افزونه پارسی دیت را نصب کنید Tuesday, 24 September , 2024
0

یک ساواکی از اعدام نجات یافت/ اگر به چنگال خلخال افتاده بود تا حالا هفت کفن پوسیده بود!

  • کد خبر : 374508
یک ساواکی از اعدام نجات یافت/ اگر به چنگال خلخال افتاده بود تا حالا هفت کفن پوسیده بود!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که امام خمینی (ره) هنوز به ایران نرفته بودند، التهابات سیاسی در کشور شدت گرفته بود. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز انقلاب اسلامی، سید محمد خامنه ای در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد؛ وی به آن […]

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که امام خمینی (ره) هنوز به ایران نرفته بودند، التهابات سیاسی در کشور شدت گرفته بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز انقلاب اسلامی، سید محمد خامنه ای در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد؛ وی به آن روزها و برخی تندروی ها اشاره کرد و با تاکید بر اینکه به تازگی از تبعید بازگشته است، داستان فردی را تعریف کرد که انقلابیون قصد اعدام او را داشتند. اما در نهایت این فرد زنده می ماند و بعد از انقلاب خود را وقف رانندگی و شاگردی می کند.

متن کامل این گزارش را می‌توانید بخوانید:

یکی از اتاق های منزل ما که بعدها امام در آن زندگی می کردند، کاملاً در اختیار انقلاب بود و از ما و خانواده جدا شده بود. یک روز که در خانه نشسته بودم و مردم رفت و آمد می کردند، ناگهان شخصی وارد شد و گفت: یکی از ساواکی هایی که انقلابیون را شکنجه می کرد و می کشت، توسط بچه ها شناسایی و دستگیر شد و الان در پل حجتیه است. . بچه ها انقلابی هستند و اگر فوراً در این مورد تصمیمی گرفته نشود، بعید نیست بچه ها صرف نظر از جنبه های مذهبی قضیه، آن را از بین ببرند.» گفتم: «باید آن را به فلان جا ببرید و آن را به کسی که می‌خواستم بگذارم، تا بتوانم تصمیم بگیرم در این مدت چه کار کنم.”

ساعتی بعد به او اطلاع دادند که او را به محل برنامه ریزی شده برده اند و منتظر دستور هستند. گفتم: با توجه به اینکه شخص مورد نظر به عنوان شکنجه گر شناخته می شود، فکر نمی کنم کشتن او اشکالی داشته باشد؛ به دلیل رتبه ای که دارم جرأت قتل را ندارم، اجازه دهید با علما مشورت کنم. سپس سریع به جلسه جامعه مدرسین که در همان روز در منزل آیت الله امینی واقع در خیابان ناصر تشکیل شده بود رفتم و بحث عادی جلسه را قطع کردم و اجازه طرح یک سوال فوری را گرفتم. سپس گفتم: سروان محمدی در جلسه دادگاه از خود دفاع کرد و مدعی شد که هرگز به کسی تعرض نکرده و نکشته است.

از سوی دیگر شاهدان عینی و شاکیان نیز سخنان خود را بیان کردند و دادگاه به مرحله مشاوره رسید.

یکی از دوستان ما که هم اکنون در دادگستری قم مشغول به کار است و مشاور ارشد دادسرای سروان محمدی بود، در جلسه مشورتی به من اکیدا دستور داد که از صدور حکم اعدام برای سروان محمدی خودداری کنم. چون چندین فرزند دارد و زندگی اش پر از مشکلات است و در مقاطع مختلف به فقرا کمک کرده است. بعد از من خواست که به او تخفیف بدهم. پس از بررسی دقیق پرونده، هیچ مجوزی برای اجرای آن پیدا نکردم.

یک هفته بعد از پیروزی انقلاب که یکی از ساختمان های حضرت معصومه (س) را به عنوان قرارگاه انقلاب در نظر می گرفتیم، سروان محمدی نزد من آمد و از من خواست که نامه ای مربوط به مکان خاصی برای ایشان بنویسم.

این ماجرا مربوط به زمانی بود که دادگاهش به پایان رسید و از اعدام تبرئه شد. به او گفتم: “آقا رضا! فوراً از اینجا برو برو سر کار و زندگیت! چرا آمدی اینجا، اگر بچه ها تو را بگیرند بعید نیست انقلابت را انجام دهند!” با درماندگی گفت: تو همه کاره هستی. “هیچ کس بدون تو کاری انجام نمی دهد.” به نوعی حق با او بود. چون در آن زمان در شهر قم وظایف شهربانی، فرمانداری، حاکم شرع و… را انجام می دادیم. در همان زمان خلاصه سریع از اون منطقه بیرونش کردیم. چند وقت پیش به من خبر دادند که ایشان راننده یا دانش آموز هستند و ظاهراً همان موقع گفته بود که اگر به دست آقای خلخالی می افتادم تا الان هفت کفن پوسیده بودم.

29219

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=374508

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.