواده به دلیل پوچی عاطفی، تعامل مثبت کلی با کودکان و نوجوانان، نوع تربیت و دلایل دیگری که ممکن است بسته به تفاوت های فرهنگی و خانوادگی متفاوت باشد، در معرض خطر هستند. با ارائه آن سعی می کنند امنیت از دست رفته را دوباره به دست آورند.
این تلاش می تواند با تلاش و انگیزه با توجه به میزان توانایی، بلوغ عاطفی، بلوغ فکری و اعتماد به نفس فرد در همان محیط خانواده برای ادامه مسیر رشد و تکامل خود محقق شود، اما مشکل اینجاست که گاهی آن فرد او ضعیف است. شخص در چنین شرایطی تصمیمی تکانشی و احساسی می گیرد که باعث آسیب به خود و دیگران می شود. مورد نوجوانان و کودکان حضور دارند.
در این دوره سنی مادر به دلیل مشکلات روحی و روانی، بر مدیریت رفتار و عواطف خود مسلط نشده است، هیچ نوع بازداری عاطفی را نیاموخته است، معنای آرامش، طعم مهربانی، لذت بردن را تجربه نکرده است. یک آغوش بی خطر، گرمای دست های مهربان، صدایی دوست داشتنی و محترمانه.
از سوی دیگر، تجربه اندک در روابط اجتماعی و عدم شناخت آسیبهای موجود در جامعه، باعث میشود تا برای دستیابی به این خلأ، هزینههای زیادی بپردازند. روزها را در خانه ای می گذرانند که حتی صاحب آن را هم نمی شناسند، در کارگاهی که زیبایی خود را فدای رویایی امن می کنند.