افزونه پارسی دیت را نصب کنید Monday, 25 November , 2024
4

گلایه های زنان مشهدی در آغوش مردان اجاره ای/ درخواست های بی شرمانه از شوهرم!

  • کد خبر : 253173
گلایه های زنان مشهدی در آغوش مردان اجاره ای/ درخواست های بی شرمانه از شوهرم!

یک ماه بیشتر از تحصیلم در دانشگاه نگذشته بود که با «سالومه» آشنا شدم. او همکلاسی من بود و پدرش وضعیت مالی خوبی داشت. تا اینکه یک روز سالومه از من خواست که در شرکت برادرش کار کنم. با اینکه دستمزدش کم بود، پیشنهادش را پذیرفتم چون طعم بی پولی را چشیده بودم. دو سال […]

یک ماه بیشتر از تحصیلم در دانشگاه نگذشته بود که با «سالومه» آشنا شدم. او همکلاسی من بود و پدرش وضعیت مالی خوبی داشت.

تا اینکه یک روز سالومه از من خواست که در شرکت برادرش کار کنم. با اینکه دستمزدش کم بود، پیشنهادش را پذیرفتم چون طعم بی پولی را چشیده بودم. دو سال بعد از این ماجرا، در حالی که در حال اتمام تحصیلاتم بودم، سالومه از برادرش خواستگاری کرد.

انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، در بهترین منطقه شهر خانه ای اجاره کرد و تمام اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم نتوانستم در این ازدواج جا بیفتم، بنابراین سعی کردم به او زندگی عاشقانه بدهم.

به هر حال من یک سال بعد از شروع زندگی مشترکمان صاحب یک پسر شدم و فکر می کردم با به دنیا آمدن آراد زندگی مان زیباتر می شود اما نمی دانم چه شد که این زندگی عاشقانه رنگ و رابطه اش را باخت. بین «انوش» و من سرد شدم و سرما روح شد.

با اینکه یک ماه بیشتر از تولد پسرم نگذشته بود، اما همسرم دیگر به نیازهای عاطفی و روحی من توجهی نمی کرد و به همین دلیل هر روز از هم دورتر می شدیم. این وضعیت آشفته من را به یک زن افسرده تبدیل کرد.

اسارت در خانه شوهر

ساعت ها گریه می کردم یا با پسرم خوش می گذشتم تا غم هایم را فراموش کنم. وقتی مشکلم را با خانواده ام در میان گذاشتم، نه تنها از من حمایت نکردند، بلکه به من توهین و تحقیر کردند. از طرفی وقتی همسرم متوجه شد که خانواده ام از من حمایت نمی کنند و من هیچ حمایتی در زندگی ام ندارم، رفتارهای غیرمتعارف و غیرمنطقی خود را تشدید کرد و آن را به سرافکندگی رساند.

نه تنها در را قفل کرد و من را بیرون نگذاشت، بلکه شب چند نفر از دوستان و همسرانشان را به خانه من دعوت کرد و تا پاسی از شب دست به هر گونه فسق زدند.

با لباس های زننده کنار هم نشسته بودند و با خنده های مستانه خود مرا آزار می دادند. این دعوت های دسته جمعی هر روز شکل تازه ای به خود می گرفت، به طوری که حسادت و مردانگی از بین می رفت و شرم و حیا از رفتار آنها شرمنده می شد. این رفتارهای زننده به جایی رسید که شوهرم از من خواست با مردان غریب برقصم و مرا در آغوش بگیرم. من با چشمان اشک آلود این دستور را اجرا کردم و شوهرم خندید چون نتوانستم شاهد این صحنه های شرم آور و بی ادبانه شوهرم باشم. از همین جا اختلافات من و «انوش» شدت گرفت. در همین حین برای یافتن راه حل به کلانتری آمدم.

گفتنی است این زوج جوان پس از انجام مشاوره های اولیه در کلانتری به دستور سرهنگ باقی زاده (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) به مرکز مشاوره پلیس آگاهی معرفی شدند.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=253173

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.