خبرگزاری بیشتر; گروه مجله: فلسطین سرزمین عجیبی است. زندگی ای است که غصب می کند، ضربه می زند و ویران می کند و سپس بر روی آن خرابه ها بنا می کند تا راحت زندگی کند. این کار غاصب است. غاصب ظالم، تنگ نظر، زورگو و ظالم است. غاصب از حق دور است; اما امنیت زمانی که غصب با ظلم آمیخته شود. غاصب تبدیل به یک ظالم تمام عیار می شود. به ازای هر متر زمینی که آرزویش را دارد خون خواهد ریخت. و نه خون غلیظ، کهنه، پژمرده، نه! خون روشن و تازه! خون کودک اما امان از روزی که غاصب کودکی را بکشد. ستمگر کسی است که از تعدی دوری نکند. تجاوز به زمین، ثروت، ناموس.
در این طرف، ظالم تجاوز را می شناسد، زیرا او نیز غاصب است. او با قنداق اسلحه به فریادهای یک زن پاسخ می دهد. پاسخ به گریه های مداوم نوزاد با گرمای گلوله. سنگریزه های جوانان را با موشک و راکت پاسخ دهید. ظالم غاصب عمل کشتار را به خوبی خرج می کند. و دزدی و بریدن آن برای گلوی کودک خوب است. سینه پیرمرد اگر شکم ستمگر هم سیر باشد چشمش سیر نمی شود. سال ها دور مظلوم حصار می کشد و مانند زالو غول پیکر آنچه را که برایش نیست می مکد…
او از تجاوز، سلاح و گلوله کوتاهی نمی کند. کنارش باتری و دال و تار و گیتار را آماده می کند و صدایش را بلند می کند تا گوش مردم کر شود. نوازنده می نوازد و خواننده می خواند تا صدا به صدا در نیاید. تا گوش مردم را پر کند سکوت که زمزمه مظلومان را تحت الشعاع قرار داده است. تا گوشی صدای ناله های مادر داغ را نشنود. همسایه ها فریاد دردناک همسایه ها را نشنیدند. کسانی که چیزی جز زمین و خانه خود نمی خواهند.
اما تا زمانی که زمین زمین بماند و تا زمان زمان، اوه مظلومان بالاخره آسمان را می شکافند، دریا را می جوشانند و بدن ها را می لرزانند. اوه مظلومان سرانجام زمین را می چرخانند و خون را جاری می کنند.
ظالمی که همیشه سیلی نمی خورد! مظلوم روزی از خواب بیدار می شود، اشک و خون را از صورت و چشمانش پاک می کند، بند کفش هایش را می بندد، به یاد درد بی شمار عزیزان بی گناهش می افتد که ناجوانمردانه به قتل رسیده اند، درد گلویش را با فریاد رها می کند، پیر. زخم در قفسه سینه، او آن را می گیرد تا خود را خنک کند. تا خون بچكد و تن سردش از ظلم و تاريكي گرم شود; تا گورو حمل…
سرانجام روزی ستمگر حمله می کند; بالاخره همه چیز از جایی شروع می شود. از گوشه آجری یا از گوشه دیوار؛ بسم الله بگو و کاخ ظلم را خراب کن. حتی اگر آن روز آخرین روز ظلم نباشد و پس فردا هزار بار ظلم شود و با آن خشت امتحان کند. تکان دادن داده یا آن دیواری که فروریخت. اما ظالم بالاخره روزی ستمگر زمانش او را به چنگ میآورد و خونین و خاکی، گوشه پر از بدبختیهای جهان کاه است. زمین او اصابت
بالاخره یک روز آخرین روز ظلم فرا می رسد. مظلوم یکی را می زند. همچنین کار می کند. شرم آور. شرم آور بازدید. از ته دل می تپد. فریاد بزنید و نام خدا را فریاد بزنید. و وای بر ستمگران و غاصبان در آن روز! وای بر آنها اگر آن روز امروز بود!